آيا در وصف دست دادن(مصافحه) و همچنين روبوسي، در دين اسلام رواياتي داريم؟ چون در فرهنگ ما ايرانيان وقتي دونفر آشنا به هم مي رسند يا موقع خداحافظي، معمولا دست مي دهند و در مواقعي روبوسي هم ميكنند.آيا اين فرهنگ، نشات گرفته از آموزه هاي ديني ماست يا اينكه صرفا يك عادت و فرهنگ مخصوص به ماست؟ با توجه به اينكه مدتي پيش هم به علت شيوع آنفلوآنزا، در همه جا تبليغات وسيع شد كه از دست دادن و روبوسي به طور جدي پرهيز كنيد. اگر دست دان و يا روبوسي، ميتواند عامل انتقال بيماري باشد ودرعين حال آموزه ديني هم باشد، اين تناقض چگونه قابل حل است؟ ودر جواب كساني كه مي خواهند اين فرهنگ را به همان علت انتقال بيماري فرهنگ غلطي جلوه دهند چه جوابي بدهيم؟ اگر رواياتي دراين زمينه داريم لطفا برايم بنويسيد. باتشكر
در روايات بسياري، مسلمانان به مصافحه و دست دادن به يكديگر سفارش شده اند. به عنوان نمونه در حديثي از پيامبر (ص) مي خوانيم:
«تحِيَّاتُكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْمُصَافَحَة» (1) « تحيت كامل بين شما دست دادن به يكديگر است.»
در حديث ديگري مي خوانيم:« إِذَا الْتَقَيْتُمْ فَتَلَاقَوْا بِالتَّسْلِيمِ وَ التَّصَافُحِ وَ إِذَا تَفَرَّقْتُمْ فَتَفَرَّقُوا بِالاسْتِغْفَار»(2)
«چون يكديگر را ملاقات كرديد، با سلام و مصافحه يكديگر را ملاقات كنيد و چون از يكديگر جدا شديد، با طلب آمرزش براي يكديگر از هم جدا شويد.»
گفتني است كه در بعضي از روايات به روبوسي كردن در هنگام ديدار هم سفارش شده است، اما در برخي ديگر، محدود به موارد خاص و يا حتي نهي شده است. (4) همچنين بين علما درباره جواز و محدوديتهاي روبوسي اختلافاتي وجود دارد، اما ميتوان گفت در مورد مصافحه، اختلاف چنداني به چشم نميخورد كه اين خود بيانگر جايگاه و اهميت اين كار پسنديده است.
از برخي روايات چنين استفاده ميشود كه دست دادن با برادران ديني آن قدر مهم است كه حتي در حال ناپاكي باطني نيز نبايد آن را ترك كرد. امام صادق(ع) فرمود:
«روزي پيامبر اكرم(ص) حذيفه را ديد و دست مبارك خود را به سوي او گرفت، اما حذيفه دست خود را عقب ميكشيد. پيامبر فرمود: اي حذيفه! دست خود را به سوي تو آوردم، اما تو دست خود را دور كردي!
حذيفه در پاسخ گفت: اي رسول خدا! همگان مشتاق دستان مبارك شما هستند، اما چون ناپاك بودم (و هنوز غسل نكردهام)، نميخواستم دستم در چنين حالتي دست مباركتان را لمس كند.
پيامبر فرمود:« أَمَا تَعْلَمُ أَنَّ الْمُسْلِمَيْنِ إِذَا الْتَقَيَا فَتَصَافَحَا تَحَاتَّتْ ذُنُوبُهُمَا كَمَا يَتَحَاتُّ وَرَقُ الشَّجَر» (4) « آيا نميداني كه هر گاه دو مسلمان با يكديگر ديدار كنند و سپس دست بدهند، گناهانشان چون برگهاي درختان ميريزد؟!»(5)
اما در خصوص تعارض استحباب مصافحه و انتقال آنفلوانزا بايد بگوييم كه روشن است كه روايات اسلامي اينگونه نيست كه به صورت ترتيب موضوعي صادر و تدوين شده باشند تا همه قيود و شرايط يك حكم به صورت يك جا بيان شده باشد، بلكه غالبا اينگونه است كه روايات مربوط به يك موضوع به صورت پراكنده صادر شده است و لذا براي شناحت حكم واقعي يك مسئله نبايد به يك يا چند روايت اكتفاء كرد. بلكه بايد فحص و جستجوي كامل در تمام روايات داشته باشيم تا اگر احيانا اين حكمي كه از يك يا چند روايت استفاده شده داراي قيود و شرايطي باشند اين قيود و شرايط را كشف كنيم. در خصوص مسئله مصافحه هم همين رويه جاري است. يعني گرچه در برخي روايات به صورت مطلق استحباب مصافحه بيان شده، اما با توجه به ساير روايات و قواعد كلي اسلام كشف مي كنيم كه اين حكم قيود شرايطي دارد و از جمله آنها اين است كه مصافحه مستلزم ضرر رساندن به خود يا ديگري نباشد زيرا ضرر رساندن به خود يا ديگري حرام است. ولي مصافحه مستحب و عدم ارتكاب عمل حرام بر انجام يك عمل مستحب مقدم است. بنابراين استحباب مصافحه گرچه در ظاهر به صورت مطلق است. اما طبق ساير روايات و قواعد كلي اسلام قيود و شرايطي دارد كه با توجه به اين قيود تعارضي با حالت شيوع آنفلوانزا پيدا نمي شود.
پي نوشت ها:
1. شيخ طوسي، الأمالي، قم، دارالثقافه، 1414، ص 639.
2. كليني، محمد بن يعقوب، كافي، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1407 هق، ج2، ص181.
3. ر.ك: همان، ص 185.(باب التقبيل)
4. همان، ص183.
5. براي مطالعه تفصيلي ر.ك مروجي طبسي، محمد هادي، مقاله« مصافحه؛ چرا و چگونه؟»، فصلنامه فرهنگ كوثر، پاييز 1389 - شماره 83، از 112 تا 130.