جنگ تحملیی چگونه شروع شد؟ چرا امام خميني رحمه الله عليه گفت كه من جام زهر مي نوشم و اين قطعنامه را مي پذيرم؟
جنگ تحميلي زماني شروع شد كه ايران اسلامي به دليل وقوع انقلاب، حوادث و مشكلات داخلي و بينالمللي، به هيچ وجه آماده درگير شدن در اين هجوم گسترده نبود. در اين صورت تنها راه منطقي، دفاع با قدرت عليه متجاوز و بيرون راندن و تنبيه آن و حصول اطمينان از عدم تجاوز ديگر بود. اين مبناي استراتژي ايران در طول جنگ تحميلي بود و به رغم هزينههاي زياد جنگ، تا آخرين روز آن تعقيب ميشود.
درباره به طول انجاميدن جنگ، دو سؤال مطرح ميشود:
1. آيا امكان نداشت جنگ تحميلي، در مدت زمان كوتاهتري خاتمه يابد؟ به عبارت ديگر در بعضي از زمانها كه موازنه نظامي و سياسي به نفع ايران بود، چرا دولت ايران اقدام به پايان دادن جنگ نكرد؟
2. چه مؤلفههاي جديدي در پايان هشتمين سال جنگ وارد معادلات سياسي و نظامي شد كه منجر به آتشبس رسمي شد؟
گفتني است كه از ديدگاه كارشناسان و صاحبنظران، تنها مقطعي كه ميتوانست جنگ به پايان برسد، بعد از فتح خرمشهر بود. اما به دلايل ذيل اين امر محقق نشد و جنگ تا سال 1367 (زمان پذيرش قطعنامهي 598 شوراي امنيت) ادامه يافت.
الف. بررسي چرايي تداوم جنگ بعد از فتح خرمشهر اگر صلح را مجموعهاي از آتشبس، عقبنشيني، تعيين متجاوز، تأمين خسارتهاي وارده و... بدانيم، بايد بگوييم كه در آن زمان، هيچ گونه پيشنهاد صلحي ارائه نشد و شوراي امنيت و ديگران، تنها آتش بس ـ و در واقع حالت نه جنگ نه صلح ـ را توصيه ميكردند. در آن زمان طرحي كه متضمن صلح واقعي باشد و شناسايي متجاوز و پرداخت غرامت را نيز شامل شود و تضمين براي عدم تعرض مجدد داشته باشد، وجود نداشت و پيشنهادهاي ارائه شده، تنها در حد آتش بس و مذاكره طرفين بود. اين امر با توجه به پشتيباني يك طرفه و آشكار دولتهاي بزرگ و نهادهاي بين المللي از عراق، هيچ گاه نميتوانست شرايط ايران را براي يك صلح واقعي و شرافتمندانه محقق سازد. به اين ترتيب ايران، دلايل منطقي و عقلاني براي ادامه جنگ داشت. اين دلايل عبارت بود از:
1. شرايط ايران براي صلح (شناسايي و تنبيه متجاوز، پرداخت غرامت از سوي عراق)؛
2. مرزهاي ايران تأمين نداشت. نقاطي در شلمچه، طلائيه، فكه و قصر شيرين در اشغال عراق بود. شهرهاي سومار، نفتشهر و مهران عملاً در اشغال دشمن بود و امكان آزادسازي اين نقاط از راه مذكور، غيرمعقول به نظر ميرسيد و راهي جز ادامه جنگ وجود نداشت.
3. در حالي كه نيروهاي خودي، پيروزيهاي زيادي كسب ميكردند، توقف در جنگ و چانهزني در پشت ميز مذاكره، براي آزادي نقاط مرزي آزاد شده صحيح نبود.
4. شهرهاي آزاد شده (همچون خرمشهر) به علت حضور دشمن در شلمچه، همچنان مورد تهديد بود.
5. ارتش عراق ترميم شده و با كمكهاي همه جانبه دول بزرگ افزايش هم يافته بود.
6. تنها چيزي كه ارتش عراق از دست داده بود، روحيه بود كه با توجه به روحيه فرماندهي آن (شخص صدام)، اين مسأله نيز پس از مدتي قابل ترميم بود.
7. در حالي كه نيروهاي جمهوري اسلامي در نوار پيروزي قرار داشتند، توقف در فراز قدرت و دادن فرصت مجدد به عراق، زيانهايي به بار ميآورد. اگر آن روز جنگ متوقف ميشد و تجربهاي چون مذاكرات سوريه و اسرائيل، بر سر ارتفاعات جولان، فراروي ما قرار ميگرفت و ما ناچار ميشديم بر سر ساير مناطق تحت اشغال، پشت ميز مذاكره با عراق چانهزني بيحاصل كنيم؛ امروز جامعه، مسؤولان وقت را شماتت ميكرد.
8. عراق در نظر داشت با برگزاري اجلاس سران جنبش غير متعهد در بغداد و كسب رياست دورهاي اين جنبش، براي تحقق خواستههاي نامشروع خود، به ايران فشار آورد؛ ولي ايران با حمله به داخل خاك عراق در عمليات رمضان، اين امتياز مهم و حياتي را از عراق گرفت.
9. به همين منظور در مورخ 20 خرداد 1361 جلسهاي در حضور امام خميني در جماران تشكيل گرديد و موضوع به شور گذاشته شد. از نظر نظاميان شركت كننده در آن جلسه، امكان پدافند با توقف روي خط مرزي وجود نداشت، زيرا در اغلب نقاط مرزي هيچ گونه مانع طبيعي وجود نداشت و ايجاد استحكامات جديد نيز يكسال به طول ميانجاميد و طي اين مدت احتمال حمله مجدد عراق جدي بود. مهمتر اينكه با تكيه بر اصل متعارف نظامي «تعقيب دشمن» هرگونه توقف پس از فتح خرمشهر يك حركت غيراصولي بود. به همين دليل امام خميني پس از ترديد اوليه در مورد تداوم جنگ در خاك عراق با استماع دلايل نظاميان و نا اميدي از پذيرش شرايط ايران توسط دولت عراق، به ادامه جنگ و ورود نيروهاي ايران به خاك عراق موافقت نمودند.
در هر صورت علاوه بر مطالب فوق، توجه شما را به نكاتي در اين زمينه جلب مينماييم.
1- از همان آغاز كه جنگ تحميلي برضد ايران شروع شد تنها راه منطقي دفاع با قدرت عليه متجاوز و بيرون راندن و تنبيه متجاوز و حصول اطمينان از عدم تجاوز مجدد او بود با فتح خرمشهر ما توانستيم قسمتهاي عمدهاي از خاك كشور عزيزمان را از دست عراق پس بگيريم، اما شرايط بينالمللي و منطقهاي و كشور عراق حاكي از اين بود كه تمام علل و عواملي كه در شروع جنگ توسط عراق نقش داشتند هنوز به قدرت باقي است و مطرح نمودن صلح توسط عراق و فشار عليه ايران براي پذيرش آن صرفا يك نوع تاكتيك براي خروج عراق از وضعيت پيش آمده بود.
عوامل شروع جنگ توسط عراق
الف) سيستم بينالملل: در سطح ابرقدرتها ايالات متحده آمريكا كه بر اثر پيروزي انقلاب اسلامي و به دنبال آن جريان گروگانگيري و شكست مفتضحانه عمليات طبس ضربات پياپي و سختي از ايران خورده بود نه تنها از هر حركتي كه متضمن ضربه زدن به ايران ميبود استقبال ميكرد، بلكه خود در صدد چارهجويي براي انتقام و جبران شكستهاي قبلي بود. شواهد و دلايل بسياري وجود دارد كه آمريكا مشوق و ترغيب كننده رژيم عراق در جنگ بود. در سطح قدرتهاي بزرگ مانند فرانسه و انگليس كه روابط عميق و منافع قابل توجهي در عراق داشتند و از وقوع انقلاب اسلامي نيز شديدا ضرر خورده بودند. بنيه نظامي عراق را تقويت نمودند. دولتهاي منطقه خاورميانه (دولتهاي عربي به استثناء سوريه، ليبي و الجزاير) نه تنها به نفع عراق موضعگيري كرده بودند. بلكه از هر نوع كمك ممكن به عراق خودداري نكردند. آنها وجود انقلاب اسلامي در ايران را خطر بزرگي براي ادامه حكومت نامشروع خود ميدانستند.
ب ) شخصيت تصميمگيرنده صدام: صدام در آغاز تجاوز به ايران داراي سه انگيزه عمده شخصي بود:
1- تلاش براي كسب رهبري جهان عرب.
2- با استفاه از سقوط شاه كه براساس دكترين نيكسون به عنوان ژاندارم منطقه انتخاب شده بود، بتواند با شكست ايران، خلأ سقوط شاه را پرنموده و نقش ژاندارم منطقه را در حفظ منافع غرب بازي كند.
ج ) عامل اجتماعي: پيروزي انقلاب اسلامي ايران موج جديدي از ناآراميهاي شيعيان را در عراق به وجود آورد كه شامل اكثريت مردم عراق ميباشند و خواستار حكومت اسلامي در عراق بودند. نگرانيهايي كه دولت صدام از
بازتاب انقلاب اسلامي به عراق داشت عامل مهمي در آغاز جنگ بود.
در زمان فتح خرمشهر نه تنها اين عوامل از بين نرفته بود بلكه به خاطر پيروزيهاي چشمگير ايران در جبههها، شدت نيز بخشيده شده بود. قدرتهاي بزرگ و عراق در مقابل خود انقلاب اسلامي را شاهد بودند كه توانسته بود در بدترين شرايط بحران داخلي در جبههها نيز به پيروزي برسد.
2- بعد از فتح خرمشهر تلاشهاي زيادي بين مجامع بينالمللي و برخي كشورهاي همسايه براي متوقف نمودن پيشروي ايران به داخل خاك عراق و جلوگيري از شكست كامل ارتش متلاشي شده رژيم بعث صورت گرفت. ولي همچنان كه گفته شد اين تلاشها صرفا براي خروج از بنبست پيشآمده بود، زيرا هيچگونه مكانيزم حقوقي مطمئن براي دستيابي به صلحي همهجانبه را ارائه ندادند.
قطعنامه 514 شوراي امنيت جوري طراحي شده بود كه خواستههاي مشروع ايران را در بر نداشت. به عبارت ديگر شوراي امنيت نشان داد كه آنها در صدد مديريت بحران ميباشد نه حل آن ولي در پايان جنگ مجامع بينالمللي با مشاهده قدرت اعجازآميز رزمندگان اسلام در گرفتن دژ تسخيرناپذير «فاو» عزم راسخ بر اتمام جنگ نمودند و به ناچار قطعنامه 598 را به نحوي تدوين كردند كه دربرگيرنده برخي از خواستههاي مشروع ايران بود. بنابراين مجاهدتهاي رزمندگان پس از فتح خرمشهر تا ورود به «فاو» تنها عامل به رسميت شناخت حقوق ايران و صدور قطعنامه 598 است.
3- از آنجا كه بعد از فتح خرمشهر هنوز بخشهايي از خاك ايران در دست عراق بود لازم بود ما نيز بخشهايي از عراق را در دست داشته باشيم تا در موقع مذاكره با دست پر حاضر باشيم.
4- از دلايل ديگر داخل شدن نيروهاي ايران به خاك عراق، خارج ساختن شهرهاي آبادان و خرمشهر از برد توپخانه عراق و فراهم كردن زمينه بازگشت مردم به اين شهرها بود.
5- جلوگيري از استمرار استراتژي هجومي عراق در دريا و هوا، زيرا گرچه نيروي زميني عراق در زمين متوقف و به عقب رانده شده بود ولي حملات عراق در دريا و هوا ادامه داشت.
6- قوي بودن اين احتمال كه با فشار به صدام، زمينه سرنگوني او و نجات مردم عراق و ايران از اين حكومت تبهكار فراهم گردد.
7- عدم اطمينان به حكومت بعث عراق و شخص صدام. همچنان كه اين موضوع در آخر جنگ هم ثابت شد زماني كه ايران آتشبس و قطعنامه 598 را پذيرفت عراق به دليل قدرت گرفتن نيروهاي نظاميش دوباره بخشهايي از سرزمين ايران را به اشغال خود درآورد.
در پايان ميتوان گفت كه پس از فتح خرمشهر شرايط براي اتمام جنگ مهيا نبود. بعد از بازپسگيري خرمشهر، منطقه با حمله اسرائيل به جنوب لبنان روبرو شد و وقفهاي در ادامه جنگ پيش آمد و نيروي ايران متوجه جنوب لبنان بود، اما زماني كه احساس شد فتح خرمشهر به تنهايي براي ريشهكن كردن تجاوز و به دست آوردن حقوق ايران كافي نيست. شعار ادامه «عمليات و دفاع» تا تنبيه متجاوز و ريشه كردن تجاوز مطرح شد.
علل و عوامل پايان جنگ
در پايان جنگ هر چند ويژگيهاي رواني و شخصيتي صدام هنوز موجود بود، چنان كه در حمله به كويت دوباره بروز كرد ولي شرايط بينالمللي و منطقهاي ديگر به هيچ وجه موافق ادامه جنگ نبودند، بنابراين در قطعنامه 598 شوراي امنيت بسياري از خواستههاي مشروع و بر حق جمهوري اسلامي ايران را لحاظ كرده و عزم خود را بر پايان يافتن جنگ نمايان ساختند.
در اين جا به صورت اختصار به بعضي از مهمترين زمينههاي آن اشاره ميشود:
در سالهاي پاياني جنگ، با احساس جهاني پيروزي نظامي ايران شرايط به نفع جمهوري اسلامي ايران تغيير كرده بود و اينك در كارنامه نظامي ايران، نقاط درخشاني (همچون بازپسگيري) خرمشهر، تصرف جزاير مجنون، فتح فاو، و نقاطي در كردستان عراق) به چشم ميخورد. در عرصه سياسي نيز جمهوري اسلامي ايران موفق شده بود، دوبار تلاش عراق براي رياست بر جنبش غيرمتعهدها را، خنثي سازد و با برنامهها و اقدامات تبليغي ـ سياسي خود، حقيقت متجاوز بودن عراق و واقعيت تساهل و تسامح جهاني را نشان دهد. از اين رو ادامه جنگ و منازعه به خصوص به شكلي كه در ماههاي آخر (حمله به نفتكشها و مختل شدن امنيت خليج فارس و...) به ضرر برخي قدرتهاي بزرگ بود. از سوي ديگر پيروزيهاي نهايي ايران در جنگ و محقق شدن شعارها و آرمانهاي ايران در مورد عراق، نشانه شكست كامل سياستهاي غرب در حمايت از عراق به شمار ميآمد. كشورهاي حامي عراق به وحشت افتاده بودند. و خود عراق نيز، بعد از سالها جنگ و متحمل شدن شكستهاي پي در پي، دريافته بود كه در آن شرايط نه تنها امكان پيروزي بر ايران را ندارد؛ بلكه بايد به هر ترتيب ممكن و با تمسك به هر وسيلهاي، از شكست خود جلوگيري كند و به جنگ اشغالگرانه پايان دهد.
در چنين فضايي و پس از يأس قدرتهاي بزرگ از شكست ايران، باعث شد آنان قطعنامه 598 را ـ كه بر خلاف قطعنامههاي پيشين تا اندازه متضمن نظريات و حقوق مسلّم ايران بود ـ به تصويب برسانند. اما اين قطعنامه به رغم نقاط مثبت خود، داراي نقاط ضعف و ابهامات زيادي بود، (1). و ترديدهايي را در پذيرش اين قطعنامه از سوي ايران به وجود آورده بود. لذا قدرتهاي بزرگ ـ كه مصمم بر پايان جنگ بودند ـ فشارهاي نظامي و سياسي زيادي را براي قبول قطعنامه، به ايران وارد آوردند. اين فشارها، عبارت بود از، دخالت مستقيم آمريكا در جنگ و حمله به هواپيماي مسافربري ايران، تشديد حملات و حضور آمريكا در خليج فارس، بمباران سكوهاي نفتي ايران، بمباران شيميايي مناطق مسكوني و جبههها از سوي عراق و... و سرانجام بر اثر اين عوامل، ايران تصميم به پذيرش قطعنامه 598 و قبول آتش بس گرفت. البته قبول آن در چنين شرايطي، به فرموده امام(ره) به منزله نوشيدن جام زهر بود.
مقاومت دفاع بينظير ايران در طول هشت سال جنگ تحميلي، در مقابل هجوم قدرتهاي بزرگ ـ به رغم همه مشكلات و ناملايمات ـ انقلاب نوپاي اسلامي را بيمه و بسياري از حقوق مسلّم ايران را تأمين نمود. همچنين استقلال و تماميت ارضي كشور را تضمين كرد و به مظلومان و مستضعفان جهان، درس مقاومت در مقابل استكبار جهاني داد.(2)
پينوشتها:
1. علياكبر ولايتي، تاريخ سياسي جنگ تحميلي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ اول، 1376، ص 243.
2. جهت مطالعه بيشتر ر.ك: جنگ تحميلي (مجموعه مقالات، ص 51 و 232 )؛ تاريخ سياسي جنگ تحميلي، ص 137، علياكبر ولايتي؛ آغاز تا پايان، سيري در جنگ ايران و عراق، محمد دروديان، مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه؛ پس از بحران، هاشمي رفسنجاني كارنامه و خاطرات، 1361؛ عليرضا لطف الله زادگان، پاسخ به ابهامات، مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، 1379.