در سریال مختار وقتی ابن زیاد می خواست حركت خودش رو توجیه كنه (بعد از واقعه عاشورا) به یه آیه از قرآن اشاره كرد : هر مصیبتی كه به شما وارد می شود، نتیجه كارهایی است كه شما انجام می دهید و خدا خیلی از گناهان شما را هم می بخشد (نقل به مضمون) و بعد از اون خطاب به یارانش گفت: خداوند به وسیله شما مومنان سزای كار حسین را داد و بلایی كه سر حسین آمد ،در نتیجه كار خودش بود .
اگر كسی به من چنین حرفی را بزند ، باید چگونه پاسخ او را بدهم؟
يكي از مسائل كليدي در فهم معارف قرآن كريم اين است كه آيات قرآن كريم به صورت ترتيب موضوعي بيان نشده تا همه قيود و شرايط يك مسئله يك جا بيان شده باشد، بلكه آيات و معارف قرآن به طور پراكنده و در سوره هاي مختلف بيان شده است . از آن جا كه آيات قرآن كريم داراي گزاره هاي عام و خاص و مطلق و مقيد و ناسخ و منسوخ و .. مي باشد، به طور مستقل نمي توانيم درباره آيات قرآن اظهار نظر كنيم . نمي توانيم نسبت به مسائل عام و مطلقي كه در قرآن بيان شده، اظهار نظر بدوي داشته باشيم؛ بلكه بايد با قراردادن هر يك از آيات قرآن در كنار آياتي كه از لحاظ موضوع و مسئله با هم مشترك هستند و همچنين توجه به روايات معصومين (عليهم السلام) معارفي كه قرآن كريم در صدد بيان آن است ، استنباط كنيم.
درباره آيه مذكور هم نبايد از اين نكته غافل باشيم ،يعني اگر چه در اين آيه خداوند متعال به صورت عام مي فرمايد:
« وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثير؛(1)
آنچه از مصائب و ناملايمات به شما رسد ، به خاطر اعمالي است كه خود انجام دادهايد»
اما واضح و روشن است كه معصومين (عليهم السلام) از اين حكم استثنا هستند، زيرا معصوم مرتكب معصيت نمي شود تا مصيبت وي به سبب فعل خودش باشد، بلكه مصائبي كه براي معصومين (عليهم السلام) رخ مي دهد، جنبه امتحاني داشته و براي ارتقای رتبه آن ها است . خداوند متعال درباره حضرت ابراهيم (ع) مي فرمايد:« وَ إِذِ ابْتَلي إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً؛(2)
و [به ياد آر] هنگامي كه ابراهيم را پروردگارش به اموري بيازمود، پس او همه را به نحو كامل انجام داد. پروردگارش گفت: همانا من تو را براي مردم امام و پيشوا كردم.»
مقصود از «كلمات» در آيه ، وظائف سنگين و مشكل بوده كه خدا بر دوش ابراهيم گذارده بود، و اين پيامبر مخلص همه آن ها را به عالي ترين وجه انجام داد. دستورات عبارت بودند از:
بردن فرزند به قربانگاه . آمادگي جدي براي قرباني او به فرمان خدا. بردن زن و فرزند و گذاشتن آن ها در سرزمين خشك و بي آب و گياه مكه در جايي كه حتي يك نفر سكونت نداشت. قيام در برابر بت پرستان بابل . شكستن بت ها . دفاع بسيار شجاعانه در آن محاكمه تاريخي و قرار گرفتن در دل آتش. حفظ خونسردي كامل و ايمان در تمام اين مراحل! مهاجرت از سرزمين بت پرستان . پشت پا زدن به زندگي خود . ورود در سرزمين هاي دور دست براي اداي رسالت خويش، و ...(3)
مسلم است كه تحمل همه مشكلات به سبب مجازات الهي و ارتكاب گناه از سوي حضرت ابراهيم نبوده ، بلكه جنبه امتحاني داشته است.
درباره شهادت امام حسين (ع) و مصائبي كه براي حضرت رخ داد ، همين نكته وجود دارد . نمي توان مصائب حضرت را نشأت گرفته از گناهان حضرت و مجازات وي دانست، زيرا امام حسين (ع) معصوم است . معصوم گناه نمي كند تا مصائب وي به سبب گناهانش باشد. بلكه مصائب ايشان جنبه امتحاني داشته ، هنگامي كه امام علي بن الحسين (ع) در شام وارد بر يزيد شد، يزيد نگاهي به او كرد و گفت: يا علي! «ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ» (4) اين آيه را خواند تا اشاره كند كه حوادث كربلا نتيجه اعمال خود شما بود.
امام علي بن الحسين (ع) فورا در پاسخ فرمود:
كلا! ما هذه فينا نزلت، انما نزل فينا «ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيرٌ لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلي ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» (5) فنحن الذين لا ناسي علي ما فاتنا من امر الدنيا، و لا نفرح بما اوتينا ؛(6)
چنين نيست، اين آيه در مورد ما نازل نشده، آنچه در باره ما نازل شده، آيه ديگري است كه ميگويد: «هر مصيبتي در زمين يا در جسم و جان شما روي دهد ، پيش از آفرينش شما در كتاب (لوح محفوظ) بوده، آگاهي بر اين امر بر خداوند آسان است، اين براي آن است كه شما به خاطر آنچه از دست ميدهيد غمگين نشويد. به خاطر آنچه در دست داريد ،زياد خوشحال نباشيد».
هدف از مصائب عدم دلبستگي به مواهب زودگذر دنيا است و يك نوع تربيت و آزمون است.
سپس امام افزود: «ما كساني هستيم كه هرگز به خاطر آنچه از دست دادهايم، غمگين نخواهيم شد، و به خاطر آنچه در دست داريم ، خوشحال نيستيم.»
اين سخن را با حديث ديگري از امام صادق (ع) تكميل مي كنيم: هنگامي كه از حضرت تفسير آيه 30 سوره شوري را خواستند فرمود: ميدانيد علي (ع) و اهل بيتش بعد از او گرفتار مصائبي شدند، آيا به خاطر اعمال شان بود؟! در حالي كه آن ها اهل بيت طهارتند، و معصوم از گناه، سپس افزود: « إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ كَانَ يَتُوبُ إِلَي اللَّهِ وَ يَسْتَغْفِرُهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ مِائَةَ مَرَّةٍ مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ إِنَّ اللَّهَ يَخُصُّ أَوْلِيَاءَهُ بِالْمَصَائِبِ لِيَأْجُرَهُمْ عَلَيْهَا مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ ؛(7)
«رسول خدا (ص) پيوسته توبه ميكرد . در هر شبانه روز صد بار استغفار مينمود، بيآن كه گناهي مرتكب شده باشد. خداوند براي اوليا و دوستانش مصائبي قرار ميدهد تا به خاطر صبر در برابر آن از او پاداش گيرند ، بيآن كه گناهي مرتكب شده باشند».
دستگاه ظالمانه اموي و خلفاي جائر ديگر براي توجيه كارهاي خود و فريب عوام، نظريه جبرگرايي را در بين مردم ترويج مي دادند ، يعني قائل بودند كه هر آنچه ما بندگان انجام مي دهيم ، مطابق خواست خداست . از روي جبر و اجبار از ما صادر مي شود . اگر خداوند متعال نمي خواست ،ما آن كارها را انجام نمي داديم. درباره شهادت امام حسين (ع) هم يزيد در مجلس شام خطاب به امام سجاد (ع) گفت :
« يا علي بن الحسين! الحمد لله الذي قتل أباك » (8) يعني «سپاس خدايي را كه پدر تو را كشت» اين جمله به اين معناست كه خدا خواسته كه حسين بن علي كشته شود . كاري كه خداوند متعال انجام بدهد، نمي تواند قبيح باشد . قابل ستايش است . بنابراين قتل و كشته شدن حسين بن علي خواسته خداوند بوده و قابل ستايش است.
اين مغالطه اي است كه از سوي ظالمان و مشركان براي توجيه اعمال زشت خود بيان مي شود . خداوند متعال در قرآن كريم هم به اين مغالطه آنان اشاره نموده و مي فرمايد:« سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ شَيْءٍ ؛(9)
به زودي مشركان در پاسخ ايرادات تو در زمينه شرك و تحريم روزيهاي حلال چنين ميگويند كه اگر خداوند ميخواست ،نه ما مشرك ميشديم و نه نياكان ما بتپرست بودند، و نه چيزي را تحريم ميكرديم».
اين آيه و آيات مشابه نشان ميدهد كه مشركان مانند بسياري از گناهكاراني كه ميخواهند با استتار تحت عنوان جبر از مسئوليت خلافكاريهاي خود فرار كنند، معتقد به اصل جبر بودهاند، و ميگفتند: هر كاري را ما ميكنيم ،خواست خدا و مطابق اراده او است. اگر نميخواست ،چنين اعمالي از ما سر نميزد.
اراده و خواست الهي دو كاربرد و استعمال دارد:
يكي تصميم گرفتن بر انجام كار خود، كه اين نوع تصميم را اراده تكويني مينامند . اگر خداوند متعال نسبت به يك فعل چنين اراده اي داشته باشد، قطعا تحقق مي يابد، چنان كه مي فرمايد:
« إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون؛(10)
فرمان او چنين است كه هر گاه چيزي را اراده كند، تنها به آن ميگويد: «موجود باش»، آن نيز بيدرنگ موجود ميشود» .
استعمال ديگر اراده به معناي فرمان دادن و وضع قوانين و مقررات براي ديگران و دوست داشتن اينكه فاعل مختار ديگري با اختيار خودش كاري را انجام بدهد. از اين اراده به اراده تشريعي تعبير مي شود.
اراده تشريعي خداوند بر اين نبود كه امام حسين (ع) كشته شود ،يعني خداوند متعال دستور به قتل امام حسين نداده بود . به اين كار راضي نبود . نه تنها دستور نداده بلكه از كشتن يك انسان بيگناه آن هم امام معصوم نهي كرده است؛ كسي كه مرتكب قتل امام حسين (ع) شده ،مرتكب فعل قبيح شده ،زيرا با اراده تشريعي خداوند متعال مخالفت داشته و از دستور او سرپيچي نموده است.
اما اراده تكويني خداوند بر اين نبود كه امام كشته نشود ،يعني خداوند متعال تصميم نگرفته بود كه از قتل امام جلوگيري كند . اگر خدا چنين خواست و مشيتي داشت ،قطعا مانع از كشتن امام مي شد . اگر خداوند متعال اراده تكويني بر هدايت مشركان داشته باشد، قطعا مشركان هدايت مي شوند :« فَلَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أَجْمَعين؛ (11) اگر او بخواهد، همه شما را هدايت ميكند» يعني اگر اراده و مشيت تكويني خداوند بر هدايت همه خلايق تعلق بگيرد، همه بالاجبار هدايت مي شوند. اما اراده تكويني خداوند به هدايت اجباري تعلق نگرفته ، بلكه مشيت و تصميم تكويني خداوند به هدايت اختياري تعلق گرفته ، انسان ها را مختار آفريده تا زمينه امتحان فراهم باشد ،نه اينكه انسان ها در انجام افعال مجبور باشند؛ چون اگر انسان ها در انجام كارها مجبور باشند، ديگر پاداش و عذاب معنا ندارد . عذاب نمودن انساني كه بالاجبار گناه و ظلم نموده، ظلم و قبيح است . افعال ظالمانه از خداوند عادل صادر نمي شود.
بنابراين اگر خداوند متعال يزيد و يزيديان را به صورت تكويني مختار قرار داده و به آن ها توانايي و قدرت داده ،به معناي رضايت از افعال آن ها نيست، بلكه انسان ها را مختار و آزاد آفريده و از امكانات و توانايي ها بهره مند ساخته تا انسان ها امتحان شوند و انسان های شاكر و كافر شناخته شوند.
پي نوشت ها:
1. شوري(42) آيه 30.
2. بقره(2) آيه 124.
3. تفسير نمونه، ج1، ص 436.
4. شوري، آيه 30.
5. حديد(57) آيه 22 و 23.
6. تفسير نور الثقلين، ج4، ص580.
7. اصول كافي، ج 2، ص 450.
8. تفسير قمي، ج2، ص: 352.
9. انعام(6) آيه 148.
10. يس (36) آيه 82.
11. انعام، آيه 149.