آیا "ولایت" با "خلافت" و به تبع آن "ولایت فقیه" با "خلافت فقیه" متفاوت است؟ به عبارت دیگر آیا میان "ولایت" و "خلافت" تفاوت و افتراقی می باشد؟ و یا اینكه اینهمانی دارد؟ یا یكی اعم از دیگری است؟ فی الجمله رابطه "ولایت" با "خلافت" و خاصّه، رابطه "ولایت فقیه" با "خلافت فقیه" چیست؟
ولایت از ماده (و ل ي) به معناي قرب و نزدیكي است (1) به عبارت دیگر، ولایت نوعی قرب و نزدیكی معنوي نسبت به چیزی است به گونه ای كه بواسطه اين قرب و نزديكي معنوي، يكي بر ديگري در مال،جان و...ولايت پيدا مي كند مثلاً پدر نسبت به فرزند قرب معنوي و در نتيجه نوعي ولايت دارد يا در برخي مواقع قرابت از نوع محبت و علاقه است. لذا محبوب بر ديگري ولايت پيدا كرده و اراده او را تابع اراده خود مي كند و...(2) لذا در مجموع می توان گفت ولایت گونه ای از قرابت است كه منشأ نوعی تصرف باشد (3)
اما خلافت در لغت به معناي قائم مقامي و جانشیني از ديگري است(4)آن چنانكه خداوند در سوره اعراف مي فرمايد" وَ اذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوح"(5)به یاد آورید هنگامی شما را جانشینان قوم نوح قرار داد.
و در اصطلاح شيعه خلیفه كسي است كه خداي متعال او را معيّن فرموده تا «اسلام» را به اهل زمان خويش تبليغ نمايد؛ اعمّ از اينكه اين شخص پيامبر باشد يا وصيّ پيامبر(6)
حال با این بیان می توان گفت كه در لغت، ولایت اعم از خلافت است یعنی هر كجا خلافتی باشد، قطعاً ولایتی است. اما اینگونه نیست هر كجا ولایتی باشد، خلافتی نیز در بین بوده باشد. آنچه ولايت از نوع دوم یعنی ولایت محبوب، شاید به نوعی ولایت باشد. اما عنوان خلافت و جانشینی در كار نیست.
و در در اصطلاح نيز بين ولايت و خلافت رابطه عام و خاص برقرار است يعني ولایت اعم از خلافت است. لذا هر خليفه اي (كه مطابق تعريف اصطلاحي بيان شده، همان امام است) قطعاً ولايت دارد. اما اينگونه نيست كه هر ولي مانند پدر و ...خليفه اصطلاحي يعني پيامبر(ص) يا جانشين وي باشد و در مواردي مانند ولي فقيه،فقيه هم ولايت دارد هم خلافت در نتیجه به اعتقاد ما ولی فقیه با واسطه منصوب از طرف امام بوده، لذا عنوان خلیفه و جانشین بر او قابل صدق است كه این نوع جانشینی منشاء ولایت بر دیگران نیز می شود و ولایت ولي فقیه ولايتي است كه به نوعی ریشه در خلافت فقیه دارد. لذا يك شخص هم مي تواند ولايت داشته باشد و هم خليفه باشد يعني هم مي توان گفت ولايت فقيه هم خلافت فقيه.
پی نوشت ها :
1. مصطفوي،حسن،التحقيق في كلمات القرآن الكريم، چ بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران 1360 ه ش، ج 13، ص 202
2. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، چ رائد، قم 1390ه ش، ص 146.
3. موسوي همداني، ترجمه المیزان، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه، قم 1374 ش، ج 6، ص 15.
4. ر.ك راغب اصفهانی، المفردات في غريب القرآن، دارالعلم، بیروت، 1412ق، ص 293.
5. اعراف(7)آيه 69 .
6. عسكري،سيد مرتضي، نقش ائمه در احياي دين، چ مركز فرهنگي انتشارات منير، 1386 ش، ج 2، ص 230