مراد از اين كه گفته مي شود به هنگام خلقت پيامبر واهلبيت (ع) حضور داشته اند، حضوري فيزيكي نيست. بلكه حضور وجود نوري آنان است بدين معنا كه وجود نوري آنان قبل از عا لم و آدم آفريده شده اند(خلقت نوري قبل و جداي از خلقت مادي است). چه اين كه مسله دوم كه آنها هدف و غايت خلقت است نيز در رورايات متعدد بيان گرديده است در اين باره گرچه جاي سخن بسيار است، ولي به تناسب پرسش بدين نكته بايد توجه شود كه بر اساس روايات، عالم براي آدمي و عالم و آدم براي انسان كامل آفريده شده. مثلاً در حديث قدسي آمده:
«يابن آدم خلقت الأشياء لأجلك و خلقتك لأجلي؛(1) اي فرزند آدم، همه چيز را براي تو آفريدم و تو را براي خودم».
از اين حديث شريف معلوم ميشود كه جهان براي انسان و او براي خدا خلق شده . از اين رو مقام آدمي مقام خلافت الهي است و انسان خليفه خدا در عالم است.
برخي روايات ناظر به اين است كه عالم و آدم طفيل وجود انسان كامل است، خداوند خطاب به پيامبر فرمود:
«و عزّتي و جلالي لولاك لما خلقت الأفلاك؛(2) به عزت و عظمتم سوگند !اگر نبودي، عالم را خلق نميكردم».
خداوند خطاب به قلم فرمود:
«بنويس: لا اله إلاّ الله محمد رسول الله، آن گاه قلم از خداوند پرسيد: او كيست كه نامش را قرين نام خود قرار دادهاي؟ خداوند فرمود: فولاه لما خلقتك و لا خلقت خلقي إلاّ لأجله؛(3) اگر محمد نبود، تو را خلق نميكردم و عالم را جز براي او نيافريدم».
رسول خدا(ص) خطاب به امير مؤمنان(ع) فرمود:
«يا عليّ لولا نحن ما خلق الله آدم و لا الحواء و لا السماء و لا الأرض؛(4) اگر ما نبوديم، خداوند آدم و حوا و آسمان و زمين را خلق نميكرد».
بر اساس اين گونه روايات معلوم ميشود كه اولا نور وجود انسان كامل قبل از جهان خلقت آفريده شده است . ثانيا غايت خلقت عالم و آدم، انسان كامل است. همه عالم خلقت طفيل وجود پر بركت انسان كامل است. بنابر اين گرچه غايت آفرينش عالم و آدم وجود نازنين انسان كامل است، ولي به عنوان طفيل وجود او خداوند عالم و آدم را نيز فيض وجود داده است.
در اين مورد با رويكرد فلسفي و عرفاني جاي سخن بسيار است كه تفصيل آن را در جاي خود بايد مطالعه نمود.(5) ولي در اين جا تنها بدين روايت نوراني اشاره ميشود، جابر بن عبدالله انصاري ميگويد:
از رسول الله(ص) پرسيدم، اولين چيزي را كه خدا خلق كرد چه بود؟ فرمود: «نور پيامبرت بود كه خدا اول او را آفريد. بعد همه چيز را از نور وجود او خلق نمود، آن گاه نور او را چند قسمت كرد. عرش، كرسي، حاملان عرش و ساكنان كرسي را آفريد، سپس نور او را مدتي كه خود ميداند، در مقام حبّ نگاه داشت، بعد از آن قلم، لوح، بهشت را آفريد، سپس مدتي آن نور را در مقام خوف نگاه داشت، آن گاه ملائكه، خورشيد، ماه را از و آفريد، بعد آن نور را در مقام حيا نگاه داشت، بعد با هيبت خود به آن نور نگاه كرد. از تجليات آن ارواح انبيا، اوليا،شهدا و صالحان را خلق نمود».(6) از مجموع آن چه بيان گرديد هم فراز اول وهم فراز دوم آنچه در پرسش اشاره شده نه تنها با تعاليم اسلام منافات ندارد. بلكه خاستگاه اين گونه آموزه هاي متعالي همان رو ايات واگر سخني در جاي ديگر در اين باب گفته شده در حقيقت از همان روايات گرفته شده.
پينوشتها:
1. محسن فيض كاشاني، علم اليقين، نشر بيدار، قم 1385ش.ج 1، ص 381.
2. محمد باقر مجلسي، بحار الانوارنشر دار الاحيا التراث العربي، بيروت، 1403 ق، ج 15، ص 28.
3. همان، ص 29.
4. صدوق، عيون اخبار الرضا، نشر دار العلم، قم، 1377 ش.ج 1، ص 237.
5. امين صادقي، پيامبر اعظم در نگاه عرفاني امام خميني، نشر موسسه آثار امام خميني، 1387 ش.ص 313.
6. محمد باقر مجلسي ، بحار الانوار، نشر دار الاحيا التراث العربي بيروت 1403 ق ، ج 25، ص 21.