قوانيني كه در قرآن به عنوان قانون جاويد آمده، براي همه اعصار است به دلايلي كه در ادامه خواهد آمد.
قانون يا به جهت ذات موضوع وضع شده كه در اين صورت زمان و مكان در آن دخالت ندارد؛ مثلا مايع مسكر و مست كننده به جهت ذاتش حرام شده و اين حكمي فرازماني و فرامكاني است. به چنين احكامي "احكام اوليه" مي گويند.
يا حكم به جهت شرايط خاص وضع شده مثل جايز بودن خوردن حرام براي كسي كه از شدت گرسنگي در معرض تلف شدن است. طبيعي است كه اين يك حكم موقتي و تابع شرايط است؛ يعني قبل از شرايط اضطرار، نيست و وقتي هم اضطرار بر طرف شد، حكم هم مي رود. اينها را "حكم ثانوي" گويند.
يا حكمي است كه حاكم اسلامي براي اداره جامعه مي دهد مثل وضع مالياتي علاوه بر خمس و زكات در صورتي كه خمس و زكات كفاف ندهد و حكومت بودجه كافي نداشته باشد. اينها را "حكم حكومتي" مي گويند كه به جهت مصلحت عمومي و براي اداره جامعه است و تا زماني كه مصلحت باشد ، وجود دارند و فرازماني و فرامكاني نيستند.
از احكام سه گانه فوق فقط احكام اوليه فرازماني و فرامكاني اند و احكامي كه در قرآن به عنوان حكم ثابت وضع شده اند، از اين دسته اند زيرا :
1. قرآن خود به صراحت اعلام كرده كه هدايت براي "ناس =عموم مردم" است و پيامبر را، پيامبر همه جهانيان معرفي كرده است.
قرآن شامل معارف و اخلاق و احكام است و معارف و اخلاق زماني و مكاني نيستند. توحيد و يگانگي خدا، نبوت و هدايتگري خدا توسط پيامبران، معاد و جهان آخرت و ...، حقايقي هستند كه در چنبره زمان و مكان نمي افتند؛ همچنين اصول اخلاقي مثل حسن عدالت و جود و راستگويي و خدمت به خلق و قبح دروغ و ظلم و بخل و...نيز فرازماني و فرامكاني اند.
قرآن كتاب جاويد است و اگر احكام نقل شده در آن مربوط به آن زمان باشد، ديگر اين كتاب جاويد نخواهد بود.
آيات احكام بيش از 500 آيه اند و اگر اين آيات را مربوط به زمان بعثت بدانيم، جزء قابل ملاحظه اي از قرآن را از جاويد بودن انداخته ايم.
2. معمولا جزئيات احكام و قيد ها و شرايط آن در قرآن نيامده و در اين قيد ها و جزئيات طبق سيستمي كه خود شرع در نظر گرفته، تغييرات مناسب زمان و مكان اعمال مي شود و كليت آن كه در قرآن آمده، ثابت مي ماند. سيستم اجتهاد و احكام حكومتي براي اعمال تغييرات مناسب زمان و مكان است.
3. در مواردي قرآن جزئيات احكام را هم بيان كرده است. اگر به آيات قرآن در اين موارد دقت كنيد، مشاهده خواهيد كرد كه در اين آيات بر جاويد بودن اين احكام تصريح شده است.
از جمله احكامي كه ممكن است زماني فرض شود ، احكام ارث و دو برابر بودن سهم اولاد مذكر يا دو برابر بردن سهم شوهر و...است. در سوره نساء كه اين احكام آمده،بعد از بيان اين سهم ها مي فرمايد:
«آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً فَريضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً حَكيماً؛ (1) شما نميدانيد پدران و مادران و فرزندانتان، كدام يك براي شما سودمندترند! اين فريضه الهي است و خداوند، دانا و حكيم است».
در اين فراز خداوند به صراحت اعلام مي كند: شما به ملاك ارث دسترسي نداريد و نمي توانيد بفهميد چه كسي براي شما سودمند تر است تا ارث خود را براي او قرار دهيد و اين خداوند است كه بر اين ملاك ها علم دارد و اين واجبي است از جانب خدايي كه عليم و هم حكيم است و معلوم است حكمي كه از علم و حكمت نشات گرفته و بدون قيد و شرط اعلام شده، جاويد و هميشگي است.
«تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فيها وَ لَهُ عَذابٌ مُهين؛ (2) اينها مرزهاي الهي است و هر كس خدا و پيامبرش را اطاعت كند، (و قوانين او را محترم بشمرد،) خداوند وي را در باغهايي از بهشت وارد ميكند كه همواره، آب از زير درختانش جاري است جاودانه در آن ميمانند و اين، پيروزي بزرگي است!و آن كس كه نافرماني خدا و پيامبرش را كند و از مرزهاي او تجاوز نمايد، او را در آتشي وارد ميكند كه جاودانه در آن خواهد ماند و براي او مجازات خواركنندهاي است».
در اين آيه هم به صراحت اين احكام را "حدود خدا" شمرده و اطاعت اين حدود را رستگاري بزرگ و مخالفت با اين احكام را سبب ماندگاري هميشگي در جهنم خوانده است.
اگر اين احكام جاويد و هميشگي نباشند، خداوند با اين صراحت آن ها را حدود خدا كه بايد مراعات شوند، نمي شمرد و براي اطاعت از آن ها چنين وعده عظيم و براي مخالفت با آن ها چنين تهديد هولناكي نمي كرد.
از ديگر احكامي كه ممكن است مربوط به آن زمان و آن اجتماع فرض شود، حد زنا (صد تازيانه) است. خداوند بعد از بيان اين حد مي فرمايد:
«وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ في دينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِر؛(3)
و نبايد رأفت (و محبّت كاذب) نسبت به آن دو شما را از اجراي حكم الهي مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد!
در اين آيه هم حد زنا به عنوان"دين الله" معرفي شده و اجراي آن به طور مطلق و بدون رافت و رحمت بيجا طلب شده و اين گونه اجرا نشانه ايمان به خدا و معاد معرفي شده است.
4. با توجه به آيات و روايات فراوان، احكام اسلام كه در قرآن و روايات آمده اند، جاويد و هميشگي هستند و براي اثبات موقت بودن حكمي بايد دليل خاص ارائه دهيم. كساني كه احكامي را موقتي و مربوط به زمان نزول مي دانند، بايد دليل قرآني يا ادله روايي قطعي بر موقتي بودن ارائه دهند و با اين توجيهات غير قطعي نمي توان احكام را زماني و موقت شمرد.
احكام حكومتي معمولا تابع مصلحت هستند و با توجه به مصلحت سنجي ممكن است توسط حاكم بعدي تغيير يابند؛ اما احكامي كه در قرآن آمده اند، حكم حكومتي نيستند تا موقت و تابع وجود مصلحت موقتي شمرده شوند. خداوند به عنوان شارع و صاحب دين، احكام ثابت را بيان كرده است و احكام موقتي را به ولي امر واگذار نموده است.
اما اين كه حكمي در قرآن آمده و بعد توسط آيِه ديگري نسخ شده باشد، با جاويد بودن بقيه احكام منافات ندارد؛ زيرا سخن از احكامي است كه بيانشان دائمي است و نسخ هم نشده اند و خداي نازل كننده قرآن كه مي دانسته زمان وحي و عمر پيامبرش كي به سر مي آيد، آن ها را نسخ نكرده است.
نزول قرآن از جانب خدا طبق يك برنامه معين بوده و اين گونه نيست كه اگر پيامبر عمر طولاني تري مي كرد ، آيات قرآن بيشتر مي شد؛ زيرا قرآن در لوح محفوظ عندالله مي باشد و خداوند به علم و حكمت خود نزول آن را در اين مدت تدبير كرده و اگر پيامبر بيش از اين هم عمر مي كرد آيه اي از قرآن نسخ نمي شد.
اين گونه مطالب در مورد انسان هاي عادي كه از آينده علم ندارند و با رسيدن مرگ، خيلي از كارهايشان نيمه تمام مي ماند، درست است؛ نه خدايي كه جهان در دست قدرت اوست و به گذشته و آينده آن علم دارد و همه اجزاي جهان به امر و اراده اوست.
پي نوشت ها:
1. نساء (4) آيه 11.
2. همان، آيه 13-14.
3. نور (24) آيه 2.