« فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» (1)
« پس هر كه به لقاي پروردگارش اميد دارد، بايد كاري شايسته انجام دهد، و هيچ كس را در عبادت پروردگارش شريك نكند.»
در آيه اي ديگر مشركان و مفسدان كه نسبت به لقاء پروردگار در شك هستند مورد سرزنش قرار مي گيرند چنانكه مي فرمايد:
« أَلا إِنَّهُمْ في مِرْيَةٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحيط»(2) « آگاه باشيد كه آنها از لقاي پروردگارشان در شكّ و ترديدند و آگاه باشيد كه خداوند به همه چيز احاطه دارد.»
در روايات نيز بر اين مسئله تصريح شده و لقاء پروردگار يكي از بالاترين پاداش هاي بهشتيان دانسته شده است.
در ميان فرقه هاي اسلامي فرقه مجسمه و كراميه معتقدند كه ديدن خداوند با چشم سر امكان دارد؛ به اين صورت كه مي توان خداوند را از سوي بالا ديد. أشاعره مي گويند مي توان خداوند را با چشم ديد، البته نه آن گونه كه قائلين به مجسمه عقيده دارند، بلكه خداوند ديده مي شود در حالي كه نه بالا است و نه پايين، نه راست است و نه چپ، نه جلو است و نه عقب، نه كل خداوند ديده مي شود و نه جزيي از او ... و هنگامي كه ديده مي شود نمي توان به او اشاره كرد، با وجود اين، ديده هم مي شود!
در اين ميان، معتزله و اماميه، به گونه ي ديگر مي نگرند. از ديدگاه ايشان، امكان ديدن خداوند با چشم سر و به صورت مادي و ظاهري، چه در دنيا و چه در آخرت وجود ندارد و ديدن خدا با چشم جسمي محال است، زيرا اندام حسي فقط موجود محسوس را ميتواند ببيند وديدن خدا به وسيله چشم مستلزم جسم بودن خداست و چون خدا جسم و جسماني نيست. پس محال است با چشم مادي ديده شود. ولي با ديده دل و رشد معنوي ميتواند خدا را يافت.
علاوه بر دلايل عقلي كه دلالت بر عدم امكان رويت مادي خداوند متعال دارد آيات متعددي از قرآن كريم نيز دلالت بر عدم امكان رويت چشمي و بصري خداوند متعال دارد چنانكه در يكي از آيات مي خوانيم:
« لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ» (3) « چشمها او را نميبينند ولي او همه چشمها را ميبيند»
همچنين در آيات قرآن كريم مي خوانيم كه: حضرت موسي(ع) ميفرمايد « رَبِّ أَرِني أَنْظُرْ إِلَيْك »(4)« پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببينم » خداوند پاسخ ميدهد « لَنْ تَراني»(5) يعني يا موسي؛ هرگز مرا نخواهي ديد.
اين آيه از آياتي است كه به خوبي گواهي ميدهد كه به هيچ وجه خدا را نميتوان ديد. زيرا كلمه" لن" طبق مشهور در ميان ادباء براي نفي ابد است، بنا بر اين جمله لن تراني مفهومش چنين ميشود كه نه در اين جهان و نه در جهان ديگر مرا نخواهي ديد.(6)
با توجه به توضيحات مذكور ممكن است اين سؤال پيش آيد كه اگر ديدار بصري و چشمي خداوند ممكن نيست بنابراين منظور از لقاء الله كه در آيات و روايات آمده چيست؟!
چنانكه گروهي مفسران متذكر شده اند منظور يا مشاهده آثار قدرت خداوند در صحنه قيامت و پاداش ها و كيفرها و نعمت ها و عذاب هاي او است، يا به معناي يك نوع شهود باطني و قلبي است، زيرا انسان گاه به جايي ميرسد كه گويي خدا را با چشم دل در برابر خود مشاهده ميكند، به طوري كه هيچ گونه شك و ترديدي براي او باقي نميماند.
اين حالت ممكن است بر اثر پاكي و تقوا و عبادت و تهذيب نفس در اين دنيا براي گروهي پيدا شود، چنان كه در نهج البلاغه ميخوانيم: يكي از دوستان دانشمند حضرت علي (ع) به نام «ذعلب يماني» از امام (ع) پرسيد: «هل رايت ربك؟» « آيا خداي خود را ديدهاي؟!»
امام (ع) فرمود: «ا فاعبد ما لا اري» «آيا خدايي را كه نبينم پرستش كنم؟!» و هنگامي كه او توضيح بيشتر خواست امام اضافه كرد:
« لَا تُدْرِكُهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ وَ لَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَان »(7)
«چشمهاي ظاهر هرگز او را مشاهده نكنند، بلكه قلبها بوسيله نور ايمان او را درك مينمايند.»
پي نوشت ها:
1. كهف(18)، آيه 110.
2. فصلت(41)، آيه 54.
3. أنعام(6)، آيه 103.
4. أعراف(7)، آيه 143.
5. همان.
6. آيت الله مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1374ش، ج6، ص 360.
7. نهج البلاغه، خطبه 179.