با معرفي همسران رسول خدا به عنوان «مادر» (1)، حفظ احترام آنان بر همه مسلمانان واجب شد، ولي هم دشمنان در باره همسران حضرت (بخصوص براي پس از وفات ايشان) نقشه ها كشيده بودند؛ هم ممكن بود رفتارهاي نسنجيده خودِ آنان در زمان حيات يا پس از وفات رسول خدا به ساحت دين ضربه هاي جبران ناپذير بزند، از اينرو تكاليف ويژه اي متوجه همسران شد از جمله اين كه از ازدواج دوباره منع شدند و مسلمانان هم از ازدواج با همسران ايشان بعد از وفاتش منع گشتند:
وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيما (2)
و حق نداريد پيامبر خدا را آزار دهيد و هرگز حق نداريد با همسرانش پس از ايشان ازدواج كنيد. اينها در نزد خدا گناهي عظيم است. اما چرا اين محدوديت براي همسران رسول خدا و مسلمانان ايجاد گرديد؟
1) بعضي فضيلتي براي همسران پيامبر ساخته و جعل كرده اند و با توجه به آن، اين منع را توجيه نموده اند. آنان گفته اند: هر زني در بهشت همسر آخرين شوهر دنيايي اش خواهد بود. (3) بعد روايتي جعل كرده اند كه «همسران رسول خدا در دنيا، همسران آخرتي او هم هستند.»(4) پس اگر آنان پس از وفات مجاز به ازدواج بودند و ديگر مسلمانان مجاز به عقد كردن آنان، اين امكان ايجاد ميشد كه رسول خدا از همسري با آنان در قيامت و بهشت و آخرت محروم باشد؛ از اينرو ازدواج آنان بعد از پيامبر منع شد. گويا به خاطر اينكه رسول خدا(ص) در بهشت از همسري آنان محروم نشود، آنان از ازدواج پس از ايشان منع شده اند.
در مورد اين نظر چند ملاحظه وجود دارد:
اوّل: بنا بر روايتي اگر زني مؤمن در دنيا چند بار شوهر كرده باشد، در آخرت مخيّر ميشود هر كدام از شوهرها را كه صلاحيت ورود به بهشت را داشته باشند، انتخاب كند.(5) اين روايت با روايت پيشين ناهمگون است و دليلي براي ترجيح آن نداريم.
دوم: بعضي از همسران پيامبر صلاحيت ايماني و تقوايي لازم براي همراهي با پيامبر را نداشته اند، چه رسد به اينكه شايستگي همسري حضرت در آخرت را داشته باشند!
سوم: در نقلي آمده كه پيامبر فرمود: «من با خدا شرط كرده ام كه ازدواج نكنم جز با كساني كه در بهشت با من باشند.»(6) در حالي كه رسول خدا با بعضي زنان ازدواج كرد و آنان به تقاضاي خودشان از حضرت جدا شدند و حتي بعضي مرتد گرديدند!
2) بعضي ديگر نظر داده اند كه غيرت رسول خدا شديد بود و از اينكه همسرانش پس از ايشان ازدواج كنند،
ناراحت ميگرديد. خداوند به جهت رعايت حال پيامبرش، ازدواج با همسرانش پس از ايشان را بر امت حرام كرد.
زمخشري ميگويد:
مرد به طور طبيعي و در ذهن خود نسبت به وضع همسرانش بعد از مرگ خود اهتمام دارد و فكرش بدان مشغول است. بعضي از مردم نسبت به حريم خود ـ يعني همسران ـ غيرت شديد دارند، به حدي كه دوست دارند قبل از خودش از دنيا بروند، تا مبادا ديگران بعد از آنها با آنان ازدواج نمايند. خداوند با اعلام حرمت ازدواج با همسران رسول خدا پس از ايشان، پيامبرش را از اين نگراني رهانيد و قلبش را شاد كرد!(7)
در مورد سعد بنمعاذ و غيرت او نقل كرده اند كه جز با دختران باكره ازدواج نكرد و هيچ گاه زني را طلاق نداد، مبادا كه ديگري با او ازدواج كند. نيز گفته اند كه رسول خدا(ص) به انصار فرمود:
شما از غيرت سعد تعجب ميكنيد؟! همانا من از سعد غيرتمندترم!(8)
بنا بر اين روايت، رسول خدا رفتار «سعد» را غيرت صحيح معنا كرده، خود را غيرتمندتر از وي معرفي نموده، پس طبيعي است كه حضرت از ازدواج ديگران با همسرانش پس از مرگ خود ناراحت شود، در نتيجه خداوند براي رضاي دل پيامبرش، ازدواج ديگران با همسران ايشان را حتي پس از وفاتش منع كرده باشد!
بنا بر نظر آنان، آيه 53 سوره احزاب نيز ازدواج ديگران با همسران رسول خدا بعد از ايشان را موجب اذيت پيامبر شمرده است:
ما كانَ لَكُمْ أنْ تُؤذُوا رَسولَ اللّهِ و لا أَنْ تَنكِحُوا أَزواجَهُ مِنْ بَعدِهِ أَبَدَا
شما حق نداريد كه رسول خدا را آزار دهيد و نه اينكه هرگز همسرانش را بعد از او به همسري در آوريد.
در مورد اين نظر نيز چند ملاحظه وجود دارد:
اول: بنا بر روايت «لا غيرة في الحلال»(9)غيرت ورزي در مورد حلال جايز و صحيح نيست. وقتي يك مرد حق
دارد. چند زن بگيرد و غيرتورزي زن در مقابل آن امر حلال، ناپسند است؛ به همان اندازه غيرتورزي مرد در مورد زن سابقش (كه از او طلاق گرفته) ناپسند ميباشد.
آيا شايسته است مردي كه همسرش را طلاق داده، به خود اجازه دهد ازدواج كند، ولي به همسرش چنين اجازه اي ندهد و از ازدواج دوباره آن زن اذيت شود و ناراحت گردد؟
پيامبر اسوه مكارم اخلاق است، آيا شايستگي اخلاقي است چيزي را كه براي خود ميپسندد، براي ديگران نپسندد؟! قطعا پيامبر كه ديگران را از غيرتورزي بيجا منع ميكند، خود به طريق اَوْلي از آن خودداري ميورزد.
علاوه بر آن، غيرتورزي نسبت به زني كه طلاق داده شده يا نسبت به همسر براي بعد از مرگ خود، چندان عقلايي نيست و از انحصارطلبي و خودخواهي ناشي ميشود و رسول خدا از چنين انحصارطلبيها و خودخواهيها پيراسته ميباشد.
دوم: سيره پيامبر در عمل بر خلاف سيره امثال «سعد» بود. رسول خدا با زنان بيوه كه يك يا چند شوهر كرده بودند، ازدواج كرد و تعصب و غيرت مانند «سعد» را نداشت.
سوم: بنا بر آيه سوره احزاب، پيامبر موظف بود به همسرانش اعلام كند كه اگر دنيا و زينتهاي آن را ميخواهند، بيايند تا پيامبر آنان را به نيكويي رها كند و با گرفتن طلاق دنبال خواست خود بروند. طبيعي است كه ازدواج و شوهر كردن يكي از زينتها و پديده هاي مطلوب دنيا است. معنا ندارد پيامبر همسران دنياطلبش را طلاق دهد و رها كند، ولي امكان ازدواج مجدد را از آنان بگيرد و ديگران از ازدواج با آنان ممنوع باشند!
تعبير قرآن هم بر آزاد بودن آنان در ازدواج پس از طلاق با پيامبر(ص) صراحت دارد: «اسرّحكنّ سراحا جميلاً.»
البته چون آيه منع (53 احزاب) بعد از جريان تخيير زنان شده، بايد منع مربوط به همسران حضرت پس از جريان تخيير باشد.
پ) مقابله با اقدام هتاكانه منافقان:
همسران رسول خدا(ص) در جامعه از حرمت برخوردار بودند و منافقان براي پس از درگذشت حضرت، نقشه هاي مختلف داشتند، از جمله از همسران ايشان براي اقدامات دنياطلبانه خود سپر بسازند، همان كاري كه در جنگ جمل انجام شد.
از طرف ديگر بعضي مسلمانان گرفتار ضعف ايمان يا منافق، ازدواجهاي پيامبر را از سرِ هواي نفس و عشرتطلبي و عياشي ميدانستند. اينان از اينكه رسول خدا زنان شوهرمرده را به عقد خود در ميآورد، ناراحت بودند و آن را توهين به خود پنداشته، در صدد مقابله به مثل بودند. حتي بعضي اين مطلب را آشكار ميكردند. نقل شده وقتي آيه «النبيّ اولي بالمؤمنين مِنْ انفسهم و ازواجُه امّهاتُهم» نازل شد و ازدواج با زنان پيامبر حرام گشت، بر افرادي از جمله سنگين آمد و معترضانه گفتند:
با زنان ما [در صورت طلاق و فوت ما] ازدواج ميكند، ولي زنان خود را بر ما حرام ميكند! قسم كه اگر خداوند او را از دنيا بُرد، در ميان خيل همسرانش خواهيم دويد، همان گونه كه ميان خيل همسران ما دويد؛ پس خداوند با فرستادن آيه «ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسولَ اللّهِ و لا أَنْ تَنكِحُوا أَزواجَهُ مِنْ بَعدِهِ اَبَدَا» نقشه آنان را ناكام گذارد! (10)
احتمال سوم قوي است و دو احتمال قبلي از استحكام لازم برخوردار نيستند. خداوند براي اينكه منافقان به ساحت پيامبرش تعرّض و دستدرازي نورزند و نقشه هاي شومشان براي پس از پيامبر ناكام بماند، هم همسران را به خانهنشيني امر كرد؛ هم ديگران را از ازدواج با آنان منع نمود.
اين منع براي مقابله با نقشههاي شوم نفاق بود، نه به خاطر رعايت دل پيامبر و پذيرش غيرتورزيهاي افراطي. شأن پيامبر از چنين غيرتورزيهايي پيراسته است.
پي نوشت ها:
1. احزاب (33) آيه 6.
2. همان، آيه 53.
3. حقي بروسوي، روحالبيان، بيروت، دار الفكر، ج7، ص216.
4. همان.
5. همان.
6. همان.
7. زمخشري، كشاف، بيروت، دار الكتاب العربي، 1407 ق، ج 3، ص556.
8. طبرسي، مجمعالبيان، تهران، اسلاميه، 1382 ق، ج7، ص 128 ( ذيل آيات 7-11 نور).
9. محمد محي الدين، تفسير ابنعربي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1422 ق، ج3، ص1508.
10. فيض كاشاني، صافي، تهران، صدر، 1415 ق، ج2، ص 363، قرطبي، الجامع، تهران، ناصر خسرو، 1364 ش، ج 14، ص 230.