توضيحي درباره سقيفه و جريان آن بفرماييد.
سقيفه جايي مسقف و متعلق به يكي از قبايل بوده كه رسول خدا(ص) نيز در زمان حيات خويش به آن جا رفته بودند و نماز خوانده بودند. نقل شده است كه بلافاصله بعد از فوت پيامبر(ص)، بزرگان اوس و خزرج به رهبري سعد بن عباده بزرگ خزرج در آن جا جمع شدند و حرفشان اين بود كه بعد از ايشان، مسلمانان نياز به زمامدار دارند و علي القاعده جانشين او يك نفر از ما باشد؛ زيرا در راه اسلام بيشتر زحمت كشيديم. رسول خدا(ص) سيزده سال در مكه فعاليت كرد ولي مردم مكه استقبال نكردند و ايشان را اذيت كردند. تا آنكه ما مسلمان شديم و با ايشان پيمان بستيم و به مدينه دعوت كرديم و حمايت كرديم و شمشير زديم و جهاد كرديم تا اسلام پيشرفت كرد و به اين جا رسيد.
اين در حالي است كه هنوز جنازه رسول خدا(ص) بر زمين است و علي(ع) مشغول غسل دادن است. در اين بين، سه نفر از مهاجران يعني ابوبكر، عمر و ابوعبيده جراح شنيدند كه انصار چنين كردند كه با سرعت خود را به سقيفه رساندند. عمر مي گويد: من خودم را در راه آماده كرده بودم كه چه بگويم. خواستم صحبت كنم ابوبكر به من اشاره كرد و گفت صبر كن و بهتر از من سخن گفت كه شما درست مي گوييد ولي ما بيشتر زحمت كشيديم و در آن دوران زحمت، ما بوديم كه زودتر مسلمان شديم و از رسول خدا(ص) حمايت كرديم. مقام شما نيز محفوظ است ولي بعد از ما هيچ كسي به رتبه شما نمي رسد. او در ادامه گفت: رسول خدا(ص) فرموده است كه إن الائمة من قريش، و ما قريشي هستيم. اين حرف ابوبكر جا افتاد و چون جلسه متشنج و از حالت استدلال خارج شده بود كسي نپرسيد كه منظور از اين حديث چيست؟ يكي از افراد اوس بنام بشير از ترس اين كه مبادا در رقابت درون قبيلگي، سعد بن عباده به خلافت برسد، پيشدستانه با ابوبكر بيعت كرد و به تبع او نيز چند نفر بيعت كردند. زماني كه از آن جا بيرون آمدند از بقيه با اختيار يا به زور بيعت گرفتند.
سوال و شبهه اي پيش مي آيد مبني بر اين كه چرا انصار كه رقابتي مثل قريش با امام علي(ع) نداشتند به چنين كاري اقدام كردند و بعد از سقيفه هم امام علي(ع) تنها از قريش انتقاد مي كرد؛ در حالي كه ابتدا انصار در آن جا جمع شدند و اين مساله را بوجود آوردند؟
جواب اين است كه انصار از آرايش سياسي قريش در روزهاي آخر حيات پيامبر(ص) فهميده بودند كه قريش، علي(ع) را كنار خواهد زد و امام به خلافت نخواهد رسيد؛ و لذا به فكر خودشان بودند كه حداقل ما انصار عقب نمانيم. در بين حاضرين جلسه بعد از بيعت، سعد بن عباده گفت كه من بيعت نمي كنم مگر اين كه علي بيعت كند و چه بسا اگر علي بيعت كند من بيعت نكنم. و بيعت نكرد و سرانجام نتوانست در مدينه بماند و به شامات رفت و او را كشتند و گفتند كه جنيان او را كشتند.
يك نشانه ترس انصار از اين جريان، اين است كه وقتي آن مباحثات در سقيفه حالت مشاجره به خود گرفت، يكي از بزرگان انصار بنام حباب بن منذر به آن سه نفر گفت كاري نكنيد كه خلافت دست قريش بيفتد كه اگر چنين شود كار را بر همه ما انصار سخت مي كنند. مي گويند حرف حباب بن منذر در فاجعه حره تحقق پيدا كرد. براي اين كه سپاه شام در زمان يزيد به مدينه حمله كرد بزرگان انصار را گرفتند و گردن آن ها را به عنوان بردگي براي يزيد داغ نهادند. در طول تاريخ هيچ وقت انصار به خلافت نرسيدند و بذري كه ابوبكر در آن جا كاشت قرن ها اثر خود را گذاشت.
آن حديثي كه ابوبكر به آن استناد كرد ادامه اي داشت و آن اين بود كه پيامبر(ص) فرمودند آن ائمه، دوازده نفر خواهند بود و تا آن ها حكومت كنند اسلام عزيز خواهند بود ولي ابوبكر فقط به جمله ابتدايي اين حديث استناد كرد و بقيه را نگفت.
۱۳۹۵/۰۹/۱۳ ۱۹:۰۹
شناسه مطلب: 94896
حجت الاسلام والمسلمین مهدی پیشوایی