یکی از بحثهای حدیثی (و قرآنی)، این است که اگر دو سند در ناسازگاری با هم باشند، و برای مثال از یک طرف یک حدیث صحیحی داشته باشیم که آیهای را به قرآن نسبت بدهیم و در مقابل قرآن را خالی از آن ببینیم، با استناد به تواتر قرآن، حدیث صحیح را خبر واحد یا آحاد دانسته، رها میکنیم. یا اگر یک صحابی سورهای را از قرآن نداند، با توجه به اجماع اصحاب بر قرآنی بودنش، نظر آن صحابی را رها میکنیم و به اصطلاح تواتر بر آحاد و اجماع بر خبر واحد اولویت دارد. ولی به نظر میرسد این استدلال تداعیگر مغالطه توسل به اکثریت است که نظر اکثریت بر اقلیّت برتری داده میشود.
با توجه به این توضیح، تفاوت استدلال فوق با مغالطه توسّل به اکثریت چیست؟
پاسخ:
هدف استدلال، اثبات مطابقت یک گزاره با عالم واقع و حقیقت است و از آنجا که سنخ گزارهها با هم تفاوت دارد روش اثبات آنها نیز تفاوت دارد. صدق و مطابقت گزاره تجربی بهوسیله استقراء و ضمیمه نمودن قیاسی پنهان (1) قابل اثبات است و صدق یک گزاره عقلی با استناد به قیاسی که مقدمات آن بدیهی یا منتهی به بدیهی هستند کشف میگردد. حال اگر در مقام اثبات صدق گزارهای به جای بهکارگیری روش صحیح، به نظر اکثریت مردم متوسل شویم دچار مغالطه شدهایم. مانند اینکه بگوییم زمین صاف است چون اکثر مردم آن را صاف میدانند.
حال باید ببینیم روایت متواتر از سنخ کدامیک از علوم است. روایت در صدد نقل یک سخن خاص از شخصی خاص است. شنیدن سخن یک شخص به دو صورت مستقیم و غیر مستقیم ممکن است. در صورت مستقیم هیچ گونه واسطه و راویی وجود ندارد و ما به گوشهای خود سخنی را از شخصی میشنویم و در این حالت که جزء محسوسات است شکی در صدور آن سخن از شخص مورد نظر نداریم. اما در صورت غیر مستقیم، شخصی به عنوان واسطه و راوی مطلبی را برای ما نقل میکند. روشن است که هر اندازه تعداد واسطهها و روایانی که یک مطلب را از شخص مورد نظر نقل میکنند بیشتر باشد احتمال دروغ بودن آن مطلب کمتر میشود و اگر تعداد راویان به حدی برسد که تبانی آنها بر دروغ و امکان خطا در آنها آنها ممتنع باشد انسان یقین میکند که آن مطلب از شخص مذکور صادر شده است. چنانکه در علوم تجربی نیز هر اندازه استقراء ما کاملتر باشد نتیجه تجربی آن استوارتر میگردد. بنابراین در این سنخ از گزارهها ما به دنبال کشف صدور یک مطلب از یک شخص هستیم و لذا ناچاریم به شنیدههای دیگران و راویان مراجعه کنیم. در اینجا نمیتوانیم با قیاس عقلی یا تجربه و آزمایش صدور یک مطلب از یک شخص را کشف کنیم. بلکه باید مستقیماً و یا با واسطه سخن شخص را بشنویم.
ممکن است کسی سؤال کند که چه لزومی دارد برای کشف صدور یک روایت از معصوم تواتر خبر لازم باشد. بلکه اگر یک خبر واحد از سوی راویان معتبر هم نقل شود باز هم صدور یک مطلب از امام معصوم کشف میشود؟ بنابراین اکثریت و تواتر در اینجا چه نقشی دارد؟
نقش تواتر در اینجا این است که خبر واحد را از حالت ظنی خارج میسازد و به مرتبه یقین میرساند. زیرا وقتی تعداد راویان به حدی برسد که تبانی آنها بر دروغ و امکان خطا در آنها آنها ممتنع باشد، یقین به صدور روایت پیدا میکنیم. ولی در صورتی که شخص واحدی خبری را به ما برساند. گرچه احتمال و ظن به صدور آن پيدا مي كنيم. اما هيچ گاه يقين به صدور آن پيدا نمي كنيم.
پي نوشت ها:
1. ر.ك: كتاب المظفر، محمد رضا، المنطق، قم، مؤسسة النشر الإسلامي، بي تا، ص 330 .