پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.

اسلام با شمشیر وارد ایران شد. در پذیرش آن ایرانیان مجبور شدند. به کسی فرصت ندادند که توفیق پذیرشش را داشته یا نداشته باشد.اسلام تماما دستور است . و می گوید اگر کسی از حرف خدا پیروی نکند ذوب مذاب به حلقش میریزند. از تار مویش آویزانش می کنند ...پیروان این اسلام چه کسانی هستند . شش میلیارد انسان روی کره زمین نفس می کشند از این جمعیت کشورهای آسیایی و آفریقایی بیشترین جمعیت مسلمان را دارند که از این بین بیشترین درصد اهل تسنن هستند این چه اسلامی است که فقط کشورهای جهان سوم ، فقیر ،؛ عقب مانده ، وحشی طرفدار آن هستند. اسلامی که قطع دست دزد فرمان می دهد، اسلامی که مرد حق تعدد زوج دارد اما زن اگر خلافی کند حکمش سنگسار است ، اسلامی که دیه زن و مرد را برابر نمی داند ، اسلامی که تا پدر رضایت ندهد دختر حق ازدواج ندارد ، ....این اسلام نقاط مبهم آنقدر دارد که پذیرشش به این راحتی نیست...

پاسخ1:
متاسفانه نامه شما حاوي سوالات و ادعاهاي متعدد و بي دليل دوستتان است که پاسخ به همه اين ادعاها و سوالات تکراري که قرن هاست به آن ها پاسخ هاي مبسوط و روشني داده شده مجال وسيعي را مي طلبد؛ ما سعي مي کنيم در حد امکان به بخش هاي اصلي آن پاسخ دهيم:
اسلام آوردن ايرانيان آن گونه که برخي نوشته­اند، به زور شمشير نبود. اين گونه تاريخ‏نگارى، شيوه مستشرقان است و هدف آنان اين است که اسلام را آيين شمشير معرفى کنند.
اصولا در منطق اسلام در پذيرش دين اجباري نيست. قرآن کريم فرمود: «لا اکراه في الدين قد تبيّن الرشد من الغي؛ (1) در دين هيچ اجباري نيست، و راه از بيراهه بخوبي آشکار شده است». اسلام اجبار در دين را به هيچ وجه قبول ندارد؛ بنا بر اين جنگ ها و برخي فشارها در برابر کفار و... براي تحميل دين و وادار کردن آنها به پذيرش اسلام نبوده است.
شاهد اين سخن آن است که در تاريخ اسلام ديده مي شود مسلمانان هنگامي که شهرها را فتح مي کردند ، پيروان مذاهب ديگر را همانند مسلمانان آزاد مي گذاشتند، حتى نويسنده کتاب «تمدن اسلام و عرب» که يک مسيحي است، مي نويسد:
رفتار مسلمانان با جمعيت هاي ديگر به قدري ملايم بود که رؤساي مذهبي آنان اجازه داشتند براي خود مجالس مذهبي تشکيل دهند. (2)
در برخي تواريخ آمده :
جمعي از مسيحيان که براي گزارش‌ها و تحقيقاتي خدمت پيامبر رسيده بودند ، مراسم نيايش مذهبي خود را آزادانه در مسجد پيامبر در مدينه انجام دادند. (3)
در خصوص حمله به ايران هم بايد توجه داشت اين حمله در زمان حکومت پيامبر يا امامان معصوم انجام نشد و نمي توان اصل اين حمله را از منظر اسلام کاملا تاييد نمود ، اما در عين حال در حمله به ايران بحث تحميل دين و عقيده مطرح نبود . اصولا مسئله ايرنيان با مشرکان مکه کاملاً‌ متفاوت بود. زيرا ايرانيان زرتشتي بودند که به عنوان اهل کتاب به رسميت شناخته شدند ؛ به همين خاطر تا ساليان و قرن هاي بسيار و حتي امروز نيز زرتشتيان در اين کشور زندگي کرده و مي کنند .
هر چند امکان دارد در جريان جنگ و نبرد سپاه اسلام که توسط غاصبين خلافت هدايت مي شد ،اشتباهاتي رخ داده باشد ، اما مسلم است تا سال ها بعد يعني در زمان خلافت حضرت علي عليه السلام غير مسلمانان زيادي در ايران زندگي مي کردند وحضرت به واليان خود در مورد چگونگي برخورد با آنها دستور اخلاقي و قانوني ارائه مي داد . اين نمونه ها با اجبار به اسلام آوردن مردم ايران منطبق نيست .
3. عموم مردم ايران در برابر مسلمانان، مقاومت نکردند . به اين جهت، دين اسلام زود در ايران پيشرفت کرد. علت شکست نيروهاي نظامي حکومت ايران، ناتواني نظامي آنان و يا تنها روحيه قوي مسلمانان نبود، بلکه علت اصلي شکست نيروهاي جنگي ايران در برابر هجوم مسلمانان، ناراضي بودن مردم ايران از حکومت و آيين خود بود. آنان نخواستند بجنگند و حتي گاهي با مسلمانان همکاري مي‏کردند. (4)
3. مردم ايران، در زمان بعثت و حيات حضرت رسول (ص)، به اسلام توجه کردند و به تدريج و با ميل و رغبت آن را پذيرفتند. اولين کسي که از ايرانيان اسلام آورد، سلمان فارسي بود (5) که يک فرد عادي نبود. از پيشوايان ديني محسوب مي شد و اسلام آوردن وي به طور طبيعي در ديگر ايرانيان نيز اثر داشت ؛ حتي مردم برخي مناطق ايران که هيچ گاه توسط سپاه اسلام فتح نشد مانند منطقه طبرستان و شمال ايران قبل از بسياري از مناطق ديگر به اسلام و حتي تشيع گرايش پيدا کرده ،با طيب خاطر مسلمان شدند و بر اين عقيده باقي ماندند .
در نتيجه بايد گفت داستان کيفيت اسلام آوردن مردم ايران نه به زور شمشير که به جهت حقانيتي بود که ايرانيان در اسلام مشاهده نمودند و به همين خاطر مسلمان شدند. بسياري از آنان که به شدت تحت ستم نظام ساسانى قرار داشتند و دنبال دگرگوني وضعيت موجود بودند ،از سپاه اسلام استمداد نمودند و يک نظام سلطه‏گر و تحميلى را برانداختند و آزادى را براى مردم ايران به ارمغان آوردند.
به نوشته برخي از مورخان:
وقتى سپاه اسلام وارد ايران شد، ايرانيان به نفع سپاه عدالت خواه اسلام و بر ضد دولت ستم پيشه ساساني کوشيدند. از جمله:
چهار هزار سرباز ايرانى از ديلم با پيمودن صدها کيلومتر راه خود را به سپاه اسلام رساندند و به يارى آنان شتافتند. شاه ايران را يک آسيابان ايرانى به قتل رساند.
پيروزى مسلمانان در جنگ‏هاى صدر اسلام به دليل برترى نظامى و تسليحاتى نبود. آن چه که موجب بسط و گسترش سريع اسلام در آن عصر گرديد، شعارها و برنامه‏هاى اسلام بود که به سرعت بر عقايد خرافى و جامعه طبقاتى آن روز چيرگي مى‏يافت. مردم گروه گروه و مشتاقانه به اسلام مى‏گرويدند. قبل از آن که مرزهاى جغرافيايى ايران و يا روم فتح گردد، دل هاى مردم به واسطه تعاليم برحق و فطرى اسلام فتح شده بود. آن چه پيشرفت اسلام را تسهيل مى‏کرد، فتح دل ها بود.
يکي از نشانه هاي حقانيت پذيرش اسلام توسط ايرانيان و عدم اجبار آنان، تلاش هاي بسياري است که توسط ايرانيان براي گسترش اسلام به بسياري از نقاط جهان انجام شد، مانند کشورهاي آسياي جنوب شرقي و برخي مناطق آفريقا. ملتي که به زور دين و عقيده ايي را بپذيرد، هيچ گاه براي گسترش آن تلاش نمي کند. بسياري از علوم و دانش هاي اسلامي توسط ايرانيان پايه گذراي يا گسترش يافت.

پي‌نوشت‌ها:
1. بقره (2) آيه 256.
2. گوستاولوبون ، تمدن اسلام و عرب ؛ به نقل از، آيه الله مکارم، تفسير نمونه،نشر دار الکتب الاسلاميه، تهران 1379ش ، ج2، ص282
3. همان.
4. خدمات متقابل ايران و اسلام، شهيد مطهري، ص 76 نشر صدرا1387 ش.
5. تاريخ طبري، نشرمطبعه الاستقامه قاهره 1358 ق، ج 2، ص 295.

پاسخ2:

ظاهرا دوست شما زحمت کمترين تامل و دقت و مراجعه به منابع اسلامي را نيز به خود نداده؛ زيرا دين اسلام بر خلاف بسياري از اديان موجود که همه جانبه نبودهو منابع فعلي انان خالي از بسياري از ابعاد ضروري در زندگي پيروانشان است؛ داراي ابعاد و زمينه هاي گوناگوني است که بخش دستورات عملي تنها يک بخش از ابعاد مختلف اين دين کامل است.
اصولا بخش عمده منابع ديني اسلام يعني قرآن و سنت را بخش معارف و باورهاي عقلي و فکري به خود اختصاص داده است که در اين بخش دستور و توصيه و قانوني وجود ندارد و تنها انسان ها تشويق به فکرو انديشه و تامل شده اند تا حقيقت را به مدد عقل و خرد خود دريابند.
بخش گسترده و مبسوط ديگري که در اسلام و منابع آن وجود دارد، بخش اخلاقيات است که توصيه هاي گوناگون تربيتي و اخلاقي و رفتاري در خصوص ارتباط فردي و اجتماعي و تنظيم روابط صحيح با خانواده و بستگان و دوستان و همه انسان ها حتي ديگر موجودات عالم در اين بخش مورد توجه قرار گرفته است.
در کنار اين دو قسمت بخش دستورات عملي و فروع فقهي و تکاليف شرعي هم به هدف تکامل روحي و معنوي انسان و تنظيم نمودن مسير صحيح حرکت انسان و در عين حال برخورداري از بيشترين بهره در مسير زندگي دنيا و رسيدن به سعادت ابدي در آخرت هم تدوين شده که در اين بخش مفصل و مبسوط اعمال انسان به 5 قسمت واجب و حرام و مستحب و مکروه و مباح تقسيم مي شود که تنها بخش لازم و دستوري آن همان دو قسمت واجب و حرام است؛ در نتيجه بسياري از دستورات اسلام در اين بخش دستورات قطعي و لازم نبوده و تنها توصيه به رعايت آن ها شده است.
به علاوه در همان بخش حلال و حرام نيز تنها براي تکاليفي که جنبه اجتماعي داشته و به نوعي مصالح عمومي جامعه و آزادي هاي ديگران با آن ملازمه دارد، مجازات هايي براي تخلف از ان وضع شده و الا در مورد تکاليف شخصي و کاملا فردي و در حريم خصوصي حکومت اسلامي مجازاتي براي فرد ندارد و البته مجازات هايي به عنوان عذاب اخروي براي اين گناهان و تخلفات، مطرح شده که تنها مخاطب اين هشدار الهي، وجدان خود فرد است و بس؛ و او در مقام عمل آزاد است که به اين تخلفات دست بزند يا تقوا داشته و از عذاب الهي بترسد و چنين نکند.
البته ناگفته نماند که لازمه قطعي هر گناهي عذاب هاي سخت اخروي نيست. بلکه خداوند از لطف و رحمت خود را ههاي گوناگون توبه و بازگشت و تطهير کردن خود از گناهان را پيش روي انسان قرار داده است و اگر انسان ذره اي توجه و دقت داشته باشد مي تواند با تغيير و تصحيح رفتار، خود را از اين عذاب ها برهاند.
خداوند درجاي جاي قران به اين حقيقت اشاره فرموده است از جمله مي فرمايد:
« وَ الَّذينَ عَمِلُوا السَّيِّئاتِ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِها وَ آمَنُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحيمٌ ؛ (1) و آن ها كه گناه كردند، و بعد از آن توبه نمودند و ايمان آوردند، (اميد عفو او را دارند زيرا) پروردگار تو، در پى اين كار، آمرزنده و مهربان است».
البته بايد دانست که وجود اين وعده هاي عذاب و ترساندن بشر از عذاب هاي گوناگون هم لازمه رحمت الهي است و نوعي ضمانت اجرايي براي عمل انسان به دستورات خداوند محسوب مي گردد و مهم ترين عاملي است که انسان ها را از اشتباه و خطا باز مي دارد و به نوعي ضامن حرکت آنان در مسير صحيح هدايت و صلاح محسوب مي گردد و در نتيجه آنان را به سعادت ابدي و بهشت جاويدان منتهي مي سازد.

پي نوشت :
1. اعراف (7) آيه 153.

پاسخ3:
اولاً: ملاک حق و باطل بودن يک عقيده تعداد گروندگان به اين دين يا نژاد و سطح رفاه اجتماعي آنان نيست . تعداد پيروان يك عقيده نه دليلي بر حقانيت آن عقيده است و نه دليلي بر نادرستي آن چنان كه اکثر ساکنان خاور دور را بت پرستان و گاو پرستان و ساير منکران ماوراي طبيعت تشکيل مى دهند . به علاوه اکثريت مردم کشورهاي جنوب شرقي آسيا مانند چـيـن بـا جـمـعيت متجاوز از يک ميليارد يا کمونيست و منکر خدا هستند و يا به نوعي تفکرات بودايي و يا شبه بت پرستي دارند و بخش عمده اي از مردم هندوستان که در زمره يکي از اقتصادهاي رو به رشد است را گاو پرستان و بت پرستان تشکيل مى دهند . آيا اين کثرت جمعيت يا منزلت اجتماعي و پيشرفت اقتصادي دليلي بر حقانيت و درستي اين تفکرات است ؟
بسياري از ظواهر امر و شرايط کنوني افراد و ملت ها نتيجه شرايط خاص زماني و مکانبي و عارضي است که به هيچ وجه نمي تواند معيار حقيقت و درستي تفکر و انديشه آنان قرار بگيرد ؛ حضرت علي (ع ) در کلام نغزي در اين خصوص فرمود: حق و باطل با مقدار پيروان شناخته نمي شود. حق را بشناس ، اهل حق را خواهي شناخت . باطل را بشناس ، اهل باطل را خواهي شناخت. (1)

ثانيا : شواهد تاريخي به خوبي نشان مي دهد که اسلام به رغم همه مشکلات دروني و انحرافات فکري و رفتاري که درون خود و در ابتداي شکل گيري به آنها دچار شد، به پيشرفت هاي عجيب و گوناگون فکري و علمي و فرهنگي رسيد و توانست جاي پايي حتي در مرکز امپراتوري مسيحيت پيدا کند اما افسوس که انحرافات عميق فکري و عملي به زودي عامل تزلزل و شکست را در حکومت مسلمانان در اين ممالک رقم زد و انحرافات و نزاع ها به عقب ماندگي و سرخوردگي مسلمانان و برتري دشمنان بر آنها منتهي گشت . اما در هر حال دوران طلايي حکومت مطلق مسلمانان بر همه کرسي هاي علوم تجربي و انساني حقيقتي غير قابل انکار در تاريخ است ؛ براي بررسي شواهد گوناگون تاريخي اين امر مي توانيد به کتاب مشهور « تاريخ تمدن » نوشته ويل دورانت و يا کتاب « سيماي تمدن غرب » نوشته استاد سيد مجتبي موسوي لاري مراجعه بفرماييد .

ثالثا وضع مسلمانان کنوني نيز بايد در فضايي درست و منصفانه تحليل و بررسي گردد ؛ منطقي آن است که در اين مقايسه وضع فرهنگي و اقتصادي و تمدني مناطق گوناگون عالم را منصفانه مورد بررسي قرار دهيم ؛امروزه بين کشورهاي جهان، اغلب کشورهاي جهان سوم در آسيا و آفريقا و آمريکاي جنوبي هستند که تنها بخشي از آنها کشورهاي اسلامي محسوب مي گردند ؛ فقير ترين و عقب مانده ترين کشورهاي جهان در آفريقا به سر مي برند که دين اغلب آنها مسيحي است و البته کشورهاي مسلمان هم بين آنها وجود دارد .
اما در هر صورت بخش عمده آفريقاي جنوبي و آمريکاي جنوبي وجنوب شرقي آسيا که از وضع نابسامان اقتصادي و فقر شديد فرهنگي رنج مي برند ، داراي مذاهب غير اسلامي هستند . به علاوه در بين کشورهاي اسلامي، کشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه وجود دارند که در عين رويکرد اسلامي ، داراي ترازهاي مثبت و قابل قبول رشد و توسعه شده اند .
نبايد فراموش کرد که موقعيت خاص کشورهاي اسلامي و وضع جغرافيايي آنها و قرار گرفتن در منطقه بسيار حساس خاورميانه و دارا بودن منابع عظيم زير زميني و برخورداري از موقعيت خاص ژئوپولوتيک اين کشورها باعث شده که همواره چشم طمع کشورهاي ديگر به منابع و ذخائر اين کشورها باشد .در طول تاريخ گرفتار تهديدها و فشارها و انواع رفتارهاي استعمار گونه ديگر کشورها باشند. اين خود عامل اصلي بسياري از عقب ماندگي هاي اين کشورهاست .
وضع خاص برخي کشورهاي جنوب شرقي آسيا و دور بودن از حساسيت هاي جغرافيايي باعث شده که اغلب کشورهاي اين منطقه فارغ از دين ومليت خاص خود به پيشرفت هاي قابل توجهي برسند، چه کشورهاي غير اسلامي مانند ژاپن و تايوان و... و چه کشورهاي اسلامي نظير مالزي واندونزي .

رابعا در حقانيت تعاليم اسماني اسلام همين بس که اقشار فرهيخته و تحصيل کرده در بسياري از کشورها گرايش روز افزوني را به سوي اسلام دارند . آمارها نشان مي دهد که گرايش به اسلام - به رغم حجم سنگين تبليغات و حمله هاي رسانه اي عليه اسلام - در کشورهاي غربي بالاترين رقم را به خود اختصاص داده است تا جايي که برخي مسئولين در کشورهاي اروپايي نسبت به مسلمان شدن اروپا در دهه هاي آتي هشدار داده اند .
کارل اليس » ( Carl Ellis ) ، محقق برجسته امور اديان در آمريکا و نويسنده کتاب « اسلام در آمريکا » گفته است :
« جميعت مسلمانان آمريکا رشد 6 درصدي دارد که 80 درصد آن ، مربوط به افرادي است که تازه از مسيحيت به اسلام گرويده اند و 20 درصد مربوط به مسلمانان مهاجر است . اگر اسلام اين رشد را حفظ کند ، تا 17 سال ديگر ، در چندين شهر بزرگ آمريکا ، جميعت مسلمانان بيش تر از جميعت مسيحيان خواهد شد » .
"هنري کيسينجر" ، وزير خارجه اسبق آمريکا ، در مقاله اي در سال 1990 نوشته است : " در ده سال آينده ، افزايش چشمگير جمعيت مسلمانان ، بزرگ ترين هشدار براي آمريکا خواهد بود . " يکي از رسانه هاي محافظه کار آمريکا نيز خطاب به دولتمردان آمريکايي مي گويد : " به زودي مردم آمريکا ، با صداي اذان از خواب بيدار خواهند شد ! " (2)
با وجود اين آمارهاي روشن و شواهد ارائه شده بي پايه و اساس بودن اين ادعا که :"فقط کشورهاي جهان سوم ، فقير ، عقب مانده ، وحشي طرفدار اسلام هستند" به خوبي روشن مي گردد .

پي نوشت ها :
1. مجلسي، بحارالانوار، موسسه الوفاء، بيروت، 1404ه.ق، ج22 ،ص105.
2. http://dari.irib.ir/index.php/2010-08-14-07-09-55/2010-08-14-07-13-02/22...

پاسخ4:
اما در نهايت دوست عزيز شما در ادامه طرح ادعاهايي بي دليل و بدون تامل و انديشه خود مواد گوناگوني که معمولا در سايت هاي اسلام ستيز مطرح است را رديف کرده و خواسته در نهايت اين نتيجه را بگيرد که "اسلام نقاط مبهم آن قدر دارد که پذيرشش به اين راحتي نيست".
در مورد اين بخش بايد گفت که مسلما بديهي ترين و روشن ترين بخش هاي هردين و تفکري هم براي کسي که نخواسته به درستي اين دين را بشناسد مبهم و ناشناخته است و اين امر اختصاص به اسلام ندارد و هر کس مي تواند در مورد هر عقيده اي بودن بررسي و تحقيق و شناخت همين حرف را بزند.
مشکل کار آنجاست که در يک دين عقايد و باورها در منابع اصلي به گونه اي مبهم و غير قابل توجيه و دفاع مطرح شده باشد که نتوان با دقت و برسي در خود اين منابع اين ابهامات را برطرف نمود؛ درحالي که در اسلام همه اين سوالات و ابهامات اوليه با اندکي تامل و دقت و شناخت صحيح دستورات ديني قابل حل و رفع است و اتفاقا فلسفه عميق اين دستورات بر افراد منصف و به دور از پيش داروي آشکار گرديده است.
ما در اين بخش قصد پاسخ به تک تک اين موارد را نداريم و از اين دوست عزيز يا از خودتان مي خواهيم که در صورت تمايل در نامه هاي بعد هر يک از اين موارد را که خواستيد مطرح نماييد تا به طور کامل و مبسوط به توضيح و تبيين آن بپردازيم؛ اما در پايان چند نکته مختصر را به عرض مي رسانيم:
1- مساله مجازات ها و قوانين جزايي در همه اقوام و ملل بشري بوده و هست و در همه اديان آسماني هم کم و بيش اين قبيل مجازات ها در برابر رفتارهاي مجرمانه وجود دارد ؛نگاهي کوتاه به منايع ديني ساير اديان نشان ميدهد که در برابر جرايم گوناگون حتي جرايمي به ظاهر ساده مجازات هاي سنگيني وضع شده بود ؛ مثلا در کتاب مقدس يهوديان و مسيحيان مجازات سنگسار براي جرائمي مانند : جادوگرى ( سفرلاويان 27:20)، كفرگويى (همان، 24: 16)، حرمت‏شكنى روز سبت (اعداد، 15: 35)، بت‏پرستى (تثنيه، 13: 9- 10; 17: 5)، پسر لجوج و سركش (همان، 21: 21) در نظر گرفته شده يا مجازات قطع دست براي برخي جرائم به صراحت مطرح شده ؛ در کتاب مقدس آمده :
« اگر دو شخص با يكديگر منازعه نمايند و زن يكى پيش آيد تا شوهر خود را از دست زننده‏اش رها كند و دست‏خود را دراز كرده، عورت او را بگيرد، پس دست او را قطع كن و چشم تو بر او ترحم نكند » (سفر تثنيه، 25: 11- 12) .
حتي در زمان کنوني هم در همه کشورهاي جهان و حتي در قوانين کشورهاي به اصطلاح دموکراتيک جهان هم مجازات هاي گوناگوني به شکل قانوني وجود داشته و اعمال مي شود که چه بسا شکل و ماهيت انجام برخي از اين موارد در نظر ديگر ملل و اقوام جهان غير انساني و خشن باشد .
به عنوان مثال در کشور چين هرساله تعداد قابل توجهي از مسئولين اين کشور به خاطر تخلفات مالي و رشوه و اختلاس که نوعي دزدي از اموال عمومي است اعدام مي شوند و اين امر کاملا قانوني و در اين کشور پذيرفته شده است و هرچند ممکن است از منظر سايرملت ها حکمي بسيار خشن و سخت باشد. اما براساس قانون اين کشور منطقي و صحيح است.
پس خرده گيري سطحيو عوامانه بر قوانين خاص اسلام که خود داراي شرايط و قيوح و جزييات بسيار است بي معنا است.
2- عبارت "زن اگر خلافي کند حکمش سنگسار است " نشانه عمق بي اطلاعي ايشان از دستورات حقوقي و جزايي اسلام است؛ زيرا از نظر اسلام حکم سنگسار در موارد بسيار محدودي اجرا مي شود و در آن هم هيچ تفاوتي بين زن و مرد نيست و هر کدام از زن و مرد مبتلا به جرم زناي محصنه شوند و اين امر ثابت گردد، محکوم به سنگسار خواهند بود و ساير تخلفات جنسي هم در بين زنان و مردان مشترک است؛ يعني اگر زنا در حد محصنه نباشد، هر دو به صد ضربه شلاق محکوم خواهند بود.
براي آگاهي بيش‎تر در اين رابطه مي توانيد به كتاب: "حقوق جزايي در اسلام" نوشته عباسعلي محمودي ( ج 1، ص 41 به بعد ) مراجعه نماييد.
اما در مورد امکان ازدواج مجدد براي مردان و ساير موارد در صورت تمايل شما مي توانيم به گفتگو بنشينيم .