فلسفه دعای صلوات چیست؟ و چرا ما از خداوند میخواهیم تا بر پیامبر اعظم (ص) درود فرستند؟ این که ما از خداوند میخواهیم، با توجه به اینکه خداوند خود بر رسولش درود میفرستد اشکالی ندارد؟! در دعای امام زمان (ع) هم ما میخواهیم که خداوند ناصر و حافظ و دلیل برای ایشان باشند! آیا خداوند همواره ایشان را یاری و حفاظت نمیکنند. پس چرا ما باید این را بازگو کنیم؟
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
1-فلسفه دعاي صلوات چيست؟
نخستين فلسفه آن اين است كه پيامبر و مقام شامخ او فراموش نشود. لازمه آن اين است كه اسلام و برنامه هاى اسلامى متروك نمى شود . به اين ترتيب ادامه صلوات بر پيامبر رمز بقاى اسلام و نام مبارك او است.
ديگر اين كه اين صلوات و درود سبب مى شود كه ما به مقام والاى حضرت بيش تر آشنا شويم . از اخلاق و اعمال و صفاتش الگو بگيريم . از بعضى از تعبيرات استفاده مى شود كه صلوات بر حضرت، باعث پاكيزگى اخلاق و طهارت اعمال و ريزش گناهان ما مى شود; چنان كه در زيارت جامعه مى خوانيم:
«وَ جَعَلَ صَلاَتَنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلاَيَتِكُمْ طِيباً لِخُلْقِنَا وَ طَهَارَةً لاَِنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا;
خداوند صلوات ما را بر شما (پيامبر و آل پيامبر) و ولايت ما را نسبت به شما، سبب پاكيزگى اخلاق، طهارت نفوس و نموّ و رشد معنوى و كفّاره گناهان ما قرار داده است»(1).
در روايات متعدّد ديگرى نيز اشاره به بخشودگى گناهان، به هنگام درود بر پيامبر و آل او شده است.
از طرفى صلوات و درود بر پيامبر و آل او، رحمت تازه الهى را بر روح پاك آن ها فرو مى فرستد. از آن جا كه آن ها منبع فيض اند، از سوى آن ها به امّت نيز سرازير مى شود. درود و رحمت بر آن ها، درود و رحمت بر خود ما است.
فرستادن صلوات و درود بر آن بزرگواران، نوعى حق شناسى و قدردانى و تشكّر از زحماتى است كه براى هدايت امّت كشيده اند. حقّ شناسى و قدردانى اجر و پاداش الهى دارد.
2- آيا صلوات بر پيامبر براى او اثرى دارد؟
گاه بعضى از ناآگاهان مى گويند: هيچ اثرى ندارد چون آن ها به مقاماتى كه بايد برسند، رسيده اند; ولى سستى اين سخن با توجّه به اين كه سير تكاملى انسان هيچ حدّ و مرزى را نمى شناسد و به سوى نامتناهى پيش مى رود، آشكار مى شود. با صراحت در بعضى از دعاها كه در تشهّد و غير آن خوانده مى شود، عرضه مى داريم: «وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ; درجه پيامبر را بالاتر از آنچه هست، بالا ببر».(2)
از اين رو، قرآن مجيد نيز با صراحت مى گويد: «إِنَّ اللّهَ وَ مَلاَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً; خدا و فرشتگانش بر پيامبر اكرم درود و رحمت مى فرستند. اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! بر او درود بفرستيد و سلام گوييد و تسليم (فرمان او) باشيد»(3)
تعبير به فعل مضارع (يُصَلُّونَ) دليل بر ادامه اين رحمت است. هر مسلمانى كه سخن از توحيد و اسلام مى گويد، رحمت تازه اى براى بنيانگذار اين آيين نوشته مى شود. اين رحمت با انجام اعمال او نيز تداوم مى يابد، چرا كه اين سنّت هاى حسنه را او بنيان نهاد.
2.در مورد بخش دوم سوال شمااز منظرهاي متفاوت ميتوان به پرسش پاسخ داد. در ذيل به چند مورد اشاره ميشود. اگر چه برخي پاسخها مستقيم و صريح است، ليکن موارد ديگر به خاطر برخورداري از حيطه عاطفي و احساسي، نافذتر و مؤثرتر ميباشد. از اين رو پاسخها مکمّل هماند.
1 - دعا براي انسان کامل چون امام زمان(ع) ريشه در فطرت دارد.
جوهره اصلي روح و فطرت انسان، با "کمالطلبي و نيکي گرايي" آميخته و سرشته شده است.
تعظيم و تکريم، دعا و ذکر و ياد "صاحبان کمال" لازمه عشق و ارادت به نيکيها و کمالات است و ريشه در فطرت آدمي دارد.
اکنون در نظام خلقت، انسان کامل و صاحب کمال برتر جز امام زمان(ع) نيست. پس چگونه عاشق امام زمان(ع) ميتواند لحظهاي از دعاي حضرت غافل بماند؟
2 - دعا اظهار ايمان، ارادت و عشق است.
دعا براي امام زمان(ع) يعني اظهار عشق و ارادت دوستدار به محبوب؛ دل دادن صميمانه دلداده به دلدار؛ سر سپردن سرباز جان برکف در پيش پاي سردار. دعا براي امام يعني اعلام وفاداري صادقانه مريد به مراد؛ ابراز علاقه مطيع به مطاع؛ و اعلام خودفراموشي نسبت به جان جانان. دعا يعني ايستادن در برابر آيينه کمال و جمال و جلال حق تعالي و غم دوران دوري و رنج و محبتهاي ايام سيه روزي و هجران را بازگو کردن.
دعاي عاشق تجديد پيمان و تأکيد ميثاق و تقويت تعهد است بر وفاداري، خويشتن سازي، اصلاح نقش خويش و جامعه براي تداوم مبارک معشوق. دعا، نامهاي است که عاشق براي معشوقش مينويسد اما نامهاي که شاعر تفاوتش
را با ديگر نامهها چنين بيان کرده است:
قلم بتراشم از هر استخوانم مرکب گيرم از خون رگانم
بگيرم کاغذي از پرده دل نويسم بهر يار مهربانم
3 - دعا براي امام(ع)، تمرين خودسازي و آمادهسازي جامعه است.
دعا که مخ عبادتش گفتهاند، به معناي "خواستن از خدا است. چه چيزي از خدا درخواست ميکنيم؟
وجود مقدس "ولي و حجت خدا" را ميخواهيم.
سلامتي و ظهورش را طلب ميکنيم.
دعا يا طلب، سخني است که اگر از دل برآيد، عمل را به دنبال خواهد داشت. تلقين و تکرار دعا، دعا کننده را وادار ميکند هر کاري که در سلامتي روحي و قلبي امامش تأثير منفي دارد، انجام ندهد. هر رفتار و گفتاري که مانع ظهور و عامل تداوم غيبت است، نه تنها مرتکب نشود، بلکه تعهد ميبندد مانند هر عاشقي شب و روز تلاش کند تا موانعي را که ديگران ايجاد ميکنند، برطرف سازد و محيط را آماده پذيرش "محبوب" گرداند.
4 - دعا براي امام(ع) دعا براي خود و جامعه است
دعا براي سلامتي و تعجيل در ظهور امام زمان(ع) دعا براي خود و جامعه انساني به خصوص مستضعفان جهان است. دعا براي رفع ظلم و ستم، فقر و فلاکت و کوه مصائبي است که برگُرده بيچارگان و درماندگان است.
امام زمان(ع) در توقيع شريفي که به نايب خاصش (جناب محمد بن عثمان) نوشته فرموده است: "براي تعجيل فرج من بسيار دعا کنيد، زيرا که گشايش کارها و امور شما در فرج من است".(4)
5 - اگر چه ظهور و فرج امام زمان به امر و قضاي الهي در موعد مقرر و زمان مقرر تحقق مييابد، اما نقش دعا در تعيين مقدرات الهي و حتي تغيير آنها مانند دفع معصيتهاي مقدّر و تعجيل در زمان ظهور مقدّر بي هيچ ترديدي ثابت است.
عبارت ديگر: خداوند مقدر نموده با توجه به اموري که تحقق مييابد و علتهايي که تمام و کامل ميشوند، امر فرج امام زمان در زمان يا دورهاي خاص تحقق يابد.
يکي از علتهايي که در تعيين و تقدير زمان ظهور ميتواند نقش داشته باشد و در روايات معصومين به صراحت از آن نام برده شده، تأثير دعا در ظهور و تعجيل فرج امام زمان است. چون از يک طرف دعا، نشانه خواستن انسانها است و خواستن انسانها يکي از علتهاي تحقق ظهور امام زمان است.
از طرف ديگر دعا يکي از اسباب و عللي است که در جهان هستي، تأثير در تحقق يک چيز و يا رفع يک حادثه دارد، يعني در مجموعه جهان هستي و قوانين و سنتهاي مقدر و معين آن، نيز در قضاي الهي، دعا در تعيين حوادث و يا رفع آنها نقش دارد. خدايي که تقدير حتمي و قطعي را معين نموده، مقدر کرده است که دعا و خواستن از خداوند، هم چنين کارهاي نيک زمان تحقق سرنوشت و از جمله زمان ظهور را (که يکي از حوادث جهان و سرنوشت انساني است) مقدّم سازد. بنابراين اصل "ظهور" امري حتمي و قطعي است، اما زمان تحقق آن از تقديرات مشروط است که با افکار و عقايد و گفتار و افعال انسانها، مقدّم يا مؤخّر ميگردد.
پي نوشت ها:
1. زيارت جامعه كبيره.
2.. وسائل الشيعه، ج 4، ص 989، باب كيفيّة التشهّد.
3.. احزاب(33) آيه 56.
4..محدث نوري، نجم الثاقب، ص 505.