تا الان جواب هایی که به من داده شده اینه که علت تولد این بچه ها اینه که پدر و مادر ها باید یه سری مسائل بهداشتی و غیره را باید رعایت کنند و وقتی رعایت نمی کنند بچه هاشون عقب مونده می شه.این یعنی رابطه طبیعی بین عمل و جزا یا پاداشش.حالا حرف من اینه که مثلا اگه من درس نخونم نمره صفر می گیرم و این نتیجه طبیعی عمل منه اما این نمره نه جو.ن داره و نه احساس که حقی به گردن من داشته باشه اما این بچه ای که به دنیا میاد یه انسانه احساس داره دلش میخواد مثل بقیه آدما خودش سرنوشتش رو تعیین کنه و بهشت و جهنم رفتنش رو خودش بسازه نه کس دیگه.و دیگه اینکه اگر اینطوری باشه پس نقش خداوند این وسط چیه؟؟؟
با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز .
. خداوند، عالم هستي را بر اساس نظام علت و معلول (اسباب و مسببات) استوار كرده است. هيچ پديدهاي بدون علت به وجود نميآيد، هر آنچه در عالم هستي محقق ميشود ،ناشي از علت و سبب خاصي است. آتش علت سوزاندن است، پيدايش درخت ميوه معلول قرار گرفتن نهال درون خاك با شرايط و كيفيت خاص و آب و هواي مناسب است. پيدايش انسان سالم و زيبا نيز معلول اموري است ،همچون شرايط خاص هنگام انعقاد نطفه، كيفيت تغذيه مادر در هنگام بارداري، نوع مواد و غذاها و داروهاي مصرفي هنگام بارداري، حركات فيزيكي مادر در هنگام بارداري و...
هر يك از امور فوق در پيدايش نوزاد سالم و زيبا مؤثر است. بينا و نابينا تولد يافتن يك فرد لازمة حتمي مجموعة عواملي است كه در به وجود آمدن وي مؤثر بودهاند.
2. اراده حكيمانهي خداوند كه تحقق هر پديدهاي را معلول علت خاصي قرار داده، موجب قوام زندگي موجودات و از جمله انسان است. اگر اصل علّيت بر جهان هستي حكمفرما نبود،هيچ كاري نميتوانستيم انجام دهيم و هيچ تصميمي براي انجام كاري نميتوانستيم بگيريم. در آن صورت، پديد آمدن هر چيزي از هر امر نامربوطي ممكن و محتمل بود. به تعبير معروف، اگر قانون عليت نبود، سنگ روي سنگ نميايستاد.
3. لازمه نظام علت و معلولي حاكم بر جهان هستي، تحقق پديدهها به دنبال علت آن هاست. يعني همان گونه كه بر اساس نظام علت و معلولي، استفاده بيمار عفوني از آنتيبيوتيك موجب سلامت يافتن و بهبود بيمار است، استفاده از اين دارو در هنگام بارداري روي جنين اثر ميگذارد و موجب اخلال در آن و ناقصالخلقه شدن نوزاد خواهد شد. همان گونه كه قانون جاذبه زمين موجب آسايش انسان ها و ساختن بناهاي بلند و زندگي و حركت روي كره زمين است، قانون جاذبه باعث ميشود كه اگر كسي از ارتفاع بپرد، با زمين برخورد كند و بميرد. همان طور كه آتش علت سوزاندن است و براي انسان منافعي مانند روشن كردن كورههاي ذوب آهن و يا پختن غذا دارد، اگر آتش به خانه يا بدن انسان برسد علت و سبب سوزاندن و از بين رفتن آن ها ميشود و...
4. اينكه همه آنچه را در جهان هستي رخ ميدهد، به خداوند استناد ميدهيم ،از جمله تولد نوزاد را بدين جهت است كه خداوند جهان را بر اساس نظام علت و معلول و اسباب و مسببات استوار كرده، به علّت، وجود و قدرت تأثيرگذاري داده است . هر آن و هر لحظه وجودِ علت و قدرت تأثيرگذاري آن، از خداوند و وابسته و قائم به اوست. بنابراين پيدايش افراد ناقص الخلقه مستند به علل و اسباب خاص آن است . کاملاً همخوان با حکمت الهي است زيرا اگر قرار باشد همه رفتارها واعمال ما به نتايج خوب ومطلوب ختم شوند، ساختار عالم به هم مي خورد . ارزش نيکي وخير از بدي واشتباه شناخته نمي شود ؛يا بايد بپذيريم قوانين منظم و معيني در عالم وجود داشته باشد و معلول ها نتيجه علت هاي شان باشند و يا همه چيز در عالم متغير و بدون پيش بيني خواهد بود.
در نتيجه انتظار اينکه خداوند نتيجه علت هايي را که به تولد يک نوزاد معلول منجر مي شود،به تولد نوزادي سالم دگرگون کرده يا اساسا موجب مرگ آن کودک گردد، نامعقول است، زيرا هم با اصل عليت منافات دارد و هم با حکمت هاي الهي، چون اين کار، مانع شدن از امکان رشد و بالندگي و رسيدن به کمال ممکن،در يک انسان است.
اما حال كه وجود چنين ساختار علّي و معلولي ضروري اين عالم بوده ، در نتيچه چنين تفاوت و تبعيض شديدي در داشته ها و ساختار وجودي افراد وجود دارد ، تكليف اين فرد معلول و ناقص الخلقه با زندگي خود و سعادتي كه در پيش رو است و تفاوت و تبعيضي كه در قبال او به كار رفته چيست ؟
معتقديم دنيا محلي براي آزمودن انسان ها و تجلي كمالات دروني آن ها و رسيدن آن ها به كمالي است كه امكان رسيدن به آن را داشتند تا در آخرت نتيجه اين تلاش ها و تكامل به افراد داده شود و آن ها زندگي واقعي و حقيقي خود را در آن جهان داشته باشند. اما تفاوت هاي موجود بين افراد يقينا نتايج مختلفي را رقم خواهد زد . يك فرد ناقص امكان رسيدن به درجاتي از كمال و رشد كه براي يك فرد كاملا سالم فراهم است ندارد .
به هيچ وجه اين گونه نيست . تفاوت ها به شكلي كاملا دقيق و حساب شده مورد محاسبه قرار مي گيرد . انسان ها از اين جهت وضعيتي كاملا مساوي را پيش رو دارند .به اين شكل كه ميزان توانايي هاي ذاتي و روحي و جسمي و تفاوت هاي محيطي و زماني و مكاني افراد و همه عواملي كه ممكن است به شكلي در سعادت و رشد فرد موثر باشد ،به شكلي دقيق حساب شده و بر اساس ميزان فرصت افراد براي رسيدن به موفقيت براي آنان مسئوليت و تكليف در نظر گرفته مي شود .
در نتيجه فردي كامل براي رسيدن به كمال و سعادتي كه از او انتظار مي رود ،به مراتب تلاشي بيش تر نسبت به فردي كه داراي نقص و ناتواني هاي گوناگون و يا مشكلات محيطي و فرهنگي و تربيتي و... است، بايد به خرج دهد تا در نتيجه با هم برابر باشند . در نهايت همه اين تفاوت ها در نحوه چيدمان مسئوليت ها و تكاليف و ميزان تاثيرگذاري اعمال آن ها در تحقق كمال انساني شان و در نحوه محاسبه اعمال و پاداش دهي در قيامت به شكلي رقم مي خورد كه عدالتي بي بديل حاصل مي شود .
در عين حال فردي كه دردنيا دچار مصدوميت و معلوليت هايي هم بود، از اجر و پاداش عظيم تحمل اين درد و رنج نيز بهره مند خواهدبود،تا جايي كه افراد ديگر به حال او غبطه خواهند خورد ؛ پس يک فرد معلول هم مي تواند به اندازه توان خود به وظايف و مسئوليت هاي انساني خويش پرداخته، كمال انساني خو.د را به دست آورده، آخرت آبادي را براي خود فراهم آورد. به علاوه که مي تواند در سايه تلاش وکوشش هايش، دنياي زيبايي را نيز براي خود به وجود آورد ،چنان که بسياري از معلولان چنين کرده اند.
البته همه آنچه گفته شد، در خصوص افراد ناقص الخلقه جسمي و داراي توانايي عقلي قابل قبول است.اگر فردي از توانايي عقلي مناسبي برخوردار نبود ، تكليفي نداشته ،درنتيجه سعادت ابدي به آساني و در نهايت با برخي آزمون هاي ساده در برزخ يا قيامت برايش رقم مي خورد و نياز به طي كردن مراحل سخت آزمون هاي دنيا را ندارد .
براي آگاهي بيش تر ر.ك: عدل الهي، شهيد مطهري، بحث راز تفاوتها.