پرسش: اگر شما بخواهید به یک غیر مسلمان یک دلیل ارایه کنید مبنی بر حقانیت اسلام و باطل بودن دیگر دینها، آن یک دلیل چه خواهد بود؟ اساسا چه دلیلی ممکن است باعث شود تا کسی از دینی که دارد برگردد و به اسلام روی آورد؟
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
دلايل حقانيت پيامبر اسلام (ص)
خداوند پيامبران را به عنوان راهنماي راه سعادت بشر برانگيخت و هر يک در زمان خود به ارشاد و هدايت مردم پرداختند. آنان معلم بودند و ديگران متعلم.
انسانها در تعليمات انبيا مانند يك دانش آموزند كه از كلاس اوّل تا آخرين كلاسهاي بالا و بالاتر به تدريج گام برمي دارند. از اين رو بشر در هر دوره اي طبق مقتضيات زمان و پيشرفتي كه پيدا مي كند، نيازمند پيام نو و پيام آور نو است كه بدين لحاظ تجديد بعثت و ظهور پيامبران، نوسازي دائمي شرايع و نزول كتابهاي آسماني انجام مي گرفت. روشن است كه تعاليم كلاس هاي بالاتر، كامل تر از كلاس هاي سالهاي پايين تر است. مقصود از كاملتر و بالاتر بودن دين اسلام نيز همين است كه آموزه هاي اسلام و تعاليم و احكامي كه درآن بيان شده ، به تناسب رشد فكري انسان ها و گسترش نياز هاي بشري و گستردگي روابط ميان انسان ها، به صورت كاملتر براي انسان ها عرضه شده است.
در عين حال هر ديني در زمان خود كامل بوده و به نيازهاي انسان ها در عصر خود پاسخ مي داد، اما با وجود دين بعدي كه صورت كامل شده دين قبلي است، دين قبل نسبت به دين بعد ناقص محسوب مي شود و به همين خاطر يهوديت نسبت به دين مسيحيت از نقص برخوردار بوده و دين حضرت مسيح كامل تر است.
بنابراين با تكامل انسان، دين هم متكامل مي شد، تا اين كه بشر به حدي ميرسد كه بتواند برنامه كامل سعادت را دريافت نمايد.
اين زمان كه دوره خاتميت است، توسط حضرت محمد(ص) كه آخرين پيامبر الهي است، دين اسلام به صورت كامل عرضه شد و با آمدن اسلام همه اديان گذشته منسوخ گرديد و همه بشر مكلف شدند از اسلام پيروي نمايند.(1) پس از آن جا كه اسلام آخرين دين آسماني و كاملترين اديان است و با آمدن اين دين، اديان قبلي نسخ شده؛ زيرا با وجود كامل،نيازي به ناقص نمي باشد(2) تنها دين حق، اسلام است.
به بياني ديگر: دين حق در هر زماني، يكي بيش نيست و بر همه كس لازم است از آن پيروي كنند. البته ميان پيامبران اختلاف و نزاعي وجود ندارد. پيامبران خدا همگي به سوي يك هدف و يك خدا دعوت مي كنند. آنان نيامدهاند كه ميان بشر گروههاي متناقضي به وجود آورند، ولي اين سخن به آن معني نيست كه در هر زماني چندين دين بر حق وجود داشته باشد و انسان مي تواند در هر زماني، هر ديني را كه ميخواهد بپذيرد. بر عكس معناي سخن اين است كه انسان بايد همه پيامبران گذشته را قبول داشته باشد و بداند كه پيامبران سابق، مبشّر پيامبران پسين خصوصاً خاتم و افضل شان و پيامبران بعدي مصدّق پيامبران سابق بودند، پس لازمه ايمان به همه پيامبران اين است كه در هر زماني تسليم شريعت همان پيامبري باشيم كه دوره او است و قهراً لازم است در دوره خاتميت به آخرين دستورهايي كه از جانب خدا به وسيله آخرين پيامبر رسيده است عمل كنيم.
قرآن كريم ميفرمايد: « هر كس غير از اسلام ديني بجويد، هرگز از او پذيرفته نيست و او در جهان ديگر از جمله زيانكاران خواهد بود».(3)
لازمه تسليم خدا شدن، پذيرفتن دستورهاي او است، و روشن است كه همواره به آخرين دستور خدا بايد عمل كرد و آخرين دستور خدا همان است كه آخرين رسول آورده است.(4)پس بعد از بعثت رسول اكرم(ص) تنها دين حق، اسلام است و اديان ديگر منسوخ و زمان آنها سپري شده است. چنان كه پيامبر اسلام(ص) رسالت خود را جهاني اعلام نمود و يهود و نصارا و همه پيروان اديان ديگر را دعوت به اسلام كرد. قرآن خطاب به پيامبر(ص) ميگويد:«بگو اي مردم، من فرستاده خدا براي همه شما هستم».(5) «اي محمد، ما تو را براي همه مردم، بشارت دهنده و بيم دهنده فرستاديم».(6)
« او است كه پيامبر خود را با هدايت و دين حق و پايداري فرستاد، تا پيامبر خود و آيين او را بر تمام دينها غالب سازد، اگر چه مشركان نخواهند».(7)
افزون بر اين ميتوان گفت: پس از ظهور اسلام، غير از اسلام، دين واقعي كه بتوان گفت دين خدا است، وجود ندارد، زيرا كتابهاي آسماني پيامبران صاحب شريعت كه در بردارنده قوانين الهي بودند و محتواي دين محسوب مي شدند، به مرور زمان به كلي محو شدند و يا دستخوش تحريف قرار گرفتند؛ چنان كه تورات موسي(ع) مورد تحريف هاي فراوان قرار گرفته و چيزي به نام انجيل عيسي(ع) باقي نمانده است، بلكه از دست نويس هاي افرادي كه از پيروان حضرت موسي و عيسي(ع) شمرده مي شدند، مجموعه هايي تهيه شد و به نام کتاب مقدس ( عهدقديم و عهد جديد ) معرفي گرديده است. هر شخص بي غرضي كه نظري بر عهدين (تورات و انجيل فعلي) بيفكند، خواهد دانست كه هيچ كدام از آنها كتابي كه بر موسي(ع) يا عيسي(ع) نازل شده، نيست. به عنوان مثال تورات خدا را به صورت انساني ترسيم ميكند كه نسبت به بسياري از امور آگاهي ندارد(8) و بارها از كار خود پشيمان ميشود،(9) با حضرت يعقوب كشتي مي گيرد و نمي تواند بر او غالب شود و سرانجام التماس مي كند كه از او دست بردارد تا مردم خدا را در چنين حالي نبينند.(10)
وضع انجيل از تورات مشکل تر است، زيرا اوّلاً چيزي به نام كتابي كه بر حضرت عيسي(ع) نازل شده، در دست نيست و مسيحيان چنين ادعايي ندارند كه انجيل فعلي كتابي است كه خدا بر حضرت عيسي(ع) نازل كرده، بلكه محتواي آن گزارش هايي است منسوب به چند تن از پيروان آن حضرت و علاوه بر تجويز شرب خمر، ساختن آن را به عنوان معجزه عيسي قلمداد ميكند.(11) در يك جمله: وحيهاي نازل شده بر اين دو پيامبر بزرگوار تحريف شده است و نمي تواند نقش خود در هدايت مردم را ايفا كند و نمي تواند به عنوان دين و وحي الهي تلقي شود، ولي وحي نازل شده بر پيامبر اسلام(ص) بدون هيچ تحريف موجود است و براي هميشه از تحريف مصون باقي خواهد ماند، چرا كه خدا مصونيت قرآن كريم از هر گونه تحريف را ضمانت كرده و فرمود: «ما قرآن را نازل كرديم و ما به طور قطع نگهدار آنيم».(12)
ضمن آنکه ما نيز همانند انسان هاي دوران پيامبر نياز به معجزه براي پذيرش دين حق داريم و تنها معجزه اي که از اديان آسماني باقي مانده ، قرآن است و هيچ آئين ديگر مانند اسلام ،مدعي معجزه بودن کتابش را ندارد ، در حالي که قرآن معجزه جاودان است ؛ پس آيا نبايد با ديدن اعجاز ايمان آورد ؟
افزون بر اين ميتوان با مقايسه احكام و قوانين اسلام با مسايل طرح شده در ساير اديان هم به برتري و كامل¬تر بودن اسلام پي برد.
پي نوشت ها:
1. مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج 2، ص 181 و ج 3، ص 154.
2. علامه طباطبايي، خلاصه تعاليم اسلام، ص 22.
3. آل عمران (3) آيه 85.
4. مرتضي مطهري، عدل الهي، ص 333.
5. اعراف (7) آيه 158.
6. سبا (34) آيه 28.
7. توبه (9) آيه 33.
8. تورات، سفر پيدايش، باب سوم، شماره 8 - 12.
9. همان، باب 6، شماره 6.
10. همان، باب 32، شماره 24 - 32.
11. انجيل يوحنا، باب دوم.
12. حجر(15) آيه 9.