با سلام.من هر وقت تصمیم جدی به ترک یک گناه می گیرم یااز روی مفاتیح اعمال مستحب انجام میدهم خیلی طول نمیکشد که مرتکب یک گناه کبیره میشوم.این موضوع وخیلی مسائل ازاین دست باعث این شده که من همیشه احساس کنم که حتما من جز ء اشقیا هستم ولابد بخاطر گناهانی که دانسته وندانسته از من سرزده ازچشم خداواهل بیت ع افتاده ام وجز کسانی هستم که خدا دوست ندارد صدایی از آنها بشنود البته این را هم میدانم که من راه چاره ای بجزآستان حضرت حق ندارم واین همه دست به دست هم دادند تامن در اجتماع یک فرد افسرده ای باشم البته من معلم هستم ومجبورم در اجتماع حفظ ظاهر کنم ولی درونم از این بابت غوغاست.به نظر شما آیااین فقط یک حس است یاباتوجه به مطالبی که درمنابع دینی داریم مبنی بر اینکه شقی از بطن مادرشقی است وسعادتمند ازبطن مادر سعادتمندواقعا اینها نشانه هایی ازاشقیاست ؟آیاذکر خاصی از طرف اساتیداخلاق در این موارد توصیه می شود؟
باعرض سلام و تشکر از ارتباط شما با اين مركز.
قرآن كريم، اختياري بودن اعمال آدمي را تصديق نموده، نظام عقل و بناي خرمندان و انسانها را صحه نهاده است. در نظام خلقت الهي، انسان بعد از طي مراحل رشد از نطفه تا بلوغ، واجد موهبت عقل و بلوغ شده است، كه به اختيار خود عمل كند . قدرت تشخيص بين خوبي و بدي و خير و شر به او عطا شده است . اطاعت و گناه و ثواب و عذاب را با عقل خويش درك مينمايد. هم چنين پيامبراني براي هدايت آنان و دعوت آن ها به كار خوب و دوري از افعال زشت و ناپسند فرستاده است. با توجه به اين مسائل، تكاليفي را بر او واجب نموده، پس اگر عقل خويشتن را پيروي نمود و امر و نهي الهي را گردن نهاد، اسباب خوشبختي را به اختيار خويش فراهم نموده ، بهترين پاداش به او عنايت ميشود، ولي اگر مخالفت عقل و شرع نمود، مقدمات بدبختي خويش را رقم زده .پس دنيا سراي امتحان و آزمايش است و انسان به دست خويشتن، عاقبت خود را رقم ميزند.(1)
حال با توجه به اشكالات متعدد شقاوت و سعادت ذاتي انسان كه بيان شد، معناي روايات شريفه رسول خدا (ص) که فرموده : "الشقي من شقي في بطن امه و السعيد من سعد في بطن امه؛ انسان بدبخت در شكم مادرش بدبخت است و انسان سعادتمند در شكم مادرش سعادتمند است". (2) اين است كه خدا با علم نامحدود خويش كه به تمامي عوالم وجودي تعلق ميگيرد، گذشته و حال و آينده انسانها را ميداند . اصلاً براي خدا زمان معنا ندارد. او ميداند اين طفل كوچك كه در رحم مادر جا دارد، در آينده انساني خوشبخت است يا سيه روز. علم الهي با اختيار انسان هيچ منافاتي ندارد، چرا كه علم الهي به اين تعلق گرفته كه اين شخص با اختيار خويش انساني عابد و زاهد شده و نافرماني حق نكند . خوشبختي خويش را رقم زند. اين كه همين شخص با اختيار و انتخاب خود گناه و معصيت كند و عامل نگون بختي خويش را فراهم نمايد. سرشت و سرنوشت اين انسان در هر حال اين گونه معين شده كه با اختيار و انتخاب سعادتمند شود و يا شفاوتمند. پس اين تفسير از سعادت و شقاوت هيچ منافاتي با اختيار ندارد.
بنابرين آن چه گفته شده که احساس مي کنم از اشقيا هستم ،حرف درستي نيست و صرفا براي توجيه گناه است و نبايد به آن توجه نماييد.
براي ترک گناه ذکر خاصي نيست.
در اين زمينه بايد چند چيز را دقيقاً و حتماً بدون سهلانگاري عمل نماييد:
1- تصميم جدي و قاطع بر گناه نکردن؛
تا انسان عزم راسخ بر ترک گناه نداشته باشد، چندان توفيقي در عدم ارتکاب گناه به دست نميآورد.
2- ترک زمينه گناه:
پيشگيري از گناه آسانترين راه مبارزه با گناه است. جواني که ميخواهد گناه نکند بايد خود را از صحنههاي گناه دور نگه دارد.
اين خود زير مجموعهاي دارد که مهم ترين آن عبارت از است:
* کنترل چشم:
دقيقا بايد مواظب چشم خود بود که مبادا به نامحرم و هر چه که شهوتانگيز است، نگاه شود. تا حد امکان انسان از حضور در مجالس مختلط يا برخورد با نامحرم پرهيز نمايد.
* کنترل گوش:
بايد از شنيدنيهايي که ممکن است به حرام منجر شوند و زمينهساز حرام هستند، پرهيز شود. مانند نوار موسيقي، صداي شهوتانگيز نامحرم و. . .
* ترک مصاحبت با دوستان ناباب:
دوستاني که باعث ميشوند انسان مزة گناه را مزمزه کند، در واقع دشمن هستند و بايد از آن ها پرهيز کرد.
3- ترک فکر گناه:
ترک زمينة گناه سهم به سزايي در ترک فکر گناه دارد. از اين رو هر چه بيش تر و دقيق تر زمينة گناه ترک شود، فکر گناه کم تر به سراغ انسان ميآيد. اين فکر گناه است که شوق در انسان ايجاد مينمايد .بعد از شوق ارادة عمل سپس خود گناه محقق ميشود. تا اراده و شوق و ميل نسبت به کاري نباشد، انسان مرتکب آن کار نميگردد.
4- اشتغال به برنامة شبانهروزي:
بايد شبانهروز خود را با برنامهريزي صحيح و متناسب وضع روحي و جسمي خود پر کنيد. هيچ ساعت بيکاري نداشته باشيد تا نفس شما را مشغول کند. در اوقات بيکاري وسوسههاي نفس و شيطان به سراغ انسان ميآيد . او را به فکر گناه و سپس به خود گناه ميکشاند. اميرالمؤمنين علي(ع): «إنّ هذه النفس لامارة بالسوء، فمن أهملها، جمحت به إلي المآثم؛(3) نفس (انساني) پيوسته و مرتب به بدي امر ميکند. در نتيجه هر کس آن را به خود واگذارد (و به کاري نگمارد) نفس او را به سمت گناهان ميکشاند».
5- روزه گرفتن:
روزه گرفتن قواي حيواني و شهواني انسان را تضعيف ميکند. اگر قواي شهواني ضعيف گشت، فکر گناه هم کمرنگ ميشود. امام باقر: «اذا شبع البطن طغي؛(4) هرگاه شکم پر شود، طغيان ميکند». مفهومش اين است اگر شکم بر نشود، طغيان نميکند. بهترين قسم جوع و گرسنگي همان روزه گرفتن است.
اولاً: روزه نبايد براي بدن ضرري داشته باشد و گرنه شرعاً حرام است.
دوم: براي کارهاي روزمره مخل نباشد.
سوم: اگر نه مضر بود و نه مخل فقط روزهاي دوشنبه و پنجشنبه باشد. در هر صورت اگر براي روزه گرفتن عذري است، مورد بعدي يعني ورزش دو برابر شود.
6- ورزش:
هر روز ورزش لازم است. البته آن ورزشهايي باشد که براي بدن ضرري ندارد مثل نرم دويدن و نرم طناب زدن و انجام حرکتهاي کششي. اگر براي روزه گرفتن عذري هست، زمان ورزشي دو برابر شود مثلاً از بيست دقيقه به چهل دقيقه افزايش يابد.
7- فکر مرگ:
يکي ديگر از چيزهاي بسيار مفيد است که فکر گناه را يا از بين ميبرد و يا کم ميکند که به شدت و ضعف فرو رفتن در فکر مرگ بستگي دارد. اگر انسان با اين واقعيت انس بگيرد و مردن را باور دل سازد، نقشي سازنده و بالا برنده دارد. اميرالمؤمنين علي(ع) فرمود:
«اذکروا هادم اللذات و منغص الشهوات و داعي الشتات؛(5) ياد کنيد (مرگ را) درهم کوبنده لذات را و تيره و تلخ کننده شهوات را و دعوت کننده جداييها را».
ياد مرگ دل را از تعلق به شهوات جدا ميسازد و انسان را از گناه و فکر گناه باز ميدارد.
اولاً اين فکر هر روز و مستدام باشد. اگر شبانهروزي نيم ساعت باشد ،کافي است.
دوم: در مکان خلوتي باشد، مخصوصا اگر آن مکان خلوت قبرستان باشد.
به هر گونه که اين فکر با جان عجين شود و باور دل گردد، بسيار مطلوب است. يکي از کيفيتهاي فکر مرگ را يکي از بزرگان چنين ميفرمود:
تمام خاطرات تلخ و شيرين گذشته را در حد امکان مثل يک فيلم از ذهن بگذراند. به خود بباوراند که همة اين ها گذشت و چند روز باقي مانده عمر هم ميگذرد. لحظات جان دادن، وقتي که خويشان و نزديکان را رها ميسازد و از تمام تلخ و شيرينيها وداع ميکند و. . . همه را به خوبي تأمل کند تا دل بلرزند و چشم بگريد.
8- توجه کامل به اين که خداوند در همة حالات آگاه و ناظر بر اعمال ما است حتي بر خطورات قلبي ما (در دل ميگذرد) احاطه دارد و از آن ها هم با خبر است. اگر انسان چنين يقيني داشته باشد، خجالت ميکشد گناه کند و از دستورهاي خالقش سرپيچي نمايد.
براي اين که انسان به چنين توجهي موفق شود، هميشه به ياد خدا بودن بسيار سودمند است. اين که گفته ميشود انسان بايد هميشه به ياد خدا باشد، بدين خاطر است که با ياد خدا انسان از مهلکات دور ميشود و به عوامل سعادت نزديک ميگردد. علي(ع) فرمود:
«خدا را در همه جا ياد کنيد، زيرا در همه جا با شما است». (6)
حضرت در حديث ديگر فرمود: «ذکر دو گونه است: ياد خدا به هنگام مصيبت و بهتر از آن ياد خدا در رويارويي با حرام است که اين ياد خدا مانع از ارتکاب حرام ميشود». (7)
قرآن فرموده است: «آيا (او که اهل گناه و شرک است) ندانست که خدا ميبيند». (8)
9- تفکر در عواقب زيانبار گناه:
اگر انسان توجه کامل داشته باشد که معصيت افزون بر آثار بد دنيوي، چه عذابهاي غير قابل تحمل اُخروي به دنبال دارد، از گناه دوري ميجويد.
قرآن ميفرمايد:« هر کس به خداي خود با حالت گناه وارد شود، جزاي او جهنمي است که در آن جا نه ميميرد و نه زنده ميماند». (9) در آيه ديگر فرمود: «(در روز قيامت) گناهکار دوست دارد که فرزندان، زن، برادر، همة خويشان و همة اهل زمين را فدا ميکرد تا از عذاب نجات مييافت، (ولي) چنين نيست، (بلکه) آن آتش شعله کش است و. . . ». (10) در جاي ديگر فرمود: «در روز قيامت کافر گويد: اي کاش خاک بودم». (11)
10- مقايسه بين بهشت و جهنم.
اگر انسان مطالعه اجمالي در آيات و روايات اهل بيت(ع) در مورد نعمتهاي بهشتي و عذابهاي جهنمي داشته باشد، به بهشت شوق پيدا ميکند و از جهنم ميترسد، در نتيجه مرتکب گناه نميشود. در اين زمينه مطالعه جلد شش کتاب پيام قرآن اثر آيت الله مکارم شيرازي بسيار مفيد است. قرآن در مقايسه بين ثواب و عذاب اخروي ميفرمايد:
«وصف بهشتي که به پرهيزکاران وعده داده شده (چنين است) که در آن، جويهايي از آب گوارا، و جويهايي از شيري که مزهاش تغيير ناپذير است، و جويهايي از شراب لذت بخش براي آشامندگان، و جويهايي از عسل پاکيزه (وجود دارد) و برايشان در آن جا همه گونه ميوه هست، نيز آمرزشي از جانب پروردگارشان. (آيا چنين کسي) همانند کسي است که جاودانه در آتش است و به آنان آبي جوشان نوشانده ميشود که دل و رودههايشان را پاره پاره ميکند؟!». (12)
اميرمؤمنان(ع) فرمود: «مغبون کسي است که بهشت عالي را به گناه پست بفروشد». (13)
11- باور کردن اين که شيطان و نفس امّاره، دشمن انسانند؛ وقتي انسان يقين پيدا کرد که اينان دشمن اويند، به حرف آنان گوش نداده و گناه نميکند. قرآن ميفرمايد: «اي بني آدم، آيا با شما پيمان نبسته بودم که شيطان را نپرستيد که او دشمن آشکار شما است؟!». (14)
در آية ديگر فرمود: «نفس امّاره بسيار وادار کننده به بدي است». (15)
12- عمر انسان زودگذر است و در آينده بسيار نزديک به نتايج اعمالش خواهد رسيد؛ اگر انسان به اين مسئله
عنايت داشته باشد و فکر نکند که فعلاً خبري از سراي آخرت نيست، در عدم ارتکاب گناه مؤثر است، چرا که خيلي از افراد به خيال اين که عواقب وخيم معصيت دير به سراغ انسان ميآيد، مرتکب معصيت ميگردند. قرآن فرموده: «آن ها (کافران) آن (روز عذاب را) دور ميبينند، و ما آن را نزديک ميبينيم». (16)
13- زياد سبحان الله گفتن، که باعث ميشود شيطان از انسان دور شود.
وقتي شيطان از انسان دور شود، ديگر گناه نميکند. امام صادق(ع) فرمود: «شيطان گفته است: پنج کس مرا بيچاره ساخته و راه به آن ها ندارم و بقيه مردم در اختيار منند:
کسي که با نيت صادق به خدا چنگ بزند و در تمام کارها به او توکل کند.
کسي که در شبانه روز زياد تسبيح گويد.
کسي که هر چه براي خود ميپسندد، براي برادر مؤمن خود نيز بپسندد.
کسي در وقت رويارويي با مصيبت ناله و فرياد نزند.
کسي که به آن چه خدا قسمتش کرده است راضي باشد». (17)
14- عقل؛
حضرت علي (ع) ميفرمايد: فکرک يهديک الي الرشاد؛(18) افکار عاقلانهات تو را به راه صواب و هدايت واقعي راهنمايي ميکند.
15- شناخت زيانها و مفاسد گناه؛
جهل منشأ بسياري از لغزشها است. علم به آثار و تبعات گناه انسان را ازارتکاب به آن باز ميدارد.
16- تربيت صحيح؛
تربيت صحيح در محيط خانواده و نيز ادامه آن تحت نظر مربيان اخلاق در جامعه انسان را با عفت و حيا درست ميکند، چنين فردي به راحتي بر غريزههاي خودش مسلط مي شود. امام علي (ع) ميفرمايد: «کسي که به ادبآموزي وادار شود ،کار خلاف از او کمتر ديده مي شود». (19)
17- نماز؛
نماز آدمي را از کارهاي زشت و گناه باز ميدارد. (20)
18- محاسبه و مراقبه ؛
کسي که خواهان رشد و تکامل معنوي است، بايد مراقب اعمال خود باشد . هر روز خودش را محاسبه کند تا نقايص و کاستيهاي خود را جبران و نقاط قوتش را تقويت کند.
مردي خدمت حضرت حسين(ع) رسيده و عرض کرد: گناهکارم و صبر بر معصيت (استقامت در برابر آن) ندارم، مرا موعظه فرما. حضرت فرمود: «پنج عمل انجام ده، آن گاه هر گونه که خواستي گناه کن:
1ـ روزي خدا را نخور و هر چه ميخواهي گناه کن.
2ـ از ولايت خدا بيرون رو و هر چه خواستي گناه کن.
3ـ در جايي گناه کن که خدا تو را نبيند.
4ـ به هنگام مرگ نگذار حضرت عزرائيل جانت را بگيرد و هر چه خواستي گناه کن.
5ـ وقتي مالک دوزخ تو را به آتش مياندازد، داخل آتش نرو، آن وقت هر گناهي خواستي انجام ده». (21)
در اين حديث حضرت ميخواهد بگويد: تو که بر هيچ يک از اين پنج چيز قادر نيستي، پس چگونه گناه انجام ميدهي و خود را بدبخت ميکني؟!
پينوشتها: .
1 - تفسير الميزان، ج 8، ص 96.
2 -اصول كافي، ج 1، ص 211.
3. غررالحکم، ج2 ،ص 220.
4. المحجةالبيضاء، ، ج 5، ص 150.
5. غرر الحکم ،ج2 ،ص 270.
6. صادق احسان بخش، آثار الصادقين، ج 6، ص 295،
7. همان، ص 294، شمارة 8562.
8. علق (95) آيه 14.
9. طه (20) آيه 74.
10. معارج (70) آيه 11 ـ 15.
11. نبأ (78) آيه 40.
12. محمد (47) آيه 15.
13. غررالحکم، ج 1، ص 356.
14. يس (36) آيه 60.
15. يوسف (12) آيه 14.
16. معارج (70) آيه 6.
17. آثار الصادقين، ج 6، ص 290، شمارة 8543.
18. غررالحکم، ج 4 ص 415.
19. همان، ج 5 ص 263.
20. عنکبوت (29) آيه 45.
21. آثار الصادقين، ج 6 ص 349، شمارة 8789.