اینجانب شیعه هستم. البته نه آن شیعهای که شما تبلیغش را می کنید. که که مذهبی که شما تبلیغش را می کنید پر از تناقض و بعضا خرافات است. از یک طرف تبلیغ وحدت اسلامی می کنید از طرف دیگر به مقدسات مذاهب دیگر دشنام می دهید.ائمه به کدام شخص متوسل می شدند که شما با این حدت و شدت معتقدید که باید به ائمه متوسل شد.این ائمه بالاتر هستند یا پیامبر.مگر ما در نمازنمی خوانیم أشهد انّ محمدا عبده و رسوله ویاآیا در قرآن نیامده است که محمد با هیچک از بندگان تفاوتی ندارد وفقط به او وحی می شود. چراکه اینقدر افراطی گری و خرافات را تبلیغ می کنید. آیا انسان به راحتی نمی تواند که با خدا ارتباط برقرار کند و از او کمک بخواهد که باید به ائمه متوسل شود ائمهای که خود را بندهی کوچک خدا میدانند. حضرت علی می فرماید هلک فی رجلان رجل محب مفرط و باهت مفتر. فکر می کنید این افراطیها که علی از آنها نام برده چه کسانی هستند. از کرات دیگر هستند یا همین بعضی از علمای شیعه هستند.نمونه آن اینکه ما در اذان و اقامه می گوییم اشهد ان علیا ولی الله. همه می دانند که این عبارت جدیدا به اذان و اقامه اضافه شده است و شیعه هم اعتراف به این موضوع دارد و چارهای جز قبول این موضوع ندارد چون همچون روز روشن است که در زمان پیامبر و بعد از او چنین چیزی وجود نداشته است. در رساله آقای مکارم آمده است که هرکس این عبارت را به عنوان اینکه جزیی از اذان و اقامه است بخواند اذان و اقامه اش باطل است. ولی فکری می کنی چند از شیعه این موضوع را می دانند. من خودم که از قشر تحصیل کرده هستم تازه فهمیدهام. اکنون از کجا مطمئن باشم که دربقیه موارد اختلافی بین شیعه و سنی حق با شیعه باشد. درخواندن زیارت عاشورا(فرازهای آخر) در متوسل شدن به این امام و آن امام و این امامزاده و آن امامزاده. آیا واقعا انسان با این عظمت نمی تواند بدون واسطه با خدا ارتباط برقرار کند(ادعونی استجب لکم)آیا امامان فقط برای درمان و شفا هستند یا الگویی برای ما بوده اند.به نظر می رسد بعضی ها با این تشیع برای خود دکان باز کرده اند. مطمئنا مرز بین خرافات و حقیقت در شیعه مشخص نیست و کسی جرات هم نمی کند حرفش را بزند از ترس اینکه شاید فلان موضوع درست باشد بنده شیعه هستم البته نه آن شیعهای که شما تبلیغش را می کنید. یک جایی خواندم که یکی از امامان گفته که نگویید شیعه ی ما هستید بلکه بگویید دوستدار ما هستید. ولی بعضی از علمای شیعه اینگونه تفسیر کرده اند که منظور امام این است که شیعه بودن بسیار مقام بالایی است و رسیدن به آن سخت است. از کجا معلوم منظور امام همین تشیع نباشد. صحبت خیلی زیاد است و من اهل مجادله نیستم چنانچه خواستید به من جواب دهید لطفا از خودتان مایه بگذارید و به فلان کتاب ارجاع ندهید ثانیا بدون تعصب قضاوت کنید که به گفتهی معصوم هرکس ذره ای تعصب دارد بهشت نمی رود. در آخر ارزو می کنم که مصداق آیه ای از قرآن که می فرماید و جعلوا دینهم شیعا نباشیم.
با سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
به دليل طولاني بودن پرسش و اين که چند سوال و شبهه در ضمن يک پرسش مطرح شده ،لازم است با تفصيل و در چند محور پاسخ ارائه شود:
1- از اين که پرسشگر محترم وفادارياش را به تشيع راستين اظهار نموده، جا دارد به ايشان تبريک بگويم، ولي اشاره به اين نکته لازم است که گويا پرسشگر محترم پيرايههايي را که برخي از افراد عوام شيعه به عنوان باور مذهبي دارند، خرافات خوانده و به حساب مبلغان مذهب گذاشته است . البته اين قضاوت مقداري از انصاف به دور است، زيرا آنچه علماي شيعه که مبلغان راستين تشيعاند تبليغ ميکنند، از هر گونه تناقض و خرافات منزه است . باورهاي مردم عوام را نبايد به حساب مراکز تبليغي تشيع نظير حوزههاي علميه و مانند آن گذاشت.
2- در باب توسل بايد به اختصار گفت: اولا توسل خاستگاه وحياني دارد مثلا قرآن کريم فرمود:
«و ابتغوا اليه الوسيله» (1) وسيلهاي براي تقرب به خدا جست و جو نماييد.
وسيله که در آيه اشاره شده ممکن است مصاديق گوناگون داشته باشد، ولي توسل به پيامبر و ائمه يکي از مصاديق بارز آن است.
دوم: در قرآن آمده که جناب آدم ابوالبشر به کلماتي توسل جست . خداوند به برکت آن کلمات او را بخشيد. (2) سوم: درباره توسل ائمه به پيامبر روايات بسياري آمده که از آن ميان حضور و توسل فاطمه زهرا (س) به قبر پيامبر و امام حسين (ع) به قبر پيامبر و مادرش و برادرش امام حسن (ع) معروف است . در اين باره رواياتي بسيار نقل شده. (3) در مجموع در اين که خود ائمه به پيامبر و امام قبل از خود متوسل ميشدهاند ،جاي ترديد نيست . در اين ميان پرسشگر محترم در زيارت نوراني رجبيه که از بهترين اعمال ماه رجب است و آن دعا از ناحيه مقدسه رسيده است ،دقت مضاعف فرمايد. بسياري از اين حقايق براي او روشن خواهد شد به خصوص تعبيراتي در خور دقت درآن دعاي نوراني مطرح شده است.
بسياري از دعاها و مناجات ها كه در آن ها توسل به پيامبر و ائمه(ع) آمده، صادر شده از ناحيه خود ائمه است.
3- جاي ترديد نيست که پيامبر برتر از امامان است . هر مقام معنوي که براي ائمه مطرح است ،در واقع جلوهاي از معنويت نبوي است، به دليل همان نکته که در تشهد آمده و پرسشگر محترم بدان اشاره کرده معلوم ميشود که عظمت ائمه تا کجاست .در اين باب نه از کلمات و منابع شيعي بلکه به سخني از يکي از پيشوايان اهل سنت اشاره ميشود که تصريح نموده محبت اهل بيت در قرآن واجب شده ، در افتخار اهل بيت (ع) همين کافي است که اگر کسي در تشهد نمازش به آنان درود نفرستد، نماز او باطل است. (4)
4- آنچه درباره پيامر از قرآن کريم در پرسش اشاره شده که او بشري مثل ساير افراد بود، يک ساحت از وجود آن حضرت است، پرسشگر محترم که بحمدالله قرآن محور ميانديشد، خوب است بدين آيه نيز توجه کند كه در وصف سير وجودي پيامبر فرمود:
«و هو بالافق الاعلي، ثم انا فتدلي، فکان قاب قوسين او ادنا (5) ؛در افق اعلاي کمال بود، آن گاه نزديک و نزديکتر آمد، بدان اندازه که به قدر دو کمان يا نزديکتر رسيد.
در اين آيه بايد دقت نمود که خداوند از قرب معنوي به خدا با تعبير «او ادني» ياد کرده و معنايش اين است که حضرت تقربش به خدا در شب وصال (معراج) به اندازهاي بود که نميتوان از آن ياد کرد ،چون تقرب گفتني و قابل بيان نيست، زيرا فوق درک بشري است.تعبير «او ادني» آمده ،حال آن تقرب چه اندازه و چگونه بود، فقط خدا و حبيب او ميداند .
بنابراين آنچه را پرسشگر محترم افراط خوانده، در واقع خاستگاه وحياني دارد. نه تنها افراط نيست بلکه با اين گفته باز هم حق حضرت ادا نخواهد شد. در اين باره نکتههاي شنيدني وجود دارد که در منبع ذيل مطالعه دقيق بفرماييد. (6) ولي دريغ است اين سخن سعدي را براي پرسشگر محترم که به گفته خودش اهل دانش و فرهيخته است ،يادآوري نشود که درباره پيامبر گفته است:
ندانم کدامين سخن گويمت که بالاتر ز آنچه مي گويمت
تو را عز لولاک تمکين بس است ثناي تو طه و يس بس است
خدايت ثنا گفت و تبجيل کرد زمين بوس قدر تو جبرئيل کرد (7)
5- جاي ترديد نيست که در حوزه تشريعي انسانهاي عادي نياز به پيامبر و امام دارند تا از طريق آن ها با خدا ارتباط برقرار کنند و احکام الهي را به وسيله آن ها دريافت کند،
پرسشگر محترم بدين نکته اذعان دارد .همين نياز را مقداري توسعه بدهيد . در ساحت ساير فيضهاي الهي و استجابت دعا و برآورده شدن حاجت نيز به همين منوال است. اين مطلب درکش بسيار آسان است، زيرا همان طور که انسان با استفاده از آب رفع تشنگي مي کند و با آفتاب نور دريافت ميکند و اين ها همه واسطه فيض هستند، امور معنوي نيز چنين است .آيا ميتوان تصور کرد که در امور حسي واسطه لازم است و در امور معنوي نظير استجابت خدا و برآورده شدن حاجتها واسطه لازم نيست؟ !
6- کلامي که از امير المومنين نقل شده، مخاطبش به طور يقين علماي دين نيستند، بلکه محبان غالياند، يعني کسانياند که از شدت محبت جاهلانه خود علي را خدا ميپنداشتهاند.
7- آنچه در باب شهادت ثالثه در اذان گفته شده ، همه فقهاي شيعه شهادت ثالثه را جزء اذان نميدانند، ولي به قصد رجاء ثواب و به عنوان اظهار ولايت ميگويند که هيچ منع و محذوري ندارد. ساير امور را نبايد با اين مسئله قياس کرد که قياس در دين جايز نيست . هر مسئله دليل و ضرورت خاص خود را دارد.
8- جاي ترديد نيست که امامان تنها براي توسل و طلب شفا و حاجت از خدا نيستند، بلکه سرمشق آدميان در همه ساحات زندگياند همان طور که بر اساس قرآن پيامبر الگويي براي همگان است. (8) ولي بايد توجه داشت که به گفته صاحب نظران: «اثبات شي، نفي ما عدا نميکند» مثلا اگر گفته شد: آفتاب روشن کننده است ،معنايش اين نيست که آثار و برکات ديگري ندارد، بلکه در همه امور نظير گرما، روشني، و مانند آن آفتاب موثر و مفيد است. بنابراين همه علوم و معارفي که در حوزههاي علميه و مانند آن در طول تاريخ از کلمات ائمه استفاده شده و به وجود آمده ،همه دليل بر آن است که ائمه آثار و برکات گوناگون دارند . برخي از آن ها شفا و حاجت برآورده کردن است. همان طور که قرآن کريم هزاران اثر و برکت علمي و معرفتي، اخلاقي و مانند آن دارد . يکي از آثار اين است که فرمود:
«و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمت للمومنين؛ (9) ما از قرآن آنچه براي مومنان شفا و رحمت است فرو فرستاديم».
9- آنچه درباره مقام و ارزش شيعه بودن در پايان پرسش اشاره شده ،بايد به اختصار بگويم که پرسشگر محترم براي درک عظمت شيعهگري نبايد به آن آيه اشاره کند که ربطي به اصطلاح شيعه به مفهوم کلامي و اعتقادي ندارد، بلکه ناظر به معناي لغوي کلمه است. بايد به اين تعبير معنا دار توجه فرماييد كه در قرآن کريم از حضرت ابراهيم به عنوان شيعه و پيروي واقعي حضرت نوح ياد نموده و گفته است:
«و ان من شيعته لابراهيم، اذ جاء ربه بقلب سليم؛ (10) ابراهيم از پيروان نوح بود، هنگامي که با قلبي پاک روي به پروردگارش آورد».
با الهام از اين آموزه متعالي ميتوان گفت شيعه مقام منيع است . شيعه خالص و راستين کسي است که ابراهيم گونه عمل کند .با قلب سليم به ديدار پروردگارش شرفياب گردد. آنچه در حديث ياد شده در پرسش آمده ،ناظر بدين مقام است که شيعيان واقعي اهل بيت چنيناند. گر چه محبان آن ها ممکن است بسيار باشند حتي برادران اهل سنت نيز به دليل آيه موده محب اهل بيتاند.
پي نوشتها:
1- مائده (5) آيه 35
2- بقره(2) آيه 30
3- بحار الانوار، ج 44، ص 328
4- فضايل الخمسه من الصحاح السته، ج 2، ص 81
5- نجم (53) آيه 7-9
6- پيامبر اعظم در نگاه عرفاني امام خميني، نشر موسسه آثار امام 1382 ش
7- کليات سعدي، ص 188
8- احزاب (33)آيه 21
9-اسرا(17) آيه 28
10- صافات (37) آيه 83- 84