من یه طلبه 26 ساله هستم از بچگیم سایه مادر اندر روی سرم بوده وخیلی به سختی بزرگ شدم الان زن وبچه دارم با همه اذیتهایی که شاید خودتان بدانید فرزندان طلاق می شوند. ولی خدا شاهده من بسیار احترام مادر اندرم رو به جا میارم چون مادرمه ولی گاهی هم اشتباه میکنم مثل همه آدما به محض کوچکنرین اشتباه من باید تقاص پس بدم این جریان حداقل 20 ساله تکرار میشه ولی من که درفتارهام اصلا قصدی ندارم باید قهر و دعواها رو تحمل کنم. ولی من دیگه حوصلشو ندارم سلام من به نحوه پاسخگویی شما بسیار علاقمندم لذا میخوام سئوال خودم رو از شما به عنوان مشاور بپرسم لطفا منو کامل راهنمایی بفرمایید. من یه طلبه 26 ساله هستم از بچگیم سایه مادر اندر روی سرم بوده وخیلی به سختی بزرگ شدم الان زن وبچه دارم با همه اذیتهایی که شاید خودتان بدانید فرزندان طلاق می شوند. ولی خدا شاهده من بسیار احترام مادر اندرم رو به جا میارم چون مادرمه ولی گاهی هم اشتباه میکنم مثل همه آدما به محض کوچکنرین اشتباه من باید تقاص پس بدم این جریان حداقل 20 ساله تکرار میشه ولی من که درفتارهام اصلا قصدی ندارم باید قهر و دعواها رو تحمل کنم. ولی من دیگه حوصلشو ندارم تا یه کم آشتی هستیم خیلی زود به یک مشکل به وجود میاد و من بدبخت از بین همه خواهرها و برادر بزرگتر از خودم همه حرفا رو تحمل کنم . حالا به یک نتیجه رسیدم نمیشه که یک طرفه محبت و احترام باشه ولی از مادرم هیچی لذا میگم من دیگه تو خونه خودم بشینم اصلا هم کاری به کاراشون نداشته باشم واین ارتباط رو قطع کنم. از شما هم میخوام یک راه جدید غیر از رفت و آمد باهاشون پیشنهاد بدین چون اگه قرار بود درست بشه می شد. ضمن اینکه فقط زندگیهامون تلخ میشه . اون منو از 2 سالگی بزرگ کرده منم بهش میگم مادر ولی اون منو قبول نداره. دیگه ازش دلسرد شدم بابا منم غرور دارم با این رفتاراش من طلبه ای که روحانی مستقر بودم و پیش دیگران احترامی دارم ومشکلات دیگران رو حل میکردم داره دیونه میکنه خیلی آدم عجیبیه نمی دونم چی بگم فقط منو درک کنید و جواب بدید. موفق باشید یاعلی
توجه شما را به نکات ذيل جلب مينمايم:
1- نامادري به هيچ وجه حکم مادر را ندارد . آيات و رواياتي که در مورد شأن مقام والاي مادر وارد شده است، بر نامادري صدق نمي کند. نامادري زني است که احترامش مثل همه انسانها واجب است، ولي شأن ويژهاي همچون مادر ندارد.
2- نحوه احترام بايد متناسب با شخصيت و شأنيت طرف مقابل باشد. هر گونه بيش احترامي نه تنها اثر مثبتي به همراه ندارد، بلکه به ضد خود مبدل خواهد شد. فرض کنيد برادرتان براي شما احترامي بالاتر از برادر (مثلا در حد پدر) قائل باشد.آيا بيش احترامي به اختلال در روابط نخواهد انجاميد؟
3- نامادري شما در سنيني به سر ميبرد که تغيير رفتار و شخصيت در ايشان نزديک به محال است. با توجه به اين نکته هر گونه سرمايه گذاري بر روي تغيير ايشان بسيار خسارت آفرين است. بهتر است بيش از هر چيز روي تغيير مثبت خود سرمايه گذاري نماييد.
4- سعي نماييد به طور کامل و براي هميشه ذهن خود را از تمرکز بر موضوع نامادري (و همه جوانب و حواشي آن) به درآوريد . با تلقين و تمرين ذهني تمرکز ذهني تان را به ساير امور حياتي زندگيتان ببريد. همه ما نيک ميدانيم که تمرکز بر موضوعات اساسي زندگي از ارکان بهزيستي رواني است. بايد اذعان کرد که موضوع نامادري نه در گذشته و نه در حال و آينده به هيچ وجه موضوع اساسي زندگي شما نيست.
در حال حاضر موضوع اصلي و اساسي زندگي شما در درجه اول زن و فرزند است . در درجه بعدي پدر و برادران و خواهران است. با اين تمرکز زدايي استراتژيک از موضوع نامادري ذهن خود را براي تمرکز حياتي بر ساير موضوعات اساسي آزاد بگذاريد.
5- صله رحم که واجب است ،با يک سلام و احوالپرسي تلفني نيز محقق ميگردد. با توجه به آن که نامادري از اساس رحم (خويش)شما محسوب نميگردد، هر گونه سلام و احوالپرسي غير حضوري نيز کفايت مينمايد. البته به هيچ عنوان به قطع کامل اين ارتباط توصيه نميکنيم ،ولي ميتوان به تناسب زمان و مکان و شرايط روحي رواني طرفين به تنظيم نوع و چگونگي روابط پرداخت.
6- سعي نماييد از خلأهاي عاطفي خود بيش از پيش بکاهيد. اگر دقت نماييد بسياري از اصطکاکها و تنشها ريشه در تقلاي عاطفي شما دارد. اگر روز به روز به تعادل يا استقلال عاطفي نزديک شويد ،دير يا زود اين روابط يک طرفه عاطفي به سمت شما تغيير جهت خواهد داد.
7- در برنامه مطالعاتي خود کتابهايي با موضوع عزت نفس و اعتماد به نفس بگنجانيد. ارتقاي اين دو مهم در بهبود زندگي شما نقش تعيين کننده اي خواهد داشت.