پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.

اگر پذیرفتن هر دینی در اختیار خود انسان است و با ید اقوال را شنیده و احسن آن را برگزیند با توجه باینکه هیچ دینی غیر از اسلام از او پذیرفته نیست شنیدن اقوال مختلف چه سودی دارد بعبارت دیگر چگونه باید از این سر درگمی در آمد . چه زمانی باید انتخاب کرد آیا انسان حق انتخاب دین خود را دارد اگر دارد چرا فقط اسلام مورد قبول است چرااگر دین دیگری غیر از اسلام اختیار کند از او پذیرفته نیست؟ 2- در زمان غیبت امام زمان عج وظیفه ولی فقیه چیست؟ با توجه به غیبت کبری ایشان نوع ارتباط فقهابخصوص ولی فقیه با ایشان چگونه است؟ لطفا اگر کتاب یاجزوه ای در این موارد موجود است معرفی بفرمائید.

پرسش: اينکه هيچ اکراهي در دين نيست ... هرکس غير از دين اسلام دين ديگري اختيار کند، از او پذيرفته نيست، درست است؟ اگر درست است تضاد اين دو مبحث چه توجيهي دارد؟ شرح اگر پذيرفتن هر ديني در اختيار خود انسان است و با يد اقوال را شنيده و احسن آن را برگزيند، با توجه به اينکه هيچ ديني غير از اسلام از او پذيرفته نيست، شنيدن اقوال مختلف چه سودي دارد؟

پاسخ:
با سلام و تشكر از ارتباطتان با اين مركز
اجبار و اكراه در پذيرش دين نيست. دين بايد با اختيار و انتخاب خود شخص صورت گيرد. اصولاً دين به عنوان يك مقوله ايماني و قلبي چيزي نيست كه اجبار پذير باشد . اگر در آيه دقت كنيد، متوجه مي شويد كه‌ با زبان نفي سخن گفته، نه نهي، يعني فرمود: در دين اجبار نيست، نه اينكه نبايد اجبار كرد، يعني اجبار پذير نيست، نمي توان كسي را به زور انسان معتقد و مومن كرد، چون مربوط به اعتقاد و دل او و انتخاب او مي شود.
اما دين پذيرفته نزد خدا فقط اسلام است، يعني فقط دين حق مورد پذيرش خدا است.
مثل آن است كه بگويد انسان ها در انتخاب نيك و بد اختيار دارند. انسان مي توان راه درستي و پاكي را انتخاب، يا راه گمراهي و ضلالت و گناه را برگزيند. هيچ كدام اجباري نيست، اما خدا فقط نيكي و خوبي را مي پذيرد و مورد قبول است. خداوند فقط به نيكوكاران پاداش مي دهد.‌ اين دو با هم تناقض دارند؟
خداوند راه هدايت و ضلالت را معرفي و به انسان ها نشان داده و دستور و فرمان به سوي هدايت كرده، اما انسان ها را در انتخاب راه آزاد گذاشته كه هر كدام را بپذيرند و هر راه را خواستند، بپيماند، اما به آن ها فرمود كه تنها نيكوكاران و شاكران را پاداش مي دهد . همين موضوع در مورد دين حق و باطل نيز هست. اجباري بر پذيرش حق نيست، اما تنها حقيقت نزد خدا پذيرفته است. اين دو اصلاً با هم تناقض ندارند.
آيه« لااكراه في الدين» به معناي درستي هر انتخاب و صحت برگزيدن هر گزينه در دين و عقيده نيست ، اين آيه تنها گزاره اي اخباري براي بيان امري دروني است و آن اينكه در مقوله امور اعتقادي اجبار و اكراه معنا ندارد و نمي توان با اجبار كسي را به حقيقتي معتقد نمود .
اما درك صحيح در خصوص آيه "من يبتغ غيرالاسلام دينا فلن يقبل منه" نيازمند شناخت معناي درست "اسلام" در اين آيه است ؛ از نظر قرآن کريم، همه اديان آسماني در واقع يک دين بيش تر نيستند که "اسلام" است ؛ قرآن کريم در اين باره مي‌فرمايد:
"ان الدين عند الله الاسلام و ما اختلف الذين اوتوا الکتاب الا من بعد ما جائهم العلم بغيا بينهم؛ به درستي که دين واقعي نزد خدا اسلام است و اختلاف ننمودند اهل کتاب مگر بعد از آنکه دانستند حق کدام است (ولي انکار کردند) به خاطر دشمني ". (1)
يکي از شاگردان برجسته امام صادق(ع) به نام "مفضل"، از حضرت در باره حضرت ولي عصر(عج) سوالاتي کرد و امام(ع) در ميان سخن‌هاي شان به اين آيه رسيدند:
"هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين کله و لو کره المشرکون؛ (2) اوست خدايي كه رسولش را با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر دين ها برتري دهد هرچند مشركان نمي پسندند " .
آنگاه مفضل پرسيد: مولاي من،‌مقصود از اينکه خداوند فرمود: "ليظهره علي الدين کله و لو کره المشرکون" چيست ؟
حضرت پاسخ داد: مقصود سخن خداست که فرمود: "و قاتلوهم حتي لا تکون فتنة و يکون الدين کله لله ؛ (3) آن ها را بكشيد تا فتنه اي نباشد و همه دين براي خدا باشد " ؛ به خدا قسم ! خداوند مي‌خواهد از بين ملت‌ها و اديان، اختلاف را بردارد تا همه دين‌ها واحد گردند ،همان طور که فرمود: "ان الدين عندالله الاسلام؛ (4)همانا دين در نزد خدا اسلام است " و : "و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه و هو في الاخرة من الخاسرين (5)؛ هر کس به غير از اسلام ديني را برگزيند ، از او قبول نخواهد شد و او در آخرت از زيانکاران خواهد بود» .
مفضل پرسيد: آيا دين پدران حضرت ولي عصر(عج)، ابراهيم و نوح و موسي و عيسي و محمد(ص) بر دين اسلام بودند ؟ حضرت فرمود:
بله اي مفضل، آن دين اسلام بود، نه چيز ديگر .
مفضل پرسيد:آيا اين مطلب را در قرآن يافته‌ايد ؟
حضرت فرمود: بله، از اول تا آخر قرآن ! از جمله اين آيه: "ان الدين عندالله الاسلام" (6)
و: "و ملة ابيکم ابراهيم هو سماکم المسلمين ؛(7)آيين پدرتان ابراهيم كه او شما را مسلمانان ناميد " .
و قصه فرعون: "حتي اذا ادرک الغرق قال آمنت انه لا اله الا الذي آمنت به بنو اسرائيل و انا من المسلمين"(8)آنگاه كه غرق او را در برگرفت ،گفت: ايمان آوردم كه خدايي جز خدايي كه بني اسرائيل به او ايمان آوردند، نيست و من از مسلمانانم " .
و سخن بلقيس‌: "اسلمت مع سليمان لله رب العالمين؛ (9) اسلام آوردم با سليمان به خدايي كه پروردگار جهانيان است "
و قول عيسي (ع): "من انصاري الي الله قال الحواريون نحن انصارالله آمنا بالله و اشهد بانا مسلمون؛(10)[عيسي گفت] چه كسي ياور من در راه خداست ؟حواريين گفتند :ما ياوران خداييم ، به خدا ايمان آورده . تو شهادت بده كه ما مسلمانيم ".
و در قصه لوط: "فما وجدنا فيها غير بيت من المسلمين؛(11) پس نيافتيم در آن قوم غير از خانه اي از مسلمانان " .
(12) .
بنابراين چنان كه از اين روايت زيبا روشن مي شود، حقيقت "اسلام"،كه همان"تسليم در برابر حق" باشد ، جوهره و شاكله همه اديان حقيقي الهي (نه اديان تحريف شده موجود) را تشكيل مي دهد . اين اديان متنوع مراتب تکاملي همين حقيقت واحد بوده‌اند . دين اسلام که آخرين آن هاست، کامل ترين آن ها خواهد بود ؛ در نتيجه نقشي كه دين اسلام در رسيدن انسان به كمال انساني دارد، از اديان ديگر ساخته نيست.
مراد از اسلام ذكر شده در اين آيه نه شريعت خاص پيامبر خاتم كه دين حقيقي براساس تسليم در برابر فرامين الهي است كه همه پيامبران الهي مروج آن بوده اند ؛ اما در عين حال در زمان كنوني و پس از آمدن شريعت جديد هر نوع اصرار و پافشاري بر ادامه تبعيت از شريعت منسوخ شده، مصداق بارز عصيان و خروج از تسليم پروردگار است كه با حقيقت اسلام سازگار نيست .
دين مورد قبول خداوند همان دين همه پيامبران يعني حقيقت اسلام است كه در هر زمان لباسي نو و شاكله اي كامل تر به خود مي گيرد . در هر زمان بايد با تحقيق و تامل و بررسي ، آن شريعت و دين و آيين حق را شناخت. به معناي دقيق كلمه مسلمان شد ؛ پس هر كس بر اساس عقل و بينش صحيح لازم است اين دين حقيقي را در برهه زماني در قالب همان زمان و شريعت همان دوران تشخيص دهد و بدان پايبند گردد .

پي‌نوشت‌ها:
1. آل عمران (3) آيه 19.
2. توبه (9) آيه 33.
3. انفال (8) آيه 39.
4. آل عمران، آيه 19.
5. همان، آيه 85.
6. همان، آيه 19.
7. حج (22) آيه 78.
8. يونس (10) آيه 90.
9. نمل (27) آيه 44.
10. آل عمران، 52.
11. ذاريات (51) آيه 36.
12. بحار الانوار، ج 53، ص 4 ـ 5.

پرسش: در زمان غيبت امام زمان عج وظيفه ولي فقيه چيست؟ با توجه به غيبت کبري ايشان نوع ارتباط فقها به خصوص ولي فقيه با ايشان چگونه است؟
لطفا اگر کتاب ياجزوه اي در اين موارد موجود است معرفي بفرمائيد.
پاسخ:

در زمان غيبت ولي فقيه، داراي چهار وظيفه مي باشند:
يك - وظيفه حفاظت از دين اسلام و ارزش هاي آن:
از آن جا كه مهم ترين وظيفه امام معصوم(ع) جلوگيري از تحريف و سوء برداشت از قرآن كريم و سنت معصومين(ع) مي باشد، همين رسالت بزرگ در عصر غيبت، بر عهده فقيه جامع الشرايط خواهد بود؛ زيرا سرپرست نظام اسلامي، جامعه مسلمانان را براساس معارف اعتقادي و احكام عملي كتاب و سنت معصومين(ع) اداره مي كند، از اين رو بايد بيش از هر چيز، به حفاظت، صيانت و دفاع از اين دو منبع مهم بپردازد(1).
دو - وظيفه افتا:
كشف و به دست آوردن احكام اسلامي از طريق اجتهاد مستمر با استفاده از منابع معتبر و مباني مورد اعتماد، يكي ديگر از مسئوليت هاي فقيه جامع الشرايط مي باشد.
سه - وظيفه قضا:
ولي فقيه به نيابت از پيامبر اكرم(ص) و امامان معصوم(ع) عهده دار منصب قضاوت در جامعه اسلامي مي باشد؛ به اين معنا كه نخست با تلاش و كوشش متمادي و اجتهاد عملي، مباني و احكام قضاي ا سلامي را از منابع اصيل آن به دست مي آورد . سپس براساس همان علوم و احكام و بدون آن كه تصرفي از خود در آن ها داشته باشد، به رفع تخاصمات و اجراي احكام قضايي و صادر نمودن فرامين لازم مي پردازد.
امام رضا(ع) مي فرمايد: «حاكم اسلامي موظف است حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام شمارد (حلال و حرام خدا را پاس بدارد) و حدود الهي را اقامه كرده و از دين خدا دفاع نمايد و نيز موظف است كه به سوي پروردگارش از راه حكمت، موعظه نيكو و دليل و برهان دعوت كند» (2)
چهار - وظيفه ولايت و سرپرستي:
ولي فقيه پس از اجتهاد عميق در متون و منابع دين و به دست آوردن احكام اسلام در همه ابعاد زندگي مسلمانان براساس مقتضيات زماني و مكاني، موظف به اجراي دقيق آن هاست. فقيه جامع الشرايط در زمينه هاي مختلف اجتماعي، چه در امور فرهنگي نظير تعليم و تربيت و تنظيم نظام آموزشي و چه در امور اقتصادي مانند منابع طبيعي، جنگل ها، معادن، درياها و... و چه در امور سياسي داخلي و خارجي مانند روابط بين الملل، در زمينه هاي نظامي همانند دفاع در برابر مهاجمان و تجهيز نيروهاي رزمي و در آنچه كه براي اداره جامعه اسلامي و تأمين مصالح و منافع آن لازم است، به تطبيق قوانين اسلامي و اجراي احكام الهي مبادرت مي ورزد.
ولي فقيه پس از شناخت احكام فردي و اجتماعي اسلام، وظيفه هر فرد يا گروهي را در جامعه اسلامي مشخص مي سازد و با هماهنگ ساختن آنان، اداره درست جامعه را محقق مي نمايد. امام علي(ع) در تبيين مفهوم ولايت و وظايف حاكم اسلامي مي فرمايد: « ولايت و امامت به معناي پاسداري از مرزهاي (خاكي و ايماني) ميهن اسلامي و اداره امور آن مي باشد» (3)
در جاي ديگر مي فرمايد: «... بار خدايا! تو مي داني كه آنچه از ما سرزده است ،نه براي ميل و رغبت در سلطنت و خلافت بوده و نه براي به دست آوردن چيزي از متاع پست دنيا، بلكه براي اين بود كه نشانه هاي (از بين رفته) دين تو را بازگردانيم.در شهرهاي تو اصلاح و آسايش برقرار كنيم، تا بندگان ستم كشيده ات در امن و آسودگي باشند . احكام تو كه به دست فراموشي سپرده شده بود ،اقامه و احيا شود»(4)
از ارتباط ولي فقيه با امام زمان آگاهي نداريم، چون فقيه با ساير افراد فرق ندارد، يعني همان طور که بقيه افراد حق ندارند به حسب ظاهر- ادعاي کنند که با امام زمان ار تباط دارند ،فقيه هم نمي تواند ادعاي ار تباط نمايد زيرا در روايات از چنين ادعاي نهي گرديده است . امام زمان (ع) درآخرين توقيع شريف خطاب به آخرين نايب خاص خود، يعنى على بن محمد سمرى فرمود:
«به زودى از شيعيان من كسانى خواهند آمد كه ادعاى ديدن مرا مى كنند. آگاه باشيد، هر كس قبل از خروج سفياني، و صيحة آسماني، ادعا كند كه مرا ديده دروغگوى افترا زننده است».(5)
اما به حسب واقع و باطن ، ممکن است ولي فقيه با امام ار تباط با امام زمان داشته باشد، همان طور که بقيه افراد هم- اگر لياقت داشته باشند- مي توانند با امام زمان ار تباط بر قرار نمايند.
درباره ولايت فقيه به منابع وسايت زير مراجعه فر ماييد:
1.امام خميني ، ولايت فقيه
2.جوادي آملي،ولايت فقيه
3.محمد هادي معرفت، ولايت فقيه
4.حدود ولايت حاكم اسلامي، احمد نراقي
5. امام خمينى، حکومت اسلامي (ترجه كتاب البيع) ج2
6. مجله حوزه شماره 85- 86(ويژه ولايت فقيه)
7. ترجمه کتاب ولايت فقيه آيت الله منتظري
8 . ولايت فقيه از ديدگاه فقها و مراجع، علي عطايي
9. ولايت فقيه و حاكميت ملت، طاهري خرم‏آبادي
:www.pasokhgoo.net
پي نوشت ها:
1. ولايت فقيه، ولايت فقاهت و عدالت، آيت الله جوادي آملي .
2 . بحارالانوار، ج 25، ص 123 .
3.همان، ص 170.
4.نهج البلاغه، صبحي صالح، خطبه 131، ص 189 .
5. شيخ صدوق، كمال الدين، ص 516 .