سلامعلیکم چرا با وجود آیات ولایت و انذار و... احاديث منزلت، ثقلين و غدير و... مردم از حضرت علی رویگردان شدند و بعد از 25 سال امير المومنين علیهالسلام، به حکومت رسيدند؟
بررسي و ریشهیابی عوامل اين مسأله مهم تاريخي (رويگرداني از حضرت علي عليه السلام) نياز به تبيين و تحليل گسترده دارد كه در اينجا بهاختصار به چند مورد از عوامل اساسي اين رخداد تلخ، اشاره میگردد:
۱. دنیاطلبی و عافيت خواهي
روحية دنیاطلبی و عافيت خواهي اكثر مردم، مخصوصاً گروه خواص و نخبگان جامعه آن روز، يكي از مهمترین علل بیتفاوتی و رويكرد محافظهکارانه آنان نسبت به اين رخداد تلخ، محسوب میشود. اين امر باعث گرديد كه مردمان آن روز كه حماسههای بینظیر امیرالمؤمنین را درصحنههای جهاد به چشم سر مشاهده كرده بودند و سخنان پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را در مورد شخصيت بیهمانند علي ـ عليه السّلام ـ مخصوصاً موضوع وصايت حضرت را، شنيده بودند - بااینحال در موقعيت حساس هنگامه رحلت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ علي ـ عليه السّلام ـ را تنها بگذارند و در مقابل توطئه گروه كودتاچيان، از حضرت علي ـ عليه السّلام ـ حمايت ننمايند و انحراف آشكار مسير خلافت را نظارهگر باشند.
۲. قوم محوري و قبيله گرایی
عمده مسلمانان و كساني را كه در كنار پيامبر حضور داشتند، با توجه به ظهور اسلام در جزیرةالعرب - مجموعه اعراب مسلمان مكه و مدينه (مهاجرين و انصار) تشكيل میدادند. آنان علیرغم گرويدن به اسلام، علقه هاي قومي و فرهنگ قبيله محوري هنوز در تصمیمگیریهای آنان دخيل بود.
در اولين لحظات بعد از رحلت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ گروه مهاجرين مكه و در رأس آنان ابوبكر و همفكرانش در برابر قبايل انصار به صفآرايی پرداختند و با اكثريت گروه انصار به پيشوايی "سعد بن عباده" [۱] رئيس خزرجيان، به مقابله بر خواستند و سرانجام نيز با حیلههای حسابشده و تهديد خليفه دوم، در اين رقابت پيروز گرديدند و قدرت را تصاحب نمودند.
در چنين اوضاع و احوالي كه رگههای جاهليت قومگرایی گل كرده بود و دو طایفه مهاجر و انصار بر سر خلافت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به جنگ و ستيز بر خواسته بودند، فقط عده اندكي از پيروان راستين پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و رجال بنیهاشم به علي ـ عليه السّلام ـ وفادار ماندند كه اين تعداد نيز بسيار كم و انگشتشمار بودند و در حدي نبودند كه بتوانند حركت جامعه را از وضعيت به وجود آمده تغيير دهند زيرا رنگ نفاق در چهره اكثر مدعيان تقرب پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مشهود بود همانهایی كه بعداً جریانهایی مثل ناكثين و مارقين و ... در برابر حضرت علي ـ عليه السّلام ـ پدیدآورند.
۳. قريب العهد بودن به اسلام
بسياري از مسلمانان، بهتازگی به اسلام گرويده بودند و آگاهي عميق و ايمان راسخ نسبت به آموزههای ديني و قرآني نداشتند، طبيعي بود كه از سوي اين عده نيز انتظار حركت اصلاحي و حمايت از حضرت در آن شرايط وجود نداشت بلكه حتي خطر تفرقه و ارتداد در ميان آنان نيز وجود داشت. خود امیرالمؤمنین در اين رابطه میفرماید: «به خدا سوگند اگر خطر ايجاد اختلاف و شكاف در ميان مسلمانان نبود و بيم آن نمیرفت كه بار ديگر كفر و بتپرستی به سرزمين اسلام بازگردد و اسلام محو و نابود شود. من موضع ديگري در برابر آنان میگرفتم.»[۲] بديهي است كه از چنين مجموعهای كه خطر ارتداد بسيار از آنان موجب سكوت حضرت گرديد، توقعي حمايت و دفاع و ايثار نخواهد بود. [۳]
۴. كينه و عقده نسبت به حضرت
بسياري از قبايلي كه در مكه و در مدينه و اطراف آن زندگي میکردند نسبت به علي ـ عليه السّلام ـ بیمهر بودند و كينه او را در دل داشتند زيرا علي بود كه پرچم كفر اين قبايل را سرنگون كرد و قهرمانان آنان را به خاك ذلت افكند. اين افراد هرچند بعدها پيوند خود را به اسلام اعلام نمودند ولي در باطن - علیرغم تظاهر به اسلام - بغض و عداوت علي ـ عليه السّلام ـ را در دل داشتند. [۴]
5.وجود منافقان در ميان مسلمانان
يکى از بزرگترين مشکلات پيامبر صلیاللهعليهوآله در طى سالهاى رسالتش، وجود منافقان در ميان مسلمانان بود . اين گروه که در ظاهر مسلمان بوده، ولى در باطن هيچ اعتقادى به اسلام نداشتند، در فرصتهاى مناسب، ضربه خويش را به اسلام وارد مىساختند و سبب گمراهى ديگران نيز مىشدند.
اين افراد که در جنگ احد، يک سوم مسلمانان را به خود اختصاص داده بودند، به سرکردگى عبدالله بن ابى از جنگ کناره گرفتند و سبب تفرقه در سپاه اسلام شدند که سوره منافقون در شأن اين افراد نازل شده است. بايد توجه داشت که در زمانى که اسلام طرفداران چندانى نداشت و از اقتدار چندانى نيز بهرهمند نبود و انگيزه چندانى نيز براى پنهان کردن اعتقادات نبود، اين گروه، یکسوم مسلمانان را تشکیل مىدادند، حال معلوم است که در زمان اقتدار کامل اسلام و فراگير شدنش، اين تعداد به چه ميزان زيادى مىتوانست افزايش يابد.
پيامبراکرم صلى الله عليه و آله همواره با اين گروه مشکل داشت، اينان بهیقین در حجةالوداع نيز همراه پيامبر صلى الله عليه و آله بودند و از لحاظ فکرى نيز معلوم بود که اين افراد هرگز راضى به جانشينى على نخواهند شد و به توطئه مىپردازند و جامعه اسلامى را به هرجومرج مىکشانند و به اين سبب، اصل اسلام و قرآن به خطر مىافتد، پس جا دارد که پيامبر صلى الله عليه و آله از اين امر نگران و خائف باشد .
6. وجود تفکرات جاهلى مبنى بر جوان بودن على علیهالسلام
عدهاى به خاطر طرز تفکر جاهلى، هرگز حاضر به اطاعت از يک جوان کم سن و سال نبودند و حتى صرف امارت يک جوان را براى خود ننگ مىدانستند . بهعنوان نمونه، ابن عباس مىگويد: در زمان خلافت خلیفه دوم، روزى با عمر مىرفتم، او به من رو کرد و گفت: «او (على) از همه مردم نسبت به اين امر سزاوارتر بود، اما ما از دو چيز مىترسيديم: يکى اينکه او «کم سن بود» و ديگر اينکه به فرزندان عبدالمطلب علاقهمند بود .» [5]
نمونه ديگر: پس از کشاندن على علیهالسلام به مسجد براى بیعت با ابوبکر، ابوعبيده وقتى ديد على علیهالسلام هرگز حاضر نيست تا با ابوبکر بيعت کند، رو به على علیهالسلام کرد و گفت: «تو "کم سن" هستى و اينان مشايخ قوم تو هستند و تو، همانند آنان شناخت و تجربه ندارى، پس با ابوبکر بيعت کن و اگر عمرت باقى باشد، به خاطر فضل و دين و علم و فهم و سابقه قرابتت، سزاوار اين امر هستى .» [6] پس اگرچه على را شايسته اين امر، و يا حتى سزاوارتر از همه مىدانستند، ولى نمىتوانستند قبول کنند که يک جوان بر آنها امير باشد.
بنابراين با توجه به عقدهها و کینههای دیرینه جمعي، تازگي و نوآموزي بسيار ديگر، گرايش طایفهای و قومي جمعي ديگر، و مهمتر از همه قدرتطلبی عناصر مطرح و در ميان اصحاب پيامبر و محافظهکاری و نفاق گسترده،و... همه و همه عواملي بودند كه زمینه حمايت مردمي از حضرت علي ـ عليه السّلام ـ را به حداقل رسانده و امام ـ عليه السّلام ـ را مجبور به انتخاب به سكوت تلخ نمايند.
براي آگاهی بيشتر ، به کتاب پژوهشي عميق پيرامون زندگي علي عليه السّلام، آیتالله جعفر سبحاني، مراجعه نمایید.
پینوشتها:
1 . سبحاني، جعفر، پژوهشي عميق پيرامون زندگي علي ـ عليه السّلام ـ، ۲۰۱ - ۲۰۹، چاپ سوم، ۱۳۶۶، انتشارات جهان آراء.
2 . ابن ابي الحديد، شرح نهجالبلاغه، ج۱، ص ۳۰۷، چاپ اول قاهره، دارالاحياء الكتب العربيه، ۱۳۷۸ هجري قمري.
3. مهدي پيشوائي، سیره پيشوايان، ص ۶۳ - ۷۲. چاپ دوم، مؤسسه امام صادق ـ عليه السّلام ـ، ۱۳۷۴ هجري قمري، قم.
4 . سبحاني، پژوهشي عميق پيرامون زندگي علي عليه السّلام، ص ۲۱۹.
5. ابن قتيبه دينورى، الامامة و السياسة، تحقيق على شيرى، انتشارات الشريف الرضى، قم، 1413 ه . ق، ص 29 .
6. ابن هشام، السيرة النبوية، ج 4، ص 299 و 300؛ ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج 1، ص 190 و 249؛ یعقوبی، تاريخ اليعقوبى، ج 2، ص 113.