مي خوام بدونم آزاد كردن حجاب كار بديه؟ (براي من سوال شده يك مدت اثر تخريبي داره، ولي كم كم عادي ميشه اين بهتر نيست)
برادر گرامي! در روان شناسي جديد روي محروميت ها و ناكامي ها بسيار تكيه شده است؛ و ميگويند كه ناكامي ها معلول قيود اجتماعي است و پيشنهاد ميكند كه تا ممكن است بايد غريزه را آزاد گذاشت تا ناكامي و عوارض ناشي از آن پيش نيايد و خيلي ها با استناد به اين موضوع مي گويند حجاب باعث ناكامي و مشكلات روحي مي شود، اما اينطور نيست.
پاسخ اين ايراد اين است كه اگر چه ناكامي، بخصوص ناكامي جنسي، عوارض وخيم و ناگواري دارد و مبارزه با اقتضاي غرايز در حدودي كه مورد نياز طبيعت است، غلط است، ولي برداشتن قيود اجتماعي مشكل را حل نميكند، بلكه بر آن ميافزايد.
ميان آنچه عشق ناميده ميشود و به قول ابن سينا «عشق عفيف» و آنچه به صورت هوس و حرص و آز و حس تملك در ميآيد با اينكه هر دو روحي و پايان ناپذير است، تفاوت بسيار است.
در مورد غريزه جنسي و برخي غرايز ديگر، برداشتن قيود، عشق به مفهوم واقعي را ميميراند، ولي طبيعت را هرزه و بيبند و بار ميكند؛ در اين مورد هر چه بيشتر عرضه شود، هوس و ميل به تنوع افزايش مييابد.
راسل در اين باره ميگويد:«اگر پخش عكس هاي منافي عفت مجاز بشود، پس از مدتي مردم خسته خواهند شد و نگاه نخواهند كرد، درباره يك عكس بالخصوص و يك نوع بي عفتي بالخصوص صادق است، ولي در مورد مطلق بي عفتيها صادق نيست يعني از يك نوع خاص بي عفتي خستگي پيدا ميشود ولي نه بدين معني كه تمايل به عفاف جانشين آن شود، بلكه بدين معني كه آتش و عطش روحي زبانه ميكشد و نوعي ديگر را تقاضا ميكند و اين تقاضاها هرگز تمام شدني نيست.
عشق، عميق و متمركز كننده نيروها و يگانه پرست است و اما هوس، سطحي و پخش كننده نيرو و متمايل به تنوع و هرزه صفت است. اين نوع از عطش كه هوس ناميده ميشود ارضا شدني نيست. اگر مردي در اين مجرا بيفتد، فرضاً حرمسرايي نظير حرمسراي هارون الرشيد و خسرو پرويز داشته باشد پر از زيبا رويان كه سالي يك بار به هر يك نوبت نرسد، باز اگر بشنود كه در اقصي نقاط جهان يك زيباروي ديگر هست، طالب آن خواهد شد. نميگويد بس است ديگر سير شدهام و به طور كلي در طبيعت انساني از نظر خواستههاي روحي، محدوديت در كار نيست. انسان روحاً طالب بي نهايت آفريده شده است: «خلف الانسان هلوعاً»(1) انسان سيري ناپذير خلق شده است. وقتي هم كه خواستههاي روحي در مسير ماديات قرار گرفت به هيچ حدي متوقف نميشود، رسيدن به هر مرحلهاي ميل و طلب مرحله ديگر را در او به وجود ميآورد. اشتباه كردهاند كساني كه طغيان نفس اماره و احساسات شهواني را تنها معلول محروميت ها و عقدههاي ناشي از محروميت ها دانستهاند.
همانطور كه محروميت ها سبب طغيان و شعلهور شدن شهوات ميگردد، پيروي و اطاعت و تسليم مطلق نيز سبب طغيان و شعلهور شدن آتش شهوات ميگردد. امثال فرويد آن طرف سكه را خواندهاند و از اين طرف سكه غافل ماندهاند.
اشتباه فرويد و امثال او در اينست كه پنداشتهاند تنها راه آرام كردن غرايز، ارضاء و اشباع بي حد و حصر آنها است. اينها فقط متوجه محدوديت ها و ممنوعيت ها و عواقب سوء آنها شدهاند و مدعي هستند كه قيد و ممنوعيت، غريزه را عاصي و منحرف و سركش و نا آرام ميسازد.(2)
طرح شان اينست كه براي ايجاد آرامش اين غريزه، بايد به آن آزادي مطلق داد آن هم بدين معني كه به زن اجازه هر جلوهگري و به مرد اجازه هر تماسي داده شود. اما به نظر استاد مطهري براي آرامش غريزه دو چيز لازم است: يكي ارضاي غريزه در حد حاجت طبيعي، و ديگر جلوگيري از تهييج و تحريك آن.(3)
- نتيجه گيري:
1- ما انكار نميكنيم كه دسترسي نداشتن به رفع غريزه موجب انحراف ميشود و بايد شرايط ازدواج قانوني را سهل كرد، ولي بدون شك آن مقدار كه تبرج و خودنمايي زن در اجتماع و معاشرت هاي آزاد سبب انحراف جنسي ميشود به مراتب بيشتر از آن است كه محروميت سبب ميگردد. پس اين جمله ي مخالفان حجاب كه پوشش زنان باعث حرص مردان مي شود صحيح نبوده و حفظ پاكدامني كمك مي كند تا مردان نيز آرامش روحي بيشتري داشته باشند.
2- "فرويد" كه طرفدار سرسخت آزادي غريزة جنسي بود، متوجه شد خطا رفته است، از اين رو پيشنهاد كرد بايد آن را از راه خاص خودش به مسير ديگري منحرف كرد. "راسل" نيز كه به آزادي جنسي معتقد است، اعتراف كرده كه عطش روحي در مسائل جنسي غير از حرارت جسمي است. آن چه با ارضا تسكين مي يابد، حرارت جسمي است، نه عطش روحي. يعني روح انسان سيري ناپذير است و اگر چه شايد از نظر حرارت جسمي در زماني ارضا شود، اما چون انسان روح سيري ناپذير دارد، به آن حد قناعت نمي كند و مي خواهد از آن هم بالاتر رود. پس بايد گفت: آزادي در روابط زن و مرد و يا بي توجهي به حجاب، از حرص و ولع نسبت به شهوت، پيشگيري نمي كند، بلكه سبب شعله ور شدن شهوات مي گردد. آمار موجود در جهان گوياي اين واقعيت است. ره آورد آزادي جنسي در عصر حاضر، رفتارهاي خشونت آميز در روابط جنسي و استفاده قهر آميز از زنان و آزار جنسي در محل كار و بيماري هاي مقاربتي از جمله ايدز است. در انگلستان از هر ده زن، هفت زن در دورة زندگي شغلي خود به مدت طولاني دچار آزار جنسي مي گردند. در مورد تجاوز جنسي نيز بررسي ها در لندن آشكار ساخت كه از هر شش تن يك تن مورد تجاوز قرار گرفته بود.(4) بر اين اطلاعات بايد آمار همجنس بازي ها و كشانده شدن به راه هاي ديگر را اضافه كنيم كه همه نشان از آن دارد كه عطش روحي هيچ گاه سيري پذيري نيست. اگر آزادي جنسي و روابط آزاد زن و مرد، حرص و ولع را كاهش مي دهد، پس اتفاقات در غرب ناشي از چيست؟ بهتر است بگوييم آن قدر پيامدهاي بد زياد است كه نسبت به آن بي اهميت شده اند، نه آن كه ديگر تجاوزات و راه هاي انحراف مانند همجنس بازي ديگر وجود ندارد. مانند اين كه كسي به خانه اي وارد مي شود و مي بيند بچه هاي خانه ديوار را خراب كرده، فرش ها را پاره كرده و ظرف ها را شكسته، آن وقت مي بيند مادر خانه اصلاً ناراحت نيست يا توجه نمي كند. عدم توجه مادر، نشان آن نيست كه وضع خانه به هم ريخته و خراب نيست، بلكه ناشي از بي توجهي مادر به وضعيت است. اسلام نه به صورت مطلق، غريزة جنسي را محدود و سركوب كرده و نه آن را به طور مطلق آزاد گذارده است. به نظر مي رسد راه ميانه اي را مطرح كرده است و آن عبارت است از: ارضاي غريزة جنسي به صورت طبيعي و قانونمند با حفظ كرامت انساني و امنيت رواني جامعه؛ پرهيز از تحريك و تهييج غريزة جنسي و تأكيد بر آسان گيري در ازدواج.
فلسفة اصلي پوشش، حيا و عفت است كه خصلت بشري است و تمامي انسان ها آن را پذيرفته اند. البته نتايج ديگري نيز بر پوشش مترتّب است، مانند سلامت جامعه و حفظ اصالت خانواده.
پي نوشت ها:
1. معارج(70) آيۀ 19.
2. مطهري، مرتضي، مسئله حجاب، قم، اتشارات صدرا. ص 130 ـ 140.
3. همان، ص 104.
4. مجلّه كتاب نقد، ش 17، ص 275.