پرسش:
در قرآن اختلاف است یا نیست؟ قرآن از یک طرف به خود میبالد و میگوید: اگر من از سوی غیر خدا بودم در من اختلاف بود، اما نیست؛ اما همین قرآن در آیه دیگری گفته است که برخی از آیاتش با آیات دیگری نسخ شده است. با توجه به لزوم اختلاف بین ناسخ و منسوخ این یعنی در قرآن اختلاف است. بالاخره در قرآن اختلاف است یا نیست؟
پاسخ:
آیا به قرآن نمیاندیشند؟ چنانچه از سوی غیر خدا بود، همانا در آن اختلاف بسیاری مییافتند. (1)
هر آیهای را که نسخ کنیم یا به تأخیر اندازیم، بهتر از آن یا مانندش را میآوریم. (2)
بنابراین:
قضیه 1: در قرآن اختلاف نیست؛
قضیه 2: در قرآن اختلاف است.
فرض کنید مادری به فرزندش که گلودرد دارد بگوید: آب یخ نخور و همین مادر چند روز بعد به همین فرزندش که این بار دچار گرمازدگی شده، بگوید: آب یخ بخور. آیا این مادر دچار تناقضگویی شده است؟
خیر؛ زیرا چون شرایط فرزندش تغییر کرده، طبیعتاً حکم آب یخ نیز تغییر میکند. زمانی که آب یخ برای او زیان داشت، مادر از آن نهی کرد و زمانی که برای او مفید بود، به آن امر کرد. بله اگر بدون تغییر شرایط شاهد دو حکم مختلف باشیم، این تناقض است. مثلاً مادر به همان فرزندش که گلودرد دارد، یکبار بگوید: بخور و بار دیگر بگوید: نخور! این تناقض است. قصه نسخ در قرآن نیز دقیقاً به همین شکل است؛ بنابراین، وجود ناسخ و منسوخ در قرآن که حاوی دو حکم مختلف برای دو شرایط مختلف هستند، به معنای وجود تناقض در این کتاب نیست. (3)
نکته دیگری که نباید مورد غفلت قرار بگیرد این است که مراد از اختلافی که وجود آن در قرآن نفیشده، اختلاف از نوع تناقض است؛ وگرنه قرآن پر است از اختلافهای کوچک و بزرگی همچون نام سورهها، کلمات و آیات قرآن، اندازه آیات و سورهها، شمار کلمات آیات، تعداد آیات سورهها، فواصل آیات، آهنگ سورهها، اهداف و مقاصد آنها، اوامر و نواهی، وعده و وعید و ... که همگی در قرآن هستند و با هم از جهت کمی، کیفی، صوری، محتوایی و ... اختلاف نیز دارند اما هیچکدامشان با الهی بودن قرآن منافاتی ندارند. (4)
بنابراین:
قضیه 1: در قرآن اختلاف از نوع تناقض نیست؛
قضیه 2: در قرآن اختلاف از نوع غیر تناقض است.
پینوشتها:
1. سوره نساء، آیه 82: ﴿ أَ فَلاٰ یَتَدَبَّرُونَ اَلْقُرْآنَ وَ لَوْ کٰانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اَللّٰهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اِخْتِلاٰفاً کَثِیراً﴾.
2. سوره بقره، آیه 106: ﴿مٰا نَنْسَخْ مِنْ آیَهٍ أَوْ نُنْسِهٰا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْهٰا أَوْ مِثْلِهٰا أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اَللّٰهَ عَلىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ﴾.
3. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، 1390 ق، ج1، ص 67. نسخ حکم شرعی به معنای تغییر نظر خداوند نیست تا محال باشد. خداوند از همان آغاز که حکم قبلی را وضع کرد میدانست که این حکم دائمی نخواهد بود و بعداً با حکم دیگری نسخ و جایگزین خواهد شد، اما موقتی بودن آن را اعلام نکرد؛ چراکه در این صورت مسلمانان با علم به اینکه آن حکم موقتی است، آن را جدی نمیگرفتند و به آن عمل نمیکردند. فرض کنید معلمی دچار مشکل شده و دو ماه بعد از آغاز سال تحصیلی میتواند سر کلاس حاضر شود. مدیر مدرسه برای این دو ماه معلم دیگری را میآورد و با اینکه خودش بهخوبی میداند که این معلم قرار است فقط دو ماه در کلاس حاضر شود، موضوع موقتی بودن را به دانشآموزان نمیگوید؛ چراکه اگر دانشآموزان متوجه شوند که این معلم موقتی است، او را جدی نمیگیرند و به حرف او گوش نمیدهند. بعد از دو ماه به دانش آموزان اعلام میشود که معلم جدیدی آمده و معلم قبلی رفته است. دانشآموزان در بدو امر گمان میکنند که مدیر مدرسه نظرش را تغییر داده است اما بعد از اینکه از ماجرا مطلع میشوند، به واقعیت پی میبرند. ر.ک: خوئی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، قم، موسسه احیاء آثار الخوئی، چاپ اول، 1430 ق، بخش النسخ فی القرآن.
4. جصاص، احمد بن على، احکام القرآن، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1405 ق، ج3، ص 182؛ طوسى، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، بیتا، ج3، ص 271؛ سیوطى، عبدالرحمن، الإتقان فى علوم القرآن، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، 1421 ق، ج2، ص 14.