پرسش:
برخی ادعا میکنند قرآن کلام خدا نیست، بلکه کلام پیامبر است؛ زیرا اگر کلام خدا بود به پیامبران الهی نسبتهای ناروا نمیداد؛ مثلاً در آیه 88 و 89 صافات ابراهیم به مردم به دروغ میگوید بیمار است؛ ولی وقتی تنها میشود به سراغ بتها میرود و آنها را میشکند؛ پس معلوم است بیمار نبوده است. دروغ دیگر در آیه 63 انبیاء است که کار شکستن بتها را به بت بزرگ نسبت میدهد. آیا این حرفها درست است و قرآن سخن پیامبر است؟
پاسخ:
در پاسخ به این سؤال ابتدا باید به این نکته توجه داشت که اولین دلیل بر عصمت انبیای الهی، خودِ قرآن است و اگر قرآن کلام خدا نبود هیچکس بر عصمت پیامبران الهی حکم نمیکرد. عصمت انبیاء را از آیات فراوانی میتوان دریافت؛ ازجمله آیاتی که وجوب اطاعت از پیامبران را میرساند(۱) و آیاتی که از مخلص بودن انبیا(۲) بهویژه حضرت ابراهیم علیه السلام، سخن میگوید.(۳) همچنین قرآن بر عصمت و ظلم نکردن ائمه ازجمله حضرت ابراهیم علیه السلام تأکید دارد.(۴)
سیمای ابراهیم علیه السلام در قرآن
قرآن کمتر پیامبری را بسان ابراهیم با صفات والایی ستوده و کمالات او را بیان کرده است. کافی است که بدانیم قرآن او را با صفاتی مانند «حنیف»،(۵) «موقن»،(۶) «صدیق»،(۷) «نبی»،(۸) «عبد»،(۹) «مؤمن»،(۱۰) «محسن»،(۱۱) «ذو قلب سلیم»،(۱۲) «امام»(۱۳) و «صالح»(۱۴) یاد کرده است.
قرآن ابراهیم علیهالسلام را اسوه حسنه(۱۶) از زمره برگزیدگان و نیکان معرفی کرده: «وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَخْیار»؛(۱۷) او را دوست خدا دانسته: «و اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهیمَ خَلیلاً»(۱۸) و قرآن او را بهتنهایی، امتی مطیع فرمان خدا اعلام کرده است؛ «إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّهً قانِتاً لِلَّه».(۱۹)
بیماری ابراهیم علیه السلام
سؤال اول آنکه چرا ابراهیم علیه السلام به ستارگان نظر افکند و اعلام بیماری کرد «فَنَظَرَ نَظْرَهً فِی النُّجُومِ * فَقالَ إِنِّی سَقیم؛ (سپس) نگاهى به ستارگان افکند و گفت: من بیمارم»؛(۲۰) ولی بعد از رفتن مردم بتها را شکست؟ اگر بیمار بود چگونه توانست بتها را بشکند و اگر سالم بود چرا گفت بیمارم؟ در پاسخ به این سؤال مفسران احتمالاتی بیان کردهاند ازجمله:
1. بعضى گفتهاند که ابراهیم واقعاً بیمارى جسمى نداشت، ولی منظور او ازجمله «إِنِّی سَقِیم» این بود که قلب من و فکر من از این قوم، پریشان و غمگین است که اینهمه در عبادت بتها پافشارى مىکنند درحالیکه نه مىشنوند و نه مىبینند.
2. این احتمال نیز داده شده است که او در این سخن توریه کرده باشد. مثلاینکه کسى بر در منزل میآید و سؤال میکند فلان کس در منزل است؟ آنها در پاسخ میگویند: اینجا نیست و منظورشان از کلمه اینجا پشت در خانه است، نه مجموع خانه، درحالیکه شنونده اینچنین نمیفهمد (اینگونه تعبیرات را که دروغ نیست اما ظاهرش چیز دیگر است در فقه توریه مینامند).
منظور ابراهیم از این سخن این بود که من در آینده ممکن است بیمار شوم زیرا هر که مرگ بر او حتمى باشد مسلماً او مریض و سقیم است و اگرچه در حال حاضر داراى مرض و بیمارى نباشد.(۲۱)
3. وقتى اهل شهر خواستند همگى از شهر بیرون روند تا در بیرون شهر مراسم عید خود را به پا کنند، ابراهیم نگاهى به ستارگان انداخت تا وقت و ساعت بیماری خود را تشخیص دهد، مثل کسى که دچار تب نوبه است و ساعات عود تب خود را با طلوع و غروب ستارهای و یا از وضعیت خاص نجوم تعیین میکند و سپس به ایشان اطلاع داد که بهزودی کسالت من شروع میشود و من نمیتوانم در این عید شرکت کنم.
و از سوى دیگر دلیلى محکمی هم که دلالت کند آن جناب در آن ایام مریض نبوده در دست نداریم، بلکه دلیل داریم بر اینکه مریض بوده، زیرا خداى تعالى او را صاحب قلبى سلیم معرفى کرده و از سوى دیگر از او حکایت کرده که صریحاً گفته است من مریضم و کسى که داراى قلب سلیم است، دروغ و سخن بیهوده نمیگوید.(۲۲)
شکستن بتها
ابراهیم علیهالسلام در پاسخ به مشرکان که آیا تو بتهای ما را شکستی، به انگیزه الزام خصم (دشمن) و ابطال الوهیت اصنام (بتها)، گفت: بزرگ ایشان این کار را کرده است و در جملات بعدى صریحاً منظور خود را بیان کرده، میفرماید: «أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُکُمْ شَیْئاً وَ لا یَضُرُّکُمْ؛ آیا جز خدا چیزى را میپرستید که نه کمترین سودى براى شما دارد و نه زیانى به شما میرساند!...» نه اینکه بخواهد بهطورجدی خبر دهد که بزرگ آنها این کار را کرده است. درواقع معناى آیه این است که ابراهیم گفت: «از شاهد حال که همه خرد شدهاند و تنها بزرگشان سالم مانده، برمیآید که این کار، کار همین بت بزرگ باشد»، این را به آن جهت گفت تا زمینه براى جمله بعدى فراهم شود که گفت: «فَسْئَلُوهُمْ إِنْ کانُوا یَنْطِقُونَ؛ از خودشان بپرسید ...»
نظایر این سخن در محاورات عرف و مناظرات بسیار است و هیچکس به چنین استدلالی اتهام دروغ بودن نمیبندد. صدر آن شکستن بتها را مستند به بت بزرگ کرده تا زمینه براى ذیل آن فراهم شود و بتواند به ایشان بگوید: از بتها بپرسید تا اگر حرف میزنند جوابتان را بدهند و درنتیجه مردم اعتراف کنند به اینکه بت حرف نمیزند یا بت که قدرت ندارد بتهای دیگر را بشکند و...؛ بنابر این هر پاسخی بدهند، اعتقاد خودشان را مردود و باطل بودن آن به خودشان ثابت میشود.
نتیجه گیری
اولین دلیل بر عصمت انبیای الهی خودِ قرآن است و اگر قرآن کلام خدا نبود هیچکس بر عصمت پیامبران الهی حکم نمیکرد. قرآن کمترین پیامبری را بسان ابراهیم با صفات والایی ستوده و کمالات او را بیان کرده است. بهصراحت او را مطیع فرمان خدا معرفی کرده که با ارتکاب هر گناهی ازجمله دروغ منافات دارد.
در پاسخ به این سؤال که چرا ابراهیم علیهالسلام به مشرکان گفت من بیمارم! مفسران احتمالاتی بیان کردهاند ازجمله اینکه: از اینکه قوم من در عبادت بتها پافشارى میکنند قلب و فکر من پریشان و غمگین است؛ یا او در این سخن توریه کرده باشد و منظور ابراهیم از این سخن این باشد که من در آینده ممکن است بیمار شوم زیرا هر که مرگ بر او حتمى باشد، مسلماً او مریض است؛ یا آنکه به قومش اطلاع داد که بهزودی کسالت من شروع میشود و من نمیتوانم در این عید شرکت کنم و دلیل محکمی که دلالت کند بر اینکه آن جناب در آن ایام مریض نبوده در دست نداریم؛ بلکه کسی که دارای قلب سلیم باشد، دروغ و سخن بیهوده نمیگوید.
ابراهیم علیهالسلام در پاسخ به مشرکان که آیا تو بتهای ما را شکستی، به انگیزه الزام خصم و ابطال الوهیت اصنام، صدر سخنش شکستن بتها را مستند به بت بزرگ کرده تا زمینه براى ذیل آن فراهم شود و بتواند به ایشان بگوید: از بتها بپرسید تا اگر حرف میزنند جوابتان را بدهند و درنتیجه مردم اعتراف کنند به اینکه بت حرف نمیزند. نظایر این سخن در محاورات عرف و مناظرات، بسیار است و هیچکس به چنین استدلالی اتهام دروغ بودن نمیبندد.
پینوشتها
1. سوره نساء، آیه 64.
2. سوره یوسف، آیه 24 / سوره مریم، آیه 51
3. سوره ص، آیات 45-47.
4. سوره بقره، آیه 124.
5. سوره انعام، آیه 161.
6. سوره انعام، آیه 75.
7. سوره مریم، آیه 41.
8. سوره مریم، آیه 41.
9. سوره ص، آیه 45.
10. سوره صافات، آیه 111.
11. سوره صافات، آیه 110.
12. سوره صافات، آیه 84.
13. سوره بقره، آیه 124.
14. سوره بقره، آیه 130.
15. سوره ص، آیه 47.
16. سوره ممتحنه، آیه 4.
17. سوره نساء، آیه 125.
18. سوره نحل، آیه 120.
19. سوره صافات، آیات 88-89.
20. طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان فى تفسیر القرآن، مترجم: رسولی محلاتی و...، تهران، انتشارات فراهانی، چاپ اول، 1360 ش، ج 21، ص 14
21. ر.ک: طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمدباقر موسوى همدانى، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، 1374 ش، ج 17، ص 224.
22. ر.ک: طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمدباقر موسوى همدانى، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، 1374 ش، ج 14، ص 424.