پرسش:
آیا الان دانشمندان و کیهانشناسان به این رسیدهاند که زمانی حضرت محمد صلی الله علیه و آله ماه را نصف کرده باشند؟
پاسخ:
شقالقمر (یا انشقاق القمر)، یکی از معجزات مشهور پیامبر خدا است؛ به این صورت که ماه با اشاره آن حضرت، شکافته شده و به دو نیم شده و سپس دو نیمه به یکدیگر پیوسته و ماه به حالت نخست بازگشته است. این معجزه نیز همانند بسیاری دیگر از معجزات و کرامات آن حضرت، با انکار افراد بیایمان و تردید برخی افراد شکّاک یا سستایمان روبهرو شده است. این بحث، هم جنبه کلامی (از جهت اعجاز) دارد و هم جنبه تفسیری (ذیل آیات نخست سوره قمر)؛ اما درباره جنبه علمی و تاریخی آن، ملاحظاتی وجود داد.
ماجرای شقالقمر
آیات نخست سوره قمر، به این حادثه اشاره دارند: «اقْترَبَتِ السَّاعَهُ وَ انشقّ القمر؛ قیامت بسیار نزدیک شد و ماه شکافت.» طبق توضیحاتی که مفسّران ارائه کردهاند، انشقاق قمر، قبل از هجرت و در مکّه، در پاسخ مشرکانی صورت گرفت که از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) درخواست چنین معجزهای داشتند، تا به ارتباط آن حضرت با علم و قدرت بیپایان خداوند پی ببرند.(1)
این مطلب (که شأن نزول سوره مبارک قمر، واقعه شقالقمر بوده) در میان مفسّران بسیار مشهور است و تقریباً همه مفسّران قرآن کریم، به روایات ناظر بر این معنا اشاره کردهاند و دستکم یکی از معانی آیة نخست این سوره را رخ دادن حادثه شکاف ماه در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دانستهاند. مرحوم طبرسی در این باره ادعای اجماع کرده است.(2)
جنبه علمی شقالقمر
در یکی از صفحات اینترنتی، فردی به نام برد بیلی (Brad Bailey)، که گویا یکی از دانشمندان ناسا است، نوشته است: «هیچ یک از شواهد علمی فعلی تأیید نمیکنند که ماه زمانی به دو تکه یا بیشتر تقسیم شده و پس از آن دوباره به هم وصل شده باشد.»(3)
در این باره، شایان توجه است که:
اگر شواهد علمی، چیزی را تأیید نکنند، به معنای نفی آن نیست؛ زیرا از نظر علمی، ممکن است حادثهای رخ داده باشد، ولی علائم و نشانههای آن به ما نرسیده باشد، مخصوصاً اگر آن حادثه، به اعجاز رخ داده باشد. چه اشکالی دارد که همان خدایی که ماه را شکافته، آن را به گونهای به هم پیوند دهد که اثری از شکاف بر روی آن باقی نمانده باشد؟! در معجزات دیگر نیز همین گونه است. اگر زمین شناسی نتواند تأیید کند که روزی در زمین طوفانی بزرگ رخ داده و آب، بخش مهمّی از زمین را فرا گرفته، به معنای دروغ بودن طوفان نوح نیست. اگر باستانشناسان نتوانند آثاری از آتش نمرود به دست بیاورند و برپاییِ چنان آتش بزرگی را تأیید کنند، به معنای دروغ بودن ماجرای حضرت ابراهیم و آتش نیست و... .
به عبارت دیگر حادثه شقالقمر، یک امر عادی نیست، بلکه به عنوان یک «معجزه»(4) مطرح است. در جای خود اثبات شده است که معجزه، ناقض قانون علّیت نیست؛ ولی علّت آن برای افراد عادی، ناشناخته و دور از دسترس است و ازاینرو، قابل شناخت علمی نیست.(5) پس علم نمیتواند معجزه را توجیه کند؛ دقیقاً به همین سبب که علّت آن دور از دسترس است، علم نمیتواند معجزه را رد کند.
بنابراین، علم نه میتواند معجزه را توجیه کند و نه میتواند آن را نفی کند؛ بلکه تنها میتواند با توجه به نشانههای معجزه (اگر نشانهای در کار باشد) درباره آن نشانهها اظهار نظر کند. مثلاً اگر بیماری بر اثر معجزه شفا گرفته باشد، علم پزشکی با توجه به نشانههای بیماری قبل از شفا، و برطرف شدن نشانهها بعد از شفا، تأیید میکند که این بیمار بهبود یافته است؛ ولی علّت حقیقی این بهبود را نمیتواند تشخیص دهد. حال اگر با واقعهای اعجازآمیز مانند شقالقمر مواجه باشیم که آثار و نشانههای آن در دسترس نباشد، علم مجالی برای اظهار نظر درباره آن نخواهد یافت.
جنبه تاریخی شقالقمر
بسیاری از مورّخانی که به سیره رسول خدا (ص) پرداختهاند، ماجرای شقالقمر را نیز نقل کردهاند. از جمله: مَقدِسی (متوفای 507) بدان اشاره کرده (6) و ابن حزم اندلسی (متوفای 456) نیز آن را نقل کرده است.(7) مقریزی (متوفای 845) نیز بدان پرداخته و به برخی شبهات را نیز در این باره پاسخ گفته است.(8) ابن کثیر دمشقی (متوفای 744)(9) و ذهبی (متوفای 748)(10) نیز روایات دال بر این معجزه را در بابی مستقل و به تفصیل آوردهاند. افزون بر این، منابع روایی نیز یکی از منابع تاریخ اسلام شمرده میشوند و این مطلب در این متون نیز ثبت شده است.
برخی اشکال میکنند که چرا مردم شهرهای دیگر (غیر از مکّه) این واقعه را ثبت نکردهاند؟ اما این، بدان معنا نیست که چنین حادثهای رخ نداده است. اساساً این حادثه در شب اتفاق افتاده و طبعاً اغلب مردمی که شب را در نیمکره مشترک با مکّه سپری میکردهاند، در خواب بودهاند و حتّی کسانی هم که شبها بیدارند و بیرون از خانه به سر میبرند، همواره مراقب اوضاع آسمان نیستند و جابجایی ستارگان را به صورت اتّفاقی مشاهده میکنند. در همین روزگار کنونی که اکثر مردم شبها تا دیروقت بیدارند و حوادثی مانند پدیدار شدن ستاره دنبالهدار و ماه گرفتگی، از مدّتها قبل اطلاعرسانی میشود، اگر صبحِ بعد از کسوف یا پیدایش ستاره دنبالهدار از دیگران سراغ بگیریم و بپرسیم، در مییابیم که اکثر قریب به اتفاق مردم، متوجّه رخداد شب قبل نشدهاند و اگر هم متوجه شدهاند، اغلب به چشم خود ندیدهاند و از رسانهها یا دیگران شنیدهاند. این وضع روزگار ما است و روشن است که در 1400 سال پیش که مردم سرِ شب به بستر میرفتند و زیست شبانه هم مانند امروز رواج نداشته، دیدن حادثهای چون شقالقمر که ناگهانی بوده و کسی آن را رصد نمیکرده، امری دور از انتظار است.
خانم آنه ماری شیمل (Anne marie Schimel) اسلام شناس سرشناس آلمانی (متوفای 2003 م) نیز ضمن بحث درباره شقالقمر، از قاضی عیاض نقل کرده است که «کسی در آن شب ماه را رصد نکرده که بگوید شکافته شد یا نه و حتی اگر هم کسی میگفت شکافته نشده، نمیتوانستیم سخنش را قبول کنیم؛ چراکه ماه در همه جا به یک شکل دیده نمیشود؛ همانطور که هنگام کسوف، در برخی مناطق کسوف دیده میشود و در برخی مناطق دیده نمیشود و در برخی مناطق به صورت ناقص دیده میشود.» وی سپس فارغ از جهات مختلف بحث، به جایگاه این بحث در ادبیات و عرفان اسلامی پرداخته است.(11)
نتیجه گیری
خلاصه این که با توجه به دلایل مختلف روایی؛ به ویژه آنچه در ذیل آیات سوره مبارک قمر نقل شده، تردیدی نداریم که معجزهای به نام شقالقمر توسّط پیامبر خدا (صلّی اللّه علیه و آله) و به اذن الهی، در مکّه رخ داده؛ ولی این رخداد چون معجزه بوده، خارج از دسترس علوم تجربی است و ازاینرو، ستاره شناسان و کیهان شناسان نمیتوانند چنین پدیدهای را رد کنند و اگر نشانهای هم از آن باقی نمانده باشد، نمیتوانند آن را اثبات کنند.
پینوشتها
1. مکارم شیرازی، ناصر، با همکاری جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، ویرایش جدید، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و سوم، 1384ه.ش، ج23، ص9.
2. ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تصحیح و تحقیق و تعلیق: سید هاشم رسولی محلاتی، دار احیاء التراث العربی، بیروت ـ لبنان، 1379 ق/1339ش، المجلد الخامس، ص186 (ذیل آیه نخست سوره قمر)
3.https://web.archive.org/web/20140419014134/https://sservi.nasa.gov/?ques....
4. معجزه در اصطلاح به معنای امر خارقالعادهای است که به دنبال ادعای نبوت صورت میگیرد و همراه با دعوت به تحدّی و مبارزهطلبی است و دیگران قادر به انجام دادن آن کار نیستند. (حلّی، حسن بن یوسف بن المطهّر، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، قم، انتشارات جامعه مدرسین، چاپ نهم، 1422ه.ق، ص475)
5. ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، راهنما شناسی (اصول عقاید 2)، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1367ه.ش، ص216-225.
6. مَقدِسی، مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ (ترجمه البدء و التاریخ)، ترجمه محمدرضا شفیعى کدکنى، تهران، آگه، چ اول، 1374ه.ش، ج۲، ص۶۵۹.
7. ابن حزم (م 456)، جمهره أنساب العرب، تحقیق لجنه من العلماء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1403ه.ق/1983م، متن، ص۱۵.
8. مقریزی، تقیالدین أحمد بن على، إمتاع الأسماع بما للنبى من الأحوال و الأموال و الحفده و المتاع، تحقیق: محمد عبدالحمید النمیسى، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الأولى، 1420ه.ق/1999م، ج5، ص17.
9. ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر (م 774)، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، 1407ه.ق/ 1986م، ج3، ص118ـ122.
10. ذهبی، شمسالدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمرى، بیروت، دارالکتاب العربى، ط الثانیه، 1413ه.ق/1993م، ج1، ص209ـ212.
11. Annemarie Schimmel, And Muhammad Is His Messenger: The Veneration of the Prophet in Islamic Piety, University of North Carolina Press, 1985, p.69–70.