پرسش:
انگیزه ابوبکر از اعزام سپاه اسامه چه بود؟ آیا این سخن درست است که اگر سپاه اسامه خارج نشده بود، تعداد مؤمنین در مدینه بیشتر میبود و امیرالمؤمنین تنها نمیماند؟
پاسخ:
اُسامه بن زید از صحابه پیامبر صلیالله علیه و آله بود که در سال چهارم بعثت به دنیا آمده بود. (1) پدرش زید بن حارثه، آزادشده رسول خدا صلیالله علیه و آله و از نخستین مسلمانان بود. (2) پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله در سال آخر عمر شریفشان و پس از بازگشت از حجه الوداع، اسامه را بهعنوان فرمانده سپاهی منصوب کرد که میبایست جهت مقابله با سپاه روم، به سرزمین بَلقاء (در اردن فعلی) حرکت کند. به نقل واقدی، بر اساس دستور پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله «هیچکس از مهاجرین اولیه نمانْد، مگر اینکه به این جنگ فراخوانده شد». (3)
باوجود تأکیدات پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله مبنی بر اینکه باید سپاه اسامه بهسرعت حرکت کند، (4) کارشکنی جمع قابلتوجهی از اصحاب و عدم همراهی آنان با سپاه، باعث شد که سپاه تا پایان عمر شریف آن حضرت از مدینه حرکت نکرد. بعد از رحلت پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و پس از آنکه ابوبکر با همراهی اهل سقیفه حکومت را به دست گرفت، با دستور او سپاه به فرماندهی اسامه بن زید به سمت روم حرکت کرد. (5)
چرایی اعزام سپاه توسط ابوبکر
درباره اینکه چرا ابوبکر بعد از رحلت پیامبر صلیالله علیه و آله دستور حرکت سپاه را داد، چند نکته شایسته ذکر است:
1. دستیابی به هدف از پیش تعیینشده و به دست گرفتن قدرت بعد از پیامبر
بر اساس شواهد تاریخی، یکی از مهمترین دلائلی که ابوبکر و عمر و برخی صحابهی پیامبر را از پیوستن به سپاه اسامه بازمیداشت، این بود که آنان آگاه بودند که پیامبر بهزودی از دنیا خواهند رفت و اگر بر اساس دستور پیامبر سپاه اسامه حرکت کند، انتقال قدرت از پیامبر به امام علی علیهالسلام روی خواهد داد و این به معنای خنثی شدن نقشههای آنان برای تصاحب قدرت پس از پیامبر بود. پس این افراد تا آنجا که توانستند، در رفتن و همراهی با سپاه اسامه تعلل کردند و وقتی پیامبر از دنیا رفت، توانستند عنان قدرت را به دست بگیرند. در این هنگام بود که فرمان حرکت سپاه اسامه را دادند. (6) ابن ابی الحدید از قاضی نعمان عالم سنی معتزلی مذهب، در توجیه عملکرد ابوبکر و عمر در تخلف از پیوستن به سپاه اسامه به همین مسئله اشاره میکند که تأخیر در اجراى مأموریت سپاه اسامه، به دلیل حضور کسانى که صلاحیت رهبرى آینده را دارند، واجب است؛ زیرا اهمیت رهبرى، بیش از انجام مأموریت سپاه است. (7)
2. تثبیت جایگاه خود بهعنوان خلیفه رسول خدا صلیالله علیه و آله
یکی از اموری که ابوبکر در ابتدای حکومت خویش بر آن تأکید داشت، این بود که جایگاه خود را بهعنوان خلیفه رسول خدا صلیالله علیه و آله در اذهان مردم تثبیت کند. بر همین اساس، بعد از به دست گرفتن قدرت، تأکید بر حرکت سپاه اسامه داشت و دلیل آن را دستور پیامبر صلیالله علیه و آله و اهتمام ایشان بر حرکت سریع این سپاه بیان میکرد. بر همین اساس است که وقتی برخی از اصحاب پیامبر از او خواستند که سپاه اسامه حرکت نکند، در جوابشان گفت: «سوگند به آنکسی که جان من در دست اوست، اگر احتمال بدهم که درندگان مرا در مدینه خواهند خورد، بازهم این سپاه را روانه میسازم و من حاضر نیستم آغاز به نافرمانى از اوامر رسول خدا کنم! بر آن حضرت از آسمان وحى میشد و او میفرمود: سپاه اسامه را روانه کنید». (8)
3. نشان دادن قدرت سپاه اسلام به قبایل مخالف
بر اساس برخی شواهد، یکی از دلایل دستور پیامبر برای حرکت سپاه اسامه در آخرین روزهای حیات خویش، نشان دادن قدرت و شوکت سپاه اسلام بود. گرچه این امر در زمان حیات پیامبر محقق نشد؛ اما ابوبکر و طرفدارانش میدانستند که نقش این حرکت در تثبیت قدرت حکومت اسلام بعد از پیامبر در شبهجزیره، امری حیاتی است و لذا ابوبکر تنها چند روز بعد از به دست گرفتن قدرت، دستور حرکت سپاه اسامه را داد. در مورد تأثیر حرکت سپاه اسامه بر روی قبایل مخالف، از ابوهریره نقلشده است: چون اسامه بهسوی روم حرکت کرد و سپاه به هر قبیلهای که از آن عبور میکرد، افراد قبیله میگفتند: اگر مسلمین استعداد و تجهیزات و آمادگى جنگى نمیداشتند، در این موقعیت خاص سرزمین اسلام را رها نمیکردند و به جنگى که هنوز شروع نشده و به جبههای که آرام است، نمیرفتند. پس بهتر است فعلاً آنان را به حال خود واگذاریم و منتظر نتیجه جنگ با روم باشیم. (9)
4. خالی کردن مدینه از مخالفین
دلیل دیگری که میتوان برای دستور ابوبکر برای حرکت زود هنگام سپاه اسامه ذکر کرد، این بود که در بین سپاهیان اسامه کسانی بودند که با توجه به دستور و تأکید پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله، بر جانشینی امام علی علیهالسلام بعد از پیامبر التزام داشتند و حاضر به پذیرش حکومت ابوبکر نبودند. ازآنجاکه این عده خود را ملتزم به رعایت دستورات پیامبر میدانستند، تأکید بر اینکه «حرکت سپاه اسامه، دستور پیامبر بوده است و تأخیر درحرکت سپاه یعنی مخالفت با امر نبوی»، بهخوبی این افراد را برای دور شدن از شهر مدینه متقاعد میکرد و در این مدت، ابوبکر با همدستی همفکران خویش میتوانست جایگاه و قدرت خویش را تثبیت کند. شاهد بر این ماجرا عملکرد بُرَیده اسلَمی و برخی از افراد قبیلهاش است که بعد از اینکه با سپاه اسامه به مدینه بازگشتند و از رفتارهای غاصبان خلافت آگاهی یافتند، عَلم مخالفت با حکومت ابوبکر را برداشتند و شعار میدادند: «من باابوبکر بیعت نمیکنم تازمانی که علی بن أبی طالب بیعت کند» و به پیروی ازاو، جمعیت انبوهی درشهر مدینه شعار میدادند که «تا بریده بیعت نکند، مابیعت نمیکنیم». (10)
شایان توجه است که طبق پژوهشهای انجامشده، حادثهی هجوم به بیت و اصرار جریان سقیفه برگرفتن بیعت از امیر مؤمنان علیهالسلام نیز بعد از بازگشت سپاه اسامه رخ داد (11) و همین نشان میدهد که حضور افرادی مانند بُرَیده، تأثیرگذار بوده است. پس میتوان این احتمال را پذیرفت که اگر سپاه اسامه از مدینه حرکت نکرده بود، امام علی علیهالسلام یاران بیشتری برای دفاع از حق خود میداشت.
نتیجه:
ابوبکر بعد از دستیابی به هدفِ از پیش تعیینشده خود و همدستانش در به دست گرفتن قدرت بعد از پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله، دستور داد سپاه اسامه حرکت کند. تثبیت جایگاه خود بهعنوان خلیفه رسول خدا صلیالله علیه و آله و نشان دادن قدرت سپاه اسلام به قبایل مخالف و درنهایت، خالی کردن مدینه از مخالفین و ایجاد فضای مناسب جهت تثبیت حکومت خویش، دیگر مواردی است که میتوان بهعنوان اهداف ابوبکر در این جهت بیان کرد. پس میتوان احتمال داد که اگر سپاه اسامه حرکت نمیکرد، افراد بیشتری در مدینه در دسترس امیرالمؤمنین علیهالسلام بودند که میتوانستند امام را یاری کنند.
معرفی کتاب جهت مطالعه بیشتر: کتاب «پس از غروب» نوشته یوسف غلامی.
پینوشتها:
1. «با توجه به اینکه اسامه سال رحلت پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله 19 سال داشت میتوان گفت ایشان در سال چهارم بعثت به دنیا آمدهاند»؛ واقدی، محمد بن عمر، المغازی، تصحیح مارسدن جونس، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ سوم، ۱۹۸۹ م، ج ۳، ص ۱۱۲۵.
2. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ ق/۱۹۶۷ م، ج ۳، ص ۱۶۹.
3. واقدی، همان، ج ۳، ص ۱۱۱۸.
4. واقدی، همان، ج ۳، ص ۱۱۱۷؛ ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبد الحفیظ شلبی، بیروت،دارالمعرفه، بیتا، ج ۲، ص ۶۵۰.
5. واقدی، همان، ج ۳، ص ۱۱۲۲-۱۱۲۱؛ یعقوبی، احمد، التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۷۹ ق، ج ۲، ص ۱۲۷؛ طبری، همان، ج ۳، ص ۲۲۳.
6. بحرانی، السید هاشم، غایه المرام وحجه الخصام فی تعیین الإمام، تحقیق السید علی عاشور، لبنان، مؤسسه التاریخ العربی،2001 م، ج 6، ص 114.
7. ابن أبی الحدید، عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهجالبلاغه لابن أبی الحدید - قم، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، چ اول، 1404 ق، ج ۱۷، ص ۱۷۶.
8. واقدی، همان، ج ۳، ص ۱۱۲۱.
9. ابن کثیر، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، 1407 ق، ج ۶، ص 305.
10. محمدباقر بن محمدتقی، مجلسی، بحارالانوار، تهران، اسلامیه،1363 ش، ج 28، ص 392، باب تتمیم.
11. ر.ک: جباری، محمدرضا و سید علی حسین پور، «تاریخ و ترتیب حوادث منتهی به شهادت حضرت زهرا سلامالله علیها»، تاریخ اسلام در آینه پژوهش، سال دهم، شماره دوم، پیاپی 34، پاییز و زمستان 1392، ص 75 ـ 100.