پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
خداوند با علم لدنی خود می دانست که امام هادی علیه السلام در برابر تمامی صحنه ‏هایی که برای آزمایش پیش می‏ آید، صابر و شکیبا خواهد بود
امامت در کودکی  امام هادی علیه‌السلام

پرسش:

مجری یکی از شبکه‌های وهابی آیۀ زیر رو آورد: وجعلنا منهم أئمة یهدون بأمرنا لما صبروا وکانوا بآیاتنا یُوقِنُون بعد گفت حضرت ابراهیم بر طبق این آیه هفتاد سال از عمرش رو صبر کرد و به مقام امامت رسید. پس طبق آیه فوق یکی از شروط امامت صبره. بعد گفت امام هادی که در 6 سالگی به امامت رسید در برابر چه چیزی صبر کرد؟ یه بچۀ پنج شش ساله ساله در برابر چه چیزی میتونه صبر کنه! اگر میشه به این شبهه پاسخ بدین

پاسخ:

برای پاسخ به این پرسش باید روشن شود که اولاً: شرایط و ویژگی‌های امامت چیست؟

ثانیاً آیا صبر هم جزء شرایط و ویژگی‌های امامت به شمار می‌رود یا خیر؟

پاسخ در قالب چند نکته ارائه می‌شود.

نکته اول: شرایط امامت:

 شرایط امام نزد شیعه و اهل تسنّن متفاوت است. ازآنجاکه اهل تسنّن معتقدند که گزینش و تعیین امام به دست مردم و بر عهده آنان است، ازاین‌رو باید برای آن‌کس که از سوی مردم انتخاب می‌شود، پس از انتخاب، شرایطی تعیین کنند تا این گزینش بر اساس ضابطه‌ای خاص صورت پذیرفته باشد . اما شیعه معتقد است که تعیین و نصب امام به دست خدای متعال است. از همین رو شیعه در مقابل گزینش الهی تسلیم است و دراین‌باره از خود رأی و نظری ندارد . به‌عبارت‌دیگر ازآنجاکه شیعه در بحث امامت تابع نصّ است، به همین جهت نیازی به طرح بحث از شرایط امام در نزد آنان وجود ندارد و بحث از شرایط امام در نزد شیعه، به معنای بیان ویژگی‌ها و اوصاف الهی امام است نه تعیین شرایط برای او. پس آن‌کس که نص الهی بر او ثابت شد، همو امام است و اوصاف او دلیل افضلیت و برتری او خواهد  بود. آنگاه به دلیل عقلی «قبح تقدم مفضول بر فاضل» می‌توان استدلال نمود که هرکس دارای چنین شرایطی باشد ، همو برای تصدی امامت اولی بوده و مقدم نمودن کسی بر او، همان تقدم مفضول بر فاضل است و باطل و برخلاف عقل.

 البته باوجود قول به نص و لزوم تعیین امام از سوی خدای متعال و موضوعیت نداشتن بحث از شرایط امامت از دیدگاه شیعه، در آثار برخی از متکلّمان، میان شرایط امامت، ویژگی‌های امام و یا نشانه‏های امامان الهی، تفکیک روشنی صورت نگرفته است، به همین جهت، گاهی نشانه‏هایی که برای تشخیص امام الهی بیان‌شده، به‌عنوان شرط در تحقّق امامت تلقّی می‏شوند و این، نشانه جهل و گمراهی است. (1)

در روایات نیز از ویژگی¬های امام سخن گفته‌شده است؛ امّا از شرایط امامتْ سخنی به میان نیامده است.(2) اساساً در هیچ‌یک از روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام شرایط امامت، مطرح نشده است؛ زیرا چنان‌که بیان شد، بحث از شرایط امامت، هنگامی مطرح می‏شود که انتخاب امام بر عهده مردم باشد. تنها در این صورت است که ارائه ملاکی برای تصحیح گزینش مردم، ضرورت دارد ؛ امّا چنانچه امامت، مقامی الهی باشد و امام از سوی خداوند منصوب شود، خداوند، خود بهتر می‏داند که این مقام را برای چه کسی جعل کند. به همین جهت، در لسان روایات، به‌جای بحث از شرایط امامت، مسائلی هم چون ویژگی‏ها و صفات امام الهی و نشانه‏ها و راه شناخت امامِ برگزیده خداوند، مطرح‌شده است و اگر متکلّمان شیعه نیز از برخی ویژگی‌های لازم برای امام به‌عنوان شرایط امامت تعبیر می‏کنند، این تعبیر، قطعاً همراه با تسامح است.

نتیجه: از دیدگاه شیعه با توجه به اینکه امامت، منصب الهی است و امام مستقیماً از سوی خداوند انتخاب می‌شود، نیازی به بحث از شرایط امامت نیست و تنها برای شناخت امام برگزیده، باید ویژگی‌های و خصوصیات او را شناخت.

نکته دوم: ویژگی‌های و خصوصیات امام از دیدگاه شیعه:

شیعه معتقد است که امام تعیین‌شده از سوی خدا باید ویژگی‌هایی داشته باشد تا او را از دیگران ممتاز گرداند و شاهدی بر صدق ادعای امامت او باشد . البته علمای شیعه در این ویژگی‌های اختلاف‌نظر دارند.

از دیدگاه برخی این ویژگی‌های عبارت‌اند از: علم الهی، معجزه و عصمت. برخی دیگر هاشمی بودن را نیز افزوده‌اند.(3)

 برخی دیگر مهم‌ترین ویژگی‌های امامت را عصمت، علم به مجموع معارف و علوم و احکام دین و افضلیّت درمجموع کمالات انسانی برشمرده¬اند.(4)

گروهی دیگر اوصاف و ویژگی‌های امام را چنین بیان کرده‌اند:

 1. عصمت‏،

 2. افضلیت‏ بنا به نظر شیعه، امام باید افضل باشد و مفضول، حق امامت ندارد و خداوند، کسی را به امامت منصوب می‏کند که از سایر مسلمانان، افضل باشد ؛

3. علم‏: اعلم بودن امام، از صفات معتبر در افضلیت است. این اعلمیت، اختصاص به علوم شرعی ندارد ، بلکه علوم غیرشرعی را هم در برمی‌گیرد ؛

 4. معجزه‏؛

5. ایمان‏: امام باید از حیث مراتب ایمان، واجد بالاترین مرتبه باشد ؛

6. شجاعت‏: شجاع بودن والی، امری بدیهی است که احتیاج به استدلال ندارد ، اما اشجع بودن، ازآن‌جهت مطلوب است که اگر در میان جامعه اسلامی، کسانی باشند که از امام جامعه، شجاع‏تر باشند، مسلماً دل‌های مردم از روی اخلاص، در پی امام جامعه نخواهد  بود و هدف از امامت که پیشوایی جامعه اسلامی است، محقق نخواهد  شد. علاوه بر این، قبح تقدیم مفضول، ایجاب می‏کند که امام، اشجع باشد . (5)

نکته سوم: شرایط امامت ازنظر اهل سنت:

در میان اهل سنت در باب امامت، در خصوص هشت شرط، تا حدودی اتفاق‌نظر وجود دارد ؛ به‌گونه‌ای که عده‏ای ادعای وفاق جمهور اهل سنت در اعتبار آن شرط‌ها را مطرح کرده‏اند. این شرایط، عبارت‌اند از: مجتهد، صاحب‌رأی، شجاع، عادل، عاقل، بالغ، مرد و حرّ. در این میان، شجاعت، عدالت، صاحب‌رأی بودن و عقل، از ویژگی‌های شخصیتی است و «مرد» به جنسیت اشاره دارد و «بلوغ» به شرایط جسمانی و روانی، «اجتهاد» به توانایی استنباط از احکام مربوط است و «حرّ» در مقابل بردگی است. البته برخی دیگر شروط دیگری مانند قریشی بودن را به شروط فوق افزوده‌اند. (6)

نکته مهم و شایان توجه این است که اهل سنت، امامت را منصب دنیوی صرف پنداشته‏اند که‏ توسط مردم و با روش‌های مختلفی انتخاب می‏شود. لذا در میان اوصاف و شرایط امامت، روی آورد فقهی اخذ کرده‏اند، نه کلامی، و جنبه ارتباط الهی و اوصافی چون عصمت را معتبر ندانسته‏اند و در برخورداری امام از علم، گرایش حداقلی داشته‏اند. اما شیعه به دلیل تصویر خاصی که از امامت دارد ، اولاً درباره امامت، بحثی از شرایط امامت نکرده است و ثانیاً: در بحث ویژگی‌های امام، علاوه بر شجاعت، افضلیت به عصمت و عالم بودن، به کلیه اموری که حفظ شریعت و امت، به آن وابسته است، تأکید دارد . (7)

نکته چهارم: امامت در روایات:

در کتاب «عیون اخبار الرضا علیه السلام» بابی با عنوان علامات و نشانه‌های امام وجود دارد که در آن امام رضا علیه‌السلام برخی از مهم‌ترین نشانه‌ها و ویژگی‌های امام را چنین توصیف کردند: عالم‌ترین، حکیم‏ترین، باتقواترین، بردبارترین، شجاع‌ترین، سخی‏ترین و عابدترین فرد است، مختون متولّد می‏شود، پاک و مطهّر است، محتلم نمی‌‌‏شود، چشمش به خواب می‏رود؛ ولی قلبش نمی‌‌‏خوابد، محدّث است (یعنی صدای فرشته وحی را می‏شنود ولی آن را نمی‌‌‏بیند)، زره رسول خدا (ص) کاملاً اندازه اوست، بوی امام از مشک خوش‌تر است، اختیار او نسبت به مردم از اختیار آنان نسبت به خودشان بیشتر است، نسبت به مردم از پدر و مادرشان دلسوزتر است، از همه مردم در مقابل خداوند متواضع‏تر است، از همه بیشتر به آنچه مردم را به آن امر می‏کند، عمل می‏کند و از همه بیشتر، ازآنچه مردم را از آن نهی می‏کند دوری می‏نماید، دعایش مستجاب است، به‌گونه‌ای که اگر دعا کند که صخره‏ای دو نیم شود، دو نیم خواهد  شد....» (8)

امام رضا علیه‌السلام در حدیث دیگری، صفات و ویژگی‌های بسیاری برای امام برمی‏شمارد و ضمن تأکید بر کوتاهیِ اندیشه بشر عادی از درک مقام امامت، به ناممکن بودن گزینش امام از سوی مردم و وجوب و لزوم نص و نصب الهی تصریح می‏فرماید. ایشان در فرازی از این روایت مفصّل می‏فرماید: «...وَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ لِذَلِکَ وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ یَنَابِیعَ الْحِکْمَةِ وَ أَلْهَمَهُ الْعِلْمَ إِلْهَاماً فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَا یُحَیَّرُ فِیهِ عَنِ الصَّوَابِ فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَیَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَایَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ یَخُصُّهُ اللَّهُ بِذَلِکَ لِیَکُونَ حُجَّتَهُ عَلَی عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَی خَلْقِه‏ وَ «ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ»(9) فَهَلْ یَقْدِرُونَ عَلَی مِثْلِ هَذَا فَیَخْتَارُونَه‏...». (10)

«همانا هنگامی‌که خدای عزّوجلّ بنده‏ای را بر [اداره‏] امور خلق برمی‏گزیند، سینه‏اش را بر این کار گشاده می‏گرداند[به او شرح صدر می‌دهد] و گنجینه‏های حکمت را در قلبش به ودیعه می‏سپارد و از طریق الهام، علم را به او افاضه می‏فرماید، به‌طوری‌که پس‌ازآن، از پاسخ [ هیچ سؤالی‏] درنمی‌ماند و از راه درست، متحیّر نمی‌‌‏گردد و او معصوم، مؤیّد، موفّق و مسدّد است و به تحقیق، ایمن از خطاها و لغزش‏ها و بدی‏هاست. خدای عزّوجلّ او را به این ویژگی‏ها مخصوص گردانیده تا حجّت او بر بندگانش و شاهد او بر خلقش باشد (و این، فضل پروردگار است که به هر که بخواهد ، عطا می‏فرماید. خداوند، دارای فضل و عظمت است). پس آیا مردم بر انتخاب چنین کسی، قادرند تا او را برگزینند؟»

همان‌طور که از عنوان روایت نخست و صدر روایت دوم روشن است، تمام آنچه بیان‌شده است، علامات و نشانه‌ها و ویژگی‌هایی است که امام را می‎توان با آن‌ها شناخت. هیچ‌یک از این ویژگی‏ها و نشانه‏ها از شرایط امامتْ شمرده نشده است.

 البته تمام ویژگی‌های امام نیز در این دو روایت شریف ذکر نشده است مانند عصمت. برای آگاهی و مطالعه تمام ویژگی‌های امام پیشنهاد می‌شود زیارت جامعه کبیره را با ترجمه و دقت مطالعه کنید.

نکته پنجم: مراد از آیه شریفه:

«وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ؛ و از آن‌ها امامان (و پیشوایانی) برگزیدیم که به‌فرمان ما (مردم را) هدایت می‏کردند به خاطر اینکه شکیبایی نمودند و به آیات ما یقین داشتند». (11)

این آیه و آیه قبل و بعدش، اشاره کوتاه و زود گذری به داستان حضرت موسی علیه‌السلام و بنی‌اسرائیل است تا رسول اکرم صلی الله علیه و آله و مؤمنان نخستین را تسلی و دلداری دهد، و در برابر تکذیب و انکار و کارشکنی‌های مشرکان که درآیات گذشته به آن اشاره شد دعوت به صبر و شکیبایی و پایداری کند، و هم بشارتی باشد برای مؤمنان که سرانجام بر این گروه کافر لجوج پیروز می‏شوند، همان‌گونه که بنی‌اسرائیل بر دشمنان خود پیروز شدند، و پیشوایان روی زمین گشتند.(12)

در تفسیر نمونه آمده است: در این آیه به افتخاراتی که نصیب بنی‌اسرائیل در سایه استقامت و ایمان شد، اشاره می‏کند، تا درسی برای دیگران باشد .» (13) بنابراین آیه ربطی به حضرت ابراهیم علیه‌السلام و امامت او ندارد ؛ بلکه درباره بنی‌اسرائیل است.

درباره این نکته که منظور از این گروه امامان و پیشوایان در بنی‌اسرائیل چیست و اینکه آیا مراد پیامبرانی هستند که در این قوم وجود داشتند و یا علماء و دانشمندانی هم که به‌فرمان الهی مردم را هدایت به نیکی‌ها می‏کردند در این زمره واردند، آیه دراین‌باره ساکت است؛ آیه همین اندازه می‏گوید که ما جمعی از آن‌ها را امامان هدایت‌کننده قراردادیم؛ اما با توجه به جمله «جعلنا» (قراردادیم) بیشتر چنین به نظر می‏رسد که منظور پیامبرانی است که از سوی خداوند به این مقام منصوب شدند.(14)

 بنابراین به نظر می‌رسد آیه شریفه اساساً درباره امامت به معنای اصطلاحی نیست تا بر اساس آن یقین و صبر را جزء شرایط امامت بدانیم؛ بلکه یا درباره امامت به معنای لغوی آن یعنی پیشوا و رهبری به‌صورت عام است یا درباره پیامبران بنی‌اسرائیل است که از سوی خداوند به این مقام منصوب شدند.

در تفسیر نور به‌صراحت صبر و یقین دو شرط رهبری نه امامت شمرده‌شده است: « یقین و صبر، دو شرط لازم برای رهبری است. رهبر باید به هدف یقین داشته باشد و تا آخرین مرحله مقاومت کند.»(15)

نتیجه:

اولاً: آیه مذکور ربطی به امامت اصطلاحی ندارد و مربوط به رهبری و امامت به معنای لغوی و عام است؛

ثانیاً: برفرض که آیه درباره امامت اصطلاحی نیز باشد ، می‎توان گفت که صبر و یقین جزء ویژگی‌های و خصوصیات و علامات امامت است نه جزء شرایط امامت.

تفاوت شرط و ویژگی در این است که اگر چیزی را شرط امامت دانستیم، درصورتی‌که کسی واجد آن شرایط بود، می‎توان او را به‌عنوان امام معرفی کرد که البته با توجه به توضیحاتی که در نکته نخست دادیم، روشن شد که در نظر شیعه نیازی به بحث درباره شرایط امامت نیست؛ چراکه شیعه امامت را منصبی الهی می‌داند نه بشری. اما اگر چیزی را ویژگی و خصوصیت یا نشانه امامت برشمردیم، معنایش این است که امام از سوی خداوند منصوب‌شده است و راه شناخت او این است که ببینیم چه کسی این ویژگی‌های و علامات را داراست. هر کسی که دارای این علامات و خصوصیات بود، معلوم می‌شود که او امام برگزیده الهی است. درباره صبر هم می‎توان چنین گفت که این‌گونه نیست که کسی باید مدتی صبر و استقامت داشته باشد تا بتواند امام شود( معنای شرطیت صبر)؛ بلکه مراد از صبر داشتن، این است که کسی که امام است باید در زندگی خود اهل صبر باشد ( معنای علامت بودن صبر) که تمام امامان دوازده‌گانه در مرتبه اعلی صبر و شکیبایی بودند.

ثالثاً: اگر برفرض از اصول بالادست برداشته و صبر را جزء شرایط امامت بدانیم ( البته این مطلب صرف فرض است و همان‌طور که بیان شد ما آن را قبول نداریم) می‎توان این مسئله را با علم پیشین الهی حل کرد؛ بدین‌صورت که خداوند با علم لدنی خود می‌دانست که امام جواد یا امام هادی(علیهماالسلام) در برابر تمامی صحنه‏هایی که برای آزمایششان پیش می‏آید، صابر و شکیبا خواهند بود، لذا آنان در علم الهی صابر و شکیبا بوده و ازاین‌رو خداوند آنان را به امامت برگزید.

در پایان توجه شمارا به یک روایت جلب می‌کنیم:

در روایتی از یکی از یاران امام جواد علیه‌السلام به نام علی بن اسباط نقل‌شده است که می‏گوید به خدمت او رسیدم (درحالی‌که سن امام کم بود) من درست به قامت او خیره شدم تا به ذهن خویش بسپارم و به هنگامی‌که به مصر بازمی‌گردم کم و کیف مطلب را برای یاران نقل کنم، درست در همین هنگام که در چنین فکری بودم آن حضرت نشست (گویی تمام فکر مرا خوانده بود) رو به‌سوی من کرد و گفت:‌ای علی بن اسباط! خداوند کاری را که در مسئله امامت کرده همانند کاری است که در نبوت کرده است، گاه می‏فرماید: وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا (ما به یحیی در کودکی فرمان نبوت و عقل و درایت دادیم)(16) و گاه درباره انسان‌ها می‏فرماید حَتَّی إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً ... ( هنگامی‌که انسان به حد بلوغ کامل عقل به چهل سال رسید ...) (17) بنابراین همان‌گونه که ممکن است خداوند حکمت را به انسانی در کودکی بدهد ، در قدرت او است که آن را در چهل‌سالگی بدهد .(18)

یعنی درست است که دوران شکوفایی عقل انسان معمولاً حدومرز خاصی دارد ؛ ولی اولاً می‏دانیم همیشه در انسان‌ها افراد استثنایی وجود داشته‏اند، ثانیاً: چه مانعی دارد که خداوند این دوران را برای بعضی از بندگانش به خاطر مصالحی فشرده‏تر کند و در سال‌های کمتری خلاصه نماید، همان‌گونه که برای سخن گفتن معمولاً گذشتن یکی دو سال از تولد لازم است درحالی‌که می‏دانیم حضرت مسیح علیه‌السلام در همان روزهای نخستین زبان به سخن گشود، آن‌هم سخنی بسیار پرمحتوا که طبق روال عادی در‌شان انسان‌های بزرگ‌سال بود.(19)

پی‌نوشت‌ها:

1.         ر.ک: جواهر الکلام فی معرفة الامامة والإمام، آیت الله سید علی حسینی میلانی، ج2، شرایط و ویژگی‌های امامت از دیدگاه شیعه.

2.         برای نمونه ر.ک: الکافی، شیخ کلینی، تهران، انتشارات الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق، صص 198-205.

3.         جواهر الکلام فی معرفة الامامة والإمام، ج2، شرایط و ویژگی‌های امامت از دیدگاه شیعه.

4.         الگوهای فضیلت، آیت الله ابراهیم امینی، قم، بوستان کتاب، بخش یکم: شناخت امامت، شرایط و صفات امام.

5.         امامت پژوهی ( بررسی دیدگاه‌های امامیه، معتزله واشاعره)، جمعی از نویسندگان‏ زیر نظر دکتر یزدی مطلق‏، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی‏، چاپ اول، 1381، صص 154-171.

6.         امامت پژوهی( بررسی دیدگاه‌های امامیه، معتزله واشاعره)، ص 153؛ جواهر الکلام فی معرفة الامامة والإمام، ج2، شرایط امامت نزد اهل سنت.

7.         ر.ک: امامت پژوهی( بررسی دیدگاه‌های امامیه، معتزله واشاعره)، ص 154.

8.         عیون أخبار الرضا (ع)، شیخ صدوق، بیروت، موسسة ال اعلمی للمطبوعات، ج2، ص 192.

9.         جمعه : آیه 4.

10.       الکافی، کلینی، ج‏1، صص 202و 203.

11.       سجده: آیه 24.

12.       تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374، ج‏17، ص: 163.

13.       همان، ص 166

14.       همان، ص 169.

15.       تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، چاپ یازدهم، 1383، ج‏9، ص 318.

16.       مریم: آیه 12.

17.       احقاف: آیه 15.

18.       تفسیر نمونه، ج‏13، ص 28.

19.       همان، ص 27.