ازدواج كردن نصف ايمان را كامل مي كند. اما واقعا من اعتقادي بهش ندارم. چون بيشتر ازدواجها باعث شده نه تنها ايمان كامل نشه، بلكه ايمان طرف هم از بين مي رود من در اطرافم داشتم خانومهايي كه براي حفظ زندگيشون مجبور شدن هر طور شوهرشون ميگه بگردند با نامحرمها دست بدهند چون آبروي شوهرشون نرود آيا ازدواج نكردن حرام است من از ازدواج بدم مياد بايد چيكار كنم؟
در مقدمه گفتني است كه هدف كلي زندگي انسان قرب به خداوند است. كمال انسان هم در همين قرب و نزديكي است. هدف كلي ازدواج و تشكيل زندگي هم در همين راستا چيزي جز نزديك شدن به خداوند نيست. قرآن كريم نويد مي دهد كه با ازدواج زوجين به آرامش دست مي يابند. اين آرامش هم يكي از نيازهاي انسان براي حركت در مسير تقرب به خداوند است. معيار ازدواج و انتخاب همسر هم براي يك فرد مومن و كسي كه هدف اش همان هدف اصلي دين و زندگي است، ايمان است، يعني كسي باشد كه در مسير قرب الي الله باشد و با ازدواج به همسر خود در اين مسير آرامش بدهد و كمك نمايد.
اگر كسي با اين معيار همسر خود را انتخاب كند، ازدواج نه تنها مانع تكامل نيست، بلكه خود عاملي براي پيشرفت معنوي و حركت سريع تر در مسير حقيقي كمال و زندگي است، ولي اگر انسان خداي ناخواسته درست و با معيار انتخاب نكند و كسي را برگزيند كه با او در مسير كلي و اصلي زندگي تفاوت و اختلاف اساسي دارد، اين كار مي تواند مانعي براي راه خدا و كمال محسوب مي شود.
- در پاسخ به مطالبي توجه كنيد:
1. تعبير به حفظ شدن نصف دين با ازدواج به منظور تشويق به ازدواج و بيان آثار و بركات آن است.
2. دين انسان اگر شامل دو بخش ايمان و عمل باشد بخش عملي آن با ازدواج كامل مي شود. زيرا كسي كه مجرد است بيشتر در معرض گناه و نافرماني است و چون ازدواج مي كند به تقوا نزديك تر مي شود و امكان صلاح و انجام وظيفه در او تقويت مي گردد. ازدواج در سلامت ايماني و عملي و حتي رواني و بدني انسان تاثير به سزايي دارد.
3. در زمينه ازدواج دو ديدگاه وجود دارد:
الف- طبق ديدگاه اول، خود ازدواج كمال نيست، ولي زمينه كمال انسان را فراهم مي آورد. سخن پيامبر(ص) كه فرموده است: هر گاه كسي ازدواج كند، نصف دين را كامل كرده است و براي (حفظ) نصف ديگر بايد تقواي خدا پيشه كند.(1) بدين معنا نيست كه ازدواج تكويناً مساوي نصف دين است بلكه معنايش اين است كه با ازدواج، اسباب به دست آوردن نيمي از دين كه توسط اين نياز زيستي تهديد مي شد، فراهم شده است.
اگراين نياز به مسير اصلي خود هدايت شود، حقيقتاً شرايط براي بسياري گناهان فراهم نمي شود و شخص با برآورده شدن اين نياز به آرامش رواني مي رسد.
با ارضاي اين غريزه، برخي موانع عاطفي و رواني در مسير انسان برداشته شده و طي مسير هموار مي گردد و صد البته كه همه از اين شرايطِ مهيا، استفاده نبرند و در يك نقطه، درجا زده و يا پسرفت داشته باشند.
ب- ديدگاه دوم. اين است كه ازدواج به خودي خود، يك عمل مستحبي و عبادي است و نوعي كمال محسوب مي شود مانند نماز كه به خودي خود مقرّب انسان به خداست. طبق اين ديدگاه با ازدواج نيمي از دين بدست آورده مي شود. انسان در مسير كمال به لوازمي نياز دارد كه يكي از اثر گذارترين آنها «ازدواج» است.
البته گاهي مشاهده مي كنيم كه برخي افراد با ازدواج در مسير تقوا و قرب الهي قرار نمي گيرند كه هيچ دچار غفلت بيشتري نيز مي گردند و انحرافات تازه تري برايشان ايجاد مي شود.
- حاصل سخن اينكه:
1- كساني كه با ازدواج در پيشرفت معنوي آنان تغييري حاصل نمي شود، عيب متوجه خود آنان است نه ازدواج. اين افراد مانند شخصي هستند كه تمامي امكانات ورزشي براي او فراهم است اما ورزش نمي كند. ايراد به خود او برمي گردد. در مورد ازدواج هم اسباب و مقتضيات براي كامل كردن نيمي از دين آماده شده است.
بنا بر ديدگاه دوم نيز«ازدواج» وظيفه خود را انجام داده و درجه اي از كمال را در فرد ايجاد مي كند. اما آن فرد ممكن است با انجام بسياري كارهاي ديگر، نه تنها در نصف ديگر دين خود نكوشيده بلكه در صدد تخريب نيمه اي از دين كه دارد نيز بر آمده باشد.
اگر افرادي با ازدواج، به جاي پيشرفت، پسرفت داشته اند به خاطر اين است كه هدف درستي نداشته اند. ازدواج، دستور خداوند و گامي در جهت اوست. برخي گمان مي كنند وقتي ازدواج كردند ديگر در مسائل جنسي آزاد هستند و به راحتي مي توانند از فيلم هاي مبتذل و... استفاده كنند با اين تصور كه ما ديگر ازدواج كرده ايم.
بار ديگر تأكيد مي شود كه اگر اشكالي هست متوجه ازدواج نيست بلكه متوجه افرادي است كه از ازدواج، بهره درستي نگرفته و از آن در جهت صعود معنوي استفاده نمي كنند.
اسلام به ذات خود ندارد عيبي * هر عيب كه هست از مسلماني ماست
2- متأسفانه همانطور كه اشاره كرده ايد، بعضاً ازدواج از يك امر مقدس، ساده و سالم، تبديل به وسيله اي ديرياب، داراي حواشي غير مشروع و متعدد در آمده است. برگزاري جشن هايي كه همراه با اسراف، گناه و ... است با هزينه هايي كه معمولاً با قرض و وام هاي سنگين و ... برگزار مي شود، نه تنها موجبات آرامش را فراهم نمي آورد. بلكه فشار رواني نيز ايجاد مي كنند. يا بنابر گفتۀ شما با ازدواج تن به انجام خط قرمزهاي الهي مي دهند. اما اين دليل نمي شود كه از ادواج فراري باشيد، زيرا اگر نگاهي به زنان الگوي اسلام بيندازيد، خواهيد فهميد كه ازدواج مايۀ رشد و بزرگي انسان مي شود.
اگر انتخاب همسر و ساير برنامه ها با موازين اسلامي و با اعتدال صورت گيرد نه تنها موجب كمال و نصف دين است بلكه زمينه را براي بدست آوردن نيم ديگر دين نيز آماده تر مي كند. با ازدواج مي توان محيط معنوي مناسبي براي سير به سوي معبود حقيقي فراهم آورد.
پي نوشت:
1. منتخب ميزان الحكمة، محمد محمدي ري شهري، انتشارات دارالحديث، قم. ص 2776.