شیخ احمد احسایی

منظومه فکری شیخیه در باب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر پایه دو نظریه هورقلیا و رکن رابع است که این دو نظریه با اشکالات فراوانی مواجه می باشند.
فرقه شیخیه و مهدویت

پرسش:
شیخیه چه دیدگاهی درباره امام زمان (عج) دارد؟ تفاوت‌ها و شباهت‌های آن‌ها با دیدگاه علمای امامیه چیست؟ آن‌ها چگونه غیبت امام زمان یا ارتباط با ایشان را توضیح می‌دهند؟ نقد امامیه بر آن‌ها چه چیزی است؟
 

پاسخ:
مبحث امامت در میان مذاهب و فِرق اسلامی، از جایگاه مهمی برخوردار است که در بین آن، موضوع موعود گرایی و مهدویت، دارای اهمیت مضاعف و دو چندانی می‌باشد. اهمیت این بحث در میان شیعه امامیه و شیخیه نیز استثنا نبوده و هر دوی آن‌ها نظراتی پیرامون وجود، غیبت و نیز ارتباط با حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ارائه داده‌اند. فرقه شیخیه، جدای از مباحثی پیرامون عصمت، فضائل، صفات امامان و نیز طرح مسائلی همچون تفویض و علل اربعه بودن امام، جایگاه آنان در آفرینش و ...، نظرات خاص و ویژه‌ای را خصوص حیات و نیز غیبت و نیابت خاصّه (رکن رابع) آن حضرت بیان کرده‌اند که به توضیح و نقد آن‌ها می‌پردازیم.

نکته اول:
یکی از مهم‌ترین نظرات شیخ احمد احسایی (به عنوان مؤسس شیخیه)، اندیشه «هورقلیا» است که از واژه‌های کلیدیِ نظام فکری ایشان بشمار رفته و در سه بحث معراج جسمانی حضرت رسول (ص)، معاد جسمانی و نیز حیات امام زمان (عج) به کار برده و تحلیل نموده است. محل بحث ما، اندیشه ایشان پیرامون وجود امام زمان (عج) در هورقلیا و بدنِ هورقلیایی ایشان می‌باشد که ابتدا به معنای این واژه می‌پردازیم.
از آثار شیخ احمد احسایی، این‌گونه برمی‌آید که ایشان، هورقلیا را لفظی «سریانی» و معنای آن را «ملک دیگر»(1) دانسته است. به‌ طور واضح‌تر، مراد ایشان از هورقلیا، همان «عالم برزخ» می‌باشد که در بین عالم دنیا و ملکوت قرار داشته (2) و نیز در منظومه فکری ایشان، «عالم مثال» به معنای عالم برزخ نیز بکار رفته است. (3) البته گاهی شیخ، این واژه را در معنایی خاص‌تر بکار برده؛ نظیر اینکه هورقلیا مشتمل بر دو بلاد «جابرسا» و «جابلقا» می‌باشد. (4)
پس از بیان معنای واژه «هورقلیا» و معانیِ مدِّ نظرِ شیخ، نظری خاص و شاذ از سوی ایشان در باب وجود و حیات مبارک امام زمان (عج) ارائه شده؛ بدین گونه که حضرت در عالم هورقلیا می‌باشند و جسم و زمان و مکان ایشان لطیف‌تر از عالم اجسام بوده و از عالم مثال می‌باشند. (5) حضرت قائم (عج) در عالم دنیا نبوده؛ اما تصرفش به گونه‌ای است که به صورت هیکل عنصری می‌باشد و با مثالش در مثال و با جسدش در اجساد و با جسمش در اجسام و با نفس خود در نفوس و با روحش در ارواح است. (6)

نکته دوم:
چنین نظری که شیخ احمد احسایی، بدان قائل شده دارای تبعات و مشکلات فراوانی می‌باشد. در واقع این نظر، منجر به انکار حیات مادی امام زمان (عج) خواهد بود؛ زیرا اگر مراد، این باشد که حضرت مهدی (عج) در عالم مثال و برزخ زندگی می‌کند، پس آن حضرت، حیاتی با بدن عنصری نداشته و حیات او همچون حیات مردگان در عالم برزخ است و این مسئله با احادیثی ازجمله: «لَو بَقِیَتِ الأرضُ بِغَیْرِ إمامٍ لَسَاختْ؛ اگر زمین بدون امام می‌ماند، به یقین در هم فرو می‌ریخت». (7) سازگاری ندارد. این عقیده، با عقیده به نفی حیات مادی هیچ منافاتی نداشته و این سخن که حضرت مهدی (عج) با بدن هورقلیایی زندگی می‌کند، صرفاً یک ادعای بدون دلیل و فاقد هرگونه دلیل عقلی و نقلی می‌باشد. (8)

نکته سوم:
طبق نظر شیخیه، از آنجا که برای مردم ضروری است که از فیض الهی بهره‌مند شوند، می‌بایست واسطه‌ها و نائبانی متفاوت از دیگر نائبان عام وجود داشته باشند. به همین جهت، آموزه «رکن رابع» و «ناطق واحد» در میان این فرقه، به‌ عنوان رکن چهارم دین مطرح گردید تا ارتباط مردم از فیض الهی قطع نشود. در ادامه به تفصیل این باور، خواهیم پرداخت.
موضوع «رکن رابع» یکی از مهم‌ترین عقائد شیخیه بشمار رفته و به نوعی حیات این فرقه را از آغاز تا به الآن تضمین نموده است. اگرچه شیخ احمد احسایی به عنوان مؤسس فرقه و نیز سید کاظم رشتی، رکن رابع را اصل چهارم برای اصول دین در نظر نگرفتند؛ اما با توجه به اینکه بسیاری از اعتقادات شیخ احمد، بعدها توسط سایر رهبران این فرقه، مورد تشریح و تفسیر قرار گرفت، می‌توان رگه‌های این موضوع را در آثار و تألیفات شیخ احمد و سید کاظم رشتی یافت. مباحثی همچون «شیعه کامل»، (9) «قریه ظاهره» (10) و «نقبا و نجبا»(11) که در تألیفات ایشان یافت شده، توسط محمد کریم‌خان کرمانی مورد جمع‌آوری قرار گرفت و ایشان، رکن رابع را به عنوان اصل چهارم از اصول دین معین نمود. (12) پرداختن بیش از حد او به این مسئله و نگاشتن کتب مستقل در این باب، باعث شد برخی او را به عنوان مبدع این اصطلاح بدانند.
شیخیه معنای اصطلاحی رکن رابع را این‌ گونه تعریف کرده‌اند که در هر عصری باید واسطه‌ای میان مردم و حجت الهی باشد، وگرنه وجود امام لغو خواهد بود. یکی از بزرگان شیخیه در این زمینه چنین می‌نویسد: امام بی نایب نمی‌شود و خانه بدون باب معنی ندارد؛ بلکه می‌گوییم امام بی مأموم نمی‌شود و مأموم واقعی کسی است که من کل حیث، اقتدا به امام کرده و نماینده صفات امام شده باشد و اگر این چنین اشخاص در ملک نباشند معلوم است وجود امام خاصیتی نبخشیده، پس وجود امام لغو شده است و این محال است که ملک خدا بی امام و پیشوا باشد. (13) همچنین شیخیه، با توجه به این تعریف و دیگر تعاریف از سوی آن‌ها، در صدد این امر هستند که نشان دهند شخص خاصی مد نظر آن‌ها نبوده؛ در حالی که با بررسی بیشتر، این مقصود حاصل خواهد شد که مصداق تعاریف مذکور و مورد نظر آن‌ها، منحصر در شخص شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی می‌باشد. (14)
شیخیه، جایگاه ویژه‌ای برای رکن رابع قائل است که از مهم‌ترین آنان می‌توان به چند نمونه اشاره کرد:
ـ نیابت خاص از امام زمان (عج) و دریافت علوم و معارف از جانب حضرت بدون هیچ واسطه‌ای.(15)
ـ علت غایی بودن رکن رابع برای خلقت. (16)
ـ با وجود رکن رابع، نیازی به علما و مجتهدین نبوده و با بودن رکن رابع، روح مردم پرورش می‌یابد. (17)
ادله شیخیه نیز در باب رکن رابع، روایات «خالی نماندن زمین از حجت خدا»(18)«روایات دال بر وجوب مراجعه به فقهاء در زمان غیبت». (19) «آیات و روایات بر لزوم تولی و تبری»(20) و «روایات دالّ بر باب بودن جناب سلمان»(21) می‌باشد.

نکته چهارم:
با توجه به نکته پیشین، «نیابت» در سخنان شیخیه، اساس رکن رابع بوده و بدین طریق توانسته‌اند زعامت و رهبری خود را به‌ وسیله نیابت از امام زمان (عج) در میان مردم رواج دهند. اینک به مقایسه کوتاهی در بحث نیابت، میان امامیه و شیخیه می‌پردازیم.
ـ رکن رابع عقیده‌ای است که تا قبل از شیخیه، وجود نداشت و می‌توان آن را ازجمله عقاید وارداتی و نفوذی؛ و یا دست کم تراوشات ذهنی رهبران شیخیه دانست؛ در حالی که نیابت عامّه امام زمان (عج) در شیعه دارای مبانی اسلامی می‌باشد.
ـ شیخیه بنا بر نظر «هورقلیا» و نبودن حضرت در دنیا، نیابت خاصه را ثابت نموده و رهبران خود را رکن رابع دانسته‌اند؛ در حالی که شیعه، هورقلیا بودن حیات امام زمان (عج) را از اساس باطل دانسته و توسط ادله عقلی و نقلی، به اثبات زنده بودن و عنصری بودنِ بدن امام زمان (عج) اهتمام ورزیدند.
ـ شیخیه با نظر به رکن رابع، (در زمان غیبت کبری) مسئله نیابت را نیابت خاصّه دانسته؛ در حالی که شیعه، عقیده دارد بعد از وفات آخرین نائب خاص امام (عج)، غیبت کبری آغاز شده و دیگر حضرت نائب خاصی نداشته و این، نائبان عام هستند که هدایت و جانشینی امام (عج) را به عهده دارند.
ـ رکن رابع، بنا بر نظر شیخیه، فاقد خطا و اشتباه و معصیت بوده و کسی حق عزل او را ندارد؛ در حالی که بر اساس عقاید شیعه، فردی که ولایت‌فقیه و نیابت عام را بر عهده دارد، از عصمت برخوردار نیست و در صورتی که صفات نیابت عامه را از دست بدهد، از این مقام عزل خواهد شد.
دست آخر، عقایدی از جمله هورقلیا و رکن رابع، در کنار هم مسیری را برای شیخیه ایجاد کرد که شخصی نظیر سید علی‌محمد باب، مدعی شد روح امام زمان (عج) در جسمش حلول کرده و او همان امام زمان (عج) است. (22)

نتیجه:
منظومه فکری شیخیه در باب امام زمان (عج)، بر پایه هورقلیا بوده که در واقع عالم مثال و برزخ می باشد و این شبهه و اشکال را به وجود می‌آورد که حضرت، در دنیا نبوده و می‌تواند در جسمی از اجسام و روحی از ارواح حلول نماید. با در نظر گرفتنِ ضرورتِ ارتباط مردم با امام و فیض الهی و از طرف دیگر، در دسترس نبودن امام، نظریه رکن رابع ایجاد گردید و جایگاه و مقام‌هایی برای آن متصور گشت که مورد مناقشه بسیاری از عالمان شیعه گشت و اصلی‌ترین ردّیه بر این عقاید، عدم وجود دلیل عقلی و نقلی برای اثبات آن‌ها است.

 

 

پی‌نوشت‌ها:
1. احسایی، احمد، جوامع الکلم، بصره، مکتبه الغدیر، 1430 ق، رساله قطیفیه، ص 124.
2. همان، ص 153-154.
3. همان.
4. احسایی، احمد، شرح العرشیه، کرمان، چاپخانه سعادت، بی‌تا، ج 2، ص 9.
5. احسایی، احمد، جوامع الکلم، رساله رشتیه، ص 100.
6. همان، رساله دمشقیه، ص 103.
7. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه جواد مصطفوی، تهران، بنیاد رسالت، 1364 ش، ج 1، ص 252.
8. ر.ک: ساعدیان، موسی، پایان ‌نامه تبیین فلسفی – کلامی عقاید شیخیه در نبوت و امامت، دانشگاه قم، پاییز 1391، ص 162.
9. احسایی، احمد، جوامع الکلم، رساله دمشقیه، ص 101.
10. همان، رساله رشتیه، ص 105.
11. رشتی، سید کاظم، شرح آیه‌الکرسی، تهران، بی‌نا، 1371 ق، ص 221.
12. کرمانی، محمد کریم، هدایه الطالبین، کرمان، چاپخانه سعادت، بی‌تا، ص 168-175؛ کرمانی، محمد کریم، رساله سپهسالاریه در معنی رکن رابع، تحقیق برقعی کبابیانی، مشهد، بی‌نا، بی‌تا، ص 14-15.
13. احقاقی، عبدالرسول، احقاق الحق، ترجمه محمد عیدی خسروشاهی، تهران، روشن‌ضمیر، 1385 ش، ج 1، 282.
14. کرمانی، محمد کریم‌خان، رساله سی فصل، کرمان، چاپخانه سعادت، 1368 ق، ص 29 – 30.
15. رشتی، سید کاظم، حجه البالغه، کرمان، چاپخانه سعادت، بی‌تا، ص 175.
16. کرمانی، محمد کریم، رجوم الشیاطین، ترجمه ابوالقاسم خان ابراهیمی، کرمان، سعادت، 1352 ق، ص 74.
17. کرمانی، محمد کریم، ارشاد العوام، کرمان، سعادت، بی‌تا، ج 1، ص 256.
18. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه محمدباقر کمره ای، قم، اسوه، 1375 ش، ج 2، ص 52-59.
19. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، موسسه آل البیت، 1409 ق، ج 27، ص 140.
20. ابراهیمی، ابوالقاسم، فهرست کتب مشایخ عظام، کرمان، سعادت، بی‌تا، ج 1، ص 81-82.
21. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، 1403 ق، ج 22، ص 374.
22. فضایی، یوسف، تحقیق در تاریخ و فلسفه بابیگری بهایی‌گری و کسروی گرایی، تهران، موسسه مطبوعاتی فرخی، بی‌تا، ص 61. 

شیخیه گروهی منشعب از شیعه امامیه است که پیروِ باورهای شیخ احمد احسایی و جانشینان او شده اند. مهم‌ترین باورهای آنها اعتقاد به رکن رابع و جسم هورقلیایی است.
اشتراکات و تفاوت های شیعه امامیه و شیخیه

پرسش:
آیا شیخیه یکی از جریان‌های فکری امامیه است یا بیرون از جریان فکری امامیه است و فرقه‌ای شیعی همچون زیدیه و اسماعیلیه است؟ تفاوت شیخیه با دیدگاه امامیه چیست که سبب شده آن را با نام و عنوان شیخیه بشناسند؟ آیا آن‌ها درباره تعداد یا اوصاف امام دیدگاه دیگری دارند؟ ممنون می‌شوم دیدگاه آن‌ها درباره امامت و فرقش با دیدگاه امامیه را توضیح دهید.
 

پاسخ:
یکی از مسلماتِ ملل و نحل، ایجاد فرقه‌های فراوانی است که در طول تطور یک دین، مذهب و فرقه پدیدار می‌شود. علت جدایی یا انشعاب فرقه‌ای، معمولاً آراء و نظرات کلامی است که یک شخص یا گروه را از دیگران جدا می‌کند و آن‌ها را دارای نامی مستقل، شاگردان و پیروان و نیز کتاب‌های مربوط به مسلکشان می‌نماید. اینک به بررسی فرقه‌ای به نام «شیخیه» پرداخته و به وجه تمایز آنان با امامیه اشاره می‌کنیم.

نکته اول:
شیخیه، فرقه‌ای جدا شده از شیعیان اثنی عشری است که به پیروان و جانشینان شیخ احمد احسایی (1166-1241 ق) اطلاق می‌گردد. وجه تسمیه این فرقه به شیخیه، انتساب به شیخ احمد احسایی و نسبت شیخیه به اوست. البته شیخ احمد احسایی خودش را فرقه جداشده نمی‌دانست و اختلافش با عالمان دیگر، نه درباره اصل اعتقادهای مشترک شیعی و اسلامی، بلکه درباره کیفیت برخی از امور اعتقادی (معاد، کیفیت غیبت امام زمان و ...) بود که از جمله مباحث نظری است. او بعد از طرح برخی عقاید نادرست و ادعاهای گزاف درباره خود، از سوی یکی از علما تکفیر شد و سایر عالمان نیز او را تکفیر و نقد کردند. ازاین‌رو، این جریان در تقابل با جریان مشهور شیعه امامیه قرار گرفت و این تمایز و اختلاف، توسط سید کاظم رشتی و محمد کریم خان کرمانی - از شاگردان و پیروان احسایی- برجسته ‌تر شد. (1)
علیرغم اینکه شیخیه، عقاید خود را مطابق عقائد شیعیان اثنی عشری می‌دانند (2) اما در واقعیت، این فرقه، خواسته یا ناخواسته موجب افتراق و اختلاف میان مسلمین شده و با طرح برخی عقاید نادرست و ادعاهای گزاف درباره رهبران خود، سبب تفرقه میان شیعیان شد و در پیدایش فرقه‌های بابیه و بهائیه (3) نیز تأثیر نهاد.

نکته دوم:
روش و مبنای تفکر هر فرقه‌ای، حکایت از نحوه استفاده از منابع دینی و به عبارتی روشن شدن نقشه راهِ آن فرقه در تفسیر و تبیین مسائل و موضوعات آن دین دارد. مبنای تفکر احسایی (به‌عنوان رأس فرقه شیخیه) و روش اصلی او در بیان عقاید، این است که تنها راه کشف معارف، توسل به معصومان و مراجعه به آثار آنان است و آدمی به استقلال قادر به درک هیچ یک از علوم نیست. (4) همچنین ایشان، سخنان فلاسفه را سازگار با قواعد دینی ندانسته و انتقادهایی را نسبت به ایشان روا می‌دارد. (5) در حالی که فلاسفه امامیه، ضمن پایبندی به عقل و اصول فلسفه، درپی تلاشی مضاعف برای دستیابی به مفاهیم روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) از منظر عقل بوده‌اند.

برای فهم بهتر دیدگاه احسایی در این زمینه، باید به این دو مطلب توجه داشت:
الف ـ ادعای ایشان مبنی بر ارتباط با اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در خواب و رؤیا و به تبع آن طرح ادعاهایی چون «به دست آوردن علوم دینی به صورت مستقیم و بدون واسطه از ائمه اطهار (علیهم‌السلام)»، «دور بودن آراء و نظرات شیخ از خطا و اشتباه یا به عبارت بهتر، قائل شدن به درجه‌ای از عصمت برای او»، «برخورداری از جایگاه نیابت خاصه آن حضرت» و همچنین «خارج دانستن مخالفان شیخ از جرگه شیعیان و تکفیر آن‌ها از سوی شیخیان» است. (6) این امر به لحاظ روش شناسی، نه علمی و عقلی است و نه منبعث از متون نقلی و به هیچ وجه در میان عالمان شیعی مقبول نمی‌باشد.
ب ـ جریان اخباری گری، در هنگامی که رو به ضعف بود، جای خود را به شیخیه داده و از طریق آن حیات خود را ادامه داد. (7) اگرچه شیخیه خود را اخباری ندانسته و در اظهارنظرهایی طریق خود را طریقه حقّه اصولی می‌دانند. (8) اما در مواردی همچون: متفاوت بودن روش شیخیه با روش مکتب اصولی در استناد به قرآن و روایات؛ مخالفت با حکما و متکلمان؛ (9) ابداع رکن رابع به منظور رابطه مستقیم با معصوم (ع) و بی‌نیازی به عقل در تفسیر دین و مجتهد؛ (10) متفاوت نبودن خبر واحد با خبر متواتر از منظر آن‌ها؛ (11) حرام بودن عمل به مظنه و گمان و اجتهاد؛ (12) عدم جواز تقلید از غیر؛ (13) مشرب اخباری خود را نشان داده و علیرغم ادعایشان مبنی بر اصولی بودن، وجه تمایزی میان آنان و اخباریان دیده نمی‌شود.

نکته سوم:
اساساً باورها و عقائد رهبران یک فرقه، می‌تواند باعث روشن شدنِ ماهیت واقعیِ آن فرقه شده و مشخص می‌کند که آیا در جرگه مذهب اصلی، وارد می‌شود یا خیر. اینک اشاره‌ای کلی و مختصر به اهمّ نظریات و عقاید این فرقه می‌کنیم.
ـ هورقلیایی: این اصطلاح یکی از نامفهوم‌ترین اصطلاحات شیخ احمد احسایی هست که در موضوعات متعددی همچون حیات دنیوی امام عصر (عج)، معراج جسمانی رسول خدا (ص) و معاد جسمانی توسط ایشان بکار برده شده است و همه این موارد را با جسم هورقلیایی تفسیر و توجیه می‌کند. (14) طبق نظر خود احسایی، هورقلیا به معنای «ملک آخر» بوده و برای مثال، در باب معاد جسمانی معتقد است که آدمی را جسد دومی نیز هست به نام جسد هورقلیایی که ویژگی‌های فنا پذیر جسد اول را ندارد و در قیامت برانگیخته می‌شود... . این جسد، مرکب از عناصر مثالی و لطیف زمین هورقلیاست که عناصری برتر از عناصر دنیا هستند. (15) اگرچه شیخ در آثارش معاد جسمانی را با توجه به آیات و روایات پذیرفته و اولین کسی نیست که از این واژه استفاده کرده؛ (16) اما تفسیر وی از معاد جسمانی، موجبات تکفیر وی را فراهم می‌آورد. (17) تفسیری متفاوت، در باب «جسم» و «جسد» که گویا شیخ، فقط قائل به معاد روحانی است. (18) در باب معراج پیامبر (ص) نیز قائل بود پیامبر (ص) در هر فلکی، جسمی متناسب با آن داشتند. (جسد هورقلیایی)(19) در مورد امام زمان (عج) نیز معتقد است که ایشان در عالم هورقلیا به سر می‌برند و جسد و زمان و مکان ایشان، لطیف‌تر از عالم اجسام و از عالم مثال است. (20) در اینجا مجال پاسخ و نقد سخنان شیخ نیست، اما می‌بایست خاطر نشان کرد این مواضع از دلایل عقلی و نقلی مستحکم برخوردار نبوده و مورد انتقاد و نکوهش بسیاری از علمای شیعه واقع شده است.
ـ علل اربعه: یکی از نظریاتی که شیخ احمد احسایی ارائه می‌دهد و ایشان و فرقه شیخیه را در زمره غالیان جای می‌دهد، «علل اربعه» دانستن اهل‌بیت (علیهم‌السلام) است. ایشان عقیده دارد اهل ‌بیت (ع) علت فاعلیه، مادیه، صوری و غایی می‌باشند؛ زیرا که همه اشیاء عالم یا به خاطر ایشان خلق‌شده و یا به خاطر دوستداران و پیروان ایشان. (21) محمد کریم‌خان کرمانی، از شاگردان سید کاظم رشتی، در مطالبی پا را فراتر نهاده و اهل‌بیت (ع) را مانند خداوند ازلی و ابدی می‌خواند. (22) دیدگاه‌های غلوآمیز شیخیه در مورد اهل‌بیت (ع) و صفات ایشان، هیچ مطابقتی با آموزه‌های شیعه امامیه نداشته؛ مخصوصاً اینکه در باب نکوهش غالیان، روایات فراوانی از ائمه (علیهم‌السلام) نقل شده؛ از جمله روایتی از امام صادق (ع) که غلات را بدتر از یهود و نصاری و مجوس و مشرکان می‌داند. (23)
ـ رکن رابع و ناطق واحد: یکی دیگر از نظریات فرقه شیخیه، اعتقاد به رکن رابع و ناطق واحد است. شیخیه معتقد است که در هر عصری می‌بایست واسطه‌ای میان مردم و حجت الهی باشد، وگرنه وجود امام لغو خواهد بود. این نظریه که از سمت کریم‌خان کرمانی مطرح شده، (24) در تعالیم بزرگان قبل از او، شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی (25) ریشه دارد. البته شیخیه آذربایجان، این نظریه را از ابداعات کریم‌خان کرمانی دانسته و با آن مخالفت نموده است. (26)
این‌ها از جمله نظریات و ابداعاتی بود که توسط شیخ احمد احسایی مطرح شده و شاگردانش به بسط و تبیین آموزه‌های ایشان همت گزیدند. به‌ طور کلی می‌توان گفت این نظریات، بطور قطع، شیخیه را از زمره شیعیان امامیه خارج کرده و به عنوان فرقه‌ای جداشده و انحرافی، قلمداد می‌کند؛ چراکه این باورها مورد تأیید هیچ یک از عالمان امامیه نبوده؛ بلکه عده‌ای از ایشان، به تکفیر و عده‌ای دیگر به نقد صریح نظریات این فرقه پرداخته‌اند که مجال سخن برای ذکر آن‌ها مهیا نیست.

نتیجه:
فرقه شیخیه که از پیروان شیخ احمد احسایی محسوب می‌شوند، علیرغم اینکه خود را شیعه امامیه می‌خوانند؛ اما با نظر به مبانی و نظریات و باورهایشان، می‌توان به نادرست بودن این ادعا پی برد. طرح عقاید مبهم یا نادرست مثل جسم هورقلیایی، علل اربعه بودن اهل‌بیت (ع) و نیز رکن رابع و ناطق واحد، شیخیه را از جرگه شیعیان خارج ساخت. (27)

 

پی‌نوشت‌ها:
1. حاج سید جوادی، احمد صدر، بهاءالدین خرمشاهی، کامران خانی، دائره المعارف تشیع، تهران، نشر شهید سعید محبی، 1383 ش، ج 10، ص 185. همچنین، برای مطالعه بیشتر، رک: محمدی، مسلم و محمد محمدی، دیدگاه‌های غالیانه شیخیه در خصوص مقامات ائمه اطهار، مجله انتظار موعود، بهار 1397 ش، شماره 60.
2. ابراهیمی، ابوالقاسم، فلسفیه، کرمان، چاپخانه سعادت، بی‌تا، ص 273-274.
3. بنگرید به: فلاحتی، حمید، مقاله تحلیل عقاید شیخیه در بسترسازی بابیت و بهائیت، نشریه معرفت کلامی، سال اول، شماره دوم، تابستان 1389، ص 159-178.
4. احسایی، احمد، شرح زیارت جامعه کبیره، بیروت، مکتبه العذراء، 1424 ق، ج 3، ص 218.
5. احسایی، شیخ احمد، شرح العرشیه، کرمان، نشر سعادت، 1361 ق، ص 7؛ دینانی، غلام‌ حسین، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، تهران، طرح نو، 1376-1379 ش، ج 3، ص 383؛ فرمانیان، مهدی، آشنایی با فرق تشیع، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، 1387 ش، ص 175.
6. آل طالقانی، محمد حسن، الشیخیه نشأتها و تطورها و مصادر دراستها، بیروت، الامال، 1420 ق، ص 56؛ نجاری، محمدحسن، شیخیه نقطه آغازین انحراف، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی نشر بین‌الملل، 1395 ش، ص 392.
7. ر.ک: دوانی، علی، مفاخر اسلام: وحید بهبهانی، قم، دارالعلم، 1337 ش، ص 90-92.
8. ابراهیمی، ابوالقاسم، فهرست، کرمان، سعادت، 1350 ق، ج 1، ص 12.
9. تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، تهران، نشر علمی و فرهنگی، 1383 ش، ص 53.
10. سعادتی فر، فریبا، گزیده تاریخ و عقائد اخباریه، شیخیه و بابیه، مشهد، نشر سخن گستر، 1387 ش، ص 6.
11. ابراهیمی، ابوالقاسم، اجتهاد و تقلید، کرمان، سعادت، 1363 ق، ص 40.
12. همان، ص 59.
13. کرمانی، محمد کریم‌خان، هدایه الطالبین، کرمان، سعادت، ص 168.
14. باقری، علی‌اکبر، مقاله آرای کلامی شیخیه، نشریه معرفت کلامی، سال اول، شماره چهارم، زمستان 1389 ش، ص 43.
15. احسایی، احمد، مجموعه الرسائل الحکمیه، بیروت، دارالعالمیه، 1372 ش، ص 308-309.
16. سهروردی، شهاب‌الدین یحیی، مجموعه مصنفات، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی، 1380 ش، ج 2، ص 254 و همان، ج 1، ص 494؛ شهرزوری، شمس‌الدین محمد، شرح حکمه الاشراق، تصحیح حسین ضیایی تربتی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1380 ش، ص 594؛ شیرازی، قطب‌الدین، شرح حکمه الاشراق سهروردی، به اهتمام عبدالله نورانی و مهدی محقق، تهران، موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، 1384 ش، ص 514.
17. تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، تهران، نشر علمی و فرهنگی، 1383 ش، ص 52.
18. احسایی، احمد، شرح زیارت جامعه کبیره، ج 4، ص 24-26؛ احسایی، احمد، شرح العرشیه، ج 1، ص 267-268.
19. احسایی، احمد، شرح زیارت جامعه، ج 3، ص 158.
20. احسایی، احمد، جوامع الکلم، بصره، الغدیر، 1430 ق، رساله رشتیه، ص 10.
21. احسایی، احمد، شرح زیارت جامعه کبیره، ج 4، ص 58.
22. کرمانی، محمد کریم بن ابراهیم، ارشاد العوام، کرمان، چاپخانه سعادت، 1263 ق، ج 3، ص 68.
23. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، 1404 ق، ج 25، ص 265.
24. کرمانی، محمد کریم بن ابراهیم، رجوم شیاطین، کرمان، مدرسه ابراهیمیه، 1268 ق، ص 74.
25. احسایی، احمد، شرح زیارت جامعه کبیره، ج 3، ص 184؛ احقاقی، عبدالرسول، احقاق الحق، ترجمه محمد عیدی خسروشاهی، تهران، روشن ضمیر، 1385 ش، ص 322؛ ابراهیمی، ابوالقاسم، فهرست، ج 1، ص 108 و 128.
26. مبلغی آبادانی، عبدالله، تاریخ ادیان و مذاهب، قم، منطق، 1373 ش، ج 3، ص 399.
27. برای آگاهی از تکفیر کنندگان و منتقدان رجوع شود به: نجاری، محمدحسن، شیخیه نقطه آغازین انحراف، ص 247-278.