زبان قرآن

خداوند متعال برتری حقیقی انسان ها را به تقوا می داند که مسئله ای فراجنسیتی است. خطابات قرآنی، بیان محتوایی بسیار رفیع، در قالب الفاظ و قواعد دستور زبان است.
ادبیات مردانه در قرآن کریم

پرسش:
چرا بیشتر آیات قرآن، خطابشان به مردان و یا درباره آن هاست؟ مگر فقط مردان مخاطب قرآن هستند؟ آیا این بی‌توجهی به زنان نیست؟ حتی در آیاتی هم که درباره زن و مرد است، اول مردان را می‌آورد! مثلاً المؤمنون و المؤمنات! چرا؟ آیا قرآن مردها را ترجیح داده است؟ پس چگونه می‌تواند راهنمای همه انسان‌ها باشد؟
 

پاسخ:
خداوند متعال که خود نه مرد است و نه زن، در هیچ جای قرآن نوع مردان را بر نوع زنان برتری نداده است. برتری حقیقی هر انسان نسبت به انسان دیگر، برتری روحی و معنوی است و روح و معنویت نیز نه مرد می‌شناسد و نه زن؛ زیرا روح مجرّد و فارغ از تعلّقات مادّی است. خداوند متعال در این باره می‌فرماید: ﴿یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیر﴾(1) ؛ اى مردم در واقع ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را نژادها و قبیله‌هایی قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا، خود نگهدارترین (و پارساترینِ) شماست، به ‌راستی که خدا داناى آگاه است.
در جاهای دیگر به صراحت به این شبهه جواب داده و می‌فرماید: ﴿وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیرا﴾(2) ؛ و هر کس از زن و مرد کارهاى شایسته کند، به شرطى که ایمان داشته باشد، به بهشت داخل می‌شود و حتى به قدر پوسته هسته خرما ستم نمی‌بیند. در این زمینه، آیات دیگری نیز قابل استشهاد می‌باشد.(3)  
بنابراین می‌توان گفت: روح حاکم بر الفاظ و خطابات قرآنی، انسان محورانه و فرا جنسیتی است که فقط بر هدایت انسان عنایت دارد، چه مرد باشد چه زن.

خطابات قرآنی
خطاب‌هایی که در قرآن کریم آمده به چند صورت است:

1. گاهی خطاب با عبارت ﴿یا أَیُّهَا النَّاس﴾؛ ای مردم(4)  است که 20 مرتبه در قرآن کریم تکرار شده است. این خطاب هم شامل مؤمنین می‌شود و هم کفّار، هم شامل مردان می‌شود و هم زنان.

2. گاهی خطاب با عبارت ﴿یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾؛ ای کسانی که ایمان آوردید(5)  است که 89 مرتبه در قرآن کریم تکرار شده است. این خطاب نیز، مردان و زنان را با هم در بر می‌گیرد و به مردان اختصاص ندارد، زیرا بنا بر قواعد ادبی بعضی از زبان‌ها از جمله زبان عربی (که قرآن نیز بر اساس آن نازل شده است) وقتی مرد و زن با هم مورد خطاب قرار گیرند از صیغه مذکر استفاده می‌شود(6)  و این صرفاً یک قاعده زبانی است نه این که بخواهد فضیلتی را برای مردان اثبات کند.
شاهد ما بر این ادّعا این است که در مقابل ﴿یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ عبارت ﴿یا أَیُّهَا الَّذِینَ کَفَرُوا﴾(7)  یا عبارت ﴿إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا﴾(8)   قرار دارد که هیجده مرتبه تکرار شده است. اگر قرار بود نوع مردان به خاطر مرد بودن بر زنان مقدّم شوند، این تقدّم فقط باید در خوبی‌ها و نعمت‌ها اتفاق می‌افتاد نه این که در کفر و عذاب نیز مردان را مقدّم کند و از صیغه‌ای استفاده کند که اصالتاً مربوط به مردهاست. پس غلبه صیغه مذکر بر مؤنث صرفاً یک قاعده زبانی است که دلالتی بر فضیلت نوع مرد نسبت به زن ندارد.

3. گاهی خطاب با عبارت ﴿الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنات﴾(9)  یا ﴿الرِّجالِ وَ النِّساء﴾(10)  است که مردان در نوشتار بر زنان مقدّم شده‌اند. این نوع گفتار نیز یک قاعده نانوشته قرآنی است که در خطاب‌ها، مرد بر زن مقدّم می‌شود، هم در خوبی‌ها و هم در بدی‌ها. این تقدّم شاید به دلیل مراعات عفت و پوشیده ماندن زنان است، اما در هر حال هیچ کس از این تقدّم، افضلیت مرد را برداشت نمی‌کند؛ مانند این که در قرآن کریم مرد سارق بر زن سارق مقدّم شده است: ﴿السَّارِقُ وَ السَّارِقَه﴾(11)  آیا این تقدّم می‌تواند دلیل بر برتری مرد بر زن باشد؟ کما این که در خوردن و آشامیدن نیز خداوند متعال در همه جای قرآن کریم خوردن را بر نوشیدن مقدّم کرده است: ﴿کُلُوا وَ اشْرَبُوا﴾(12)  حال آیا می‌شود گفت: خوردن بر آشامیدن مقدّم است؟ در حالی که تجربه نشان داده انسان بدون غذا می‌تواند تا مدّت‌ها زنده بماند، ولی بدون آب این مقدار زمان ممکن نیست.

چند نکته
1. در زبان عربی علائم تذکیر، به ‌خودی ‌خود معنای عام را می‌رساند و تنها هنگامی ‌که در مقابل علائم تأنیث واقع شود بر خصوص مذکر دلالت می‌کند، کما این‌که اسم ظاهر (غیر ضمیر) هم در موارد عام به شکل مذکر آن می‌آید.
2. این‌‌که چرا عرب جانب مذکر را غلبه می‌دهد، امری مربوط به فرهنگ زمان نزول آیات است، فرهنگی که در زبان عربی اثر گذاشته است و قرآن برای تغییر زبان عربی نیامده تا انتظار داشته باشیم با خصوصیات زبانی آن به مقابله و ستیز برخیزد.
3. مردان نسبت به زنان، در زمان نزول خطابات قرآن، حضور فعال‌تری در صحنه‌های اجتماعی داشته‌ و به‌‌طور خاص در صحنه‌های شأن نزول وحی بیشتر حاضر بوده‌اند، از این‌رو منطقی است که قرآن، مخاطب را مردان بگیرد و یا موضوعات مربوط به آن‌ها و خطاب بیشتر آیات به آنان باشد. لذا این اصلاً به معنای نگاه جنسیتی و یا برتری دادن مرد بر زن نیست.
4. افزون بر این‌ها وقتی «زن» را به عنوان ناموس در نظر بگیریم، حیا و متانت اقتضاء می‌کند هر چه کمتر در محاورات عمومى مورد خطاب قرار گیرد، کما این‌که این فرهنگ در خانواده‌های با شخصیت به طور معمول رعایت می‌شود.

نتیجه
هیچ کدام از خطاب‌های قرآنی بر برتری مرد نسبت به زن دلالتی ندارد و اصل در برتری هر انسانی نسبت به دیگری، تقوا است که با تعالی روحانی حاصل می‌شود و روح، مجرد است و جنسیت بردار نیست.

پی نوشت:
1. سوره حجرات، آیه 13. 
2. سوره نساء، آیه 124.
3. مانند: سوره آل‌عمران، آیه 95؛ سوره نحل، آیه 97؛ سوره غافر، آیه 40.
4. در سوره‌هایی مانند: بقره، آیات 21 و 168؛ نساء، آیات 1 و 170 و.... 
5. در سوره‌هایی مانند: بقره، آیات 104 و 153 و 172 و... .
6. ولی برعکس آن صادق نیست یعنی اگر در خطاب فقط زن‌ها مد نظر باشند تنها باید از صیغه مؤنث استفاده کرد.
7. سوره تحریم، آیه 7.
8.  در سوره‌هایی مانند: بقره، آیات 6 و 161؛ آل‌عمران، آیه 4 و 10 و... 
9. در سوره‌هایی مانند: توبه، آیه 72؛ احزاب، آیه 35 و... .
10. سوره نساء، آیه 75.
11. سوره مائده، آیه 38.
12. در سوره‌هایی مانند: بقره، آیه 60 و 178؛ اعراف، آیه 31؛ طور، آیه 19 و... .
 

در قرآن منظور از حروف مقطعه چیست؟
حروف مقطعه در آغاز 29 سوره از قرآن كریم آمده و از مختصّات قرآن است .

منظور از حروف مقطعه كه در ابتدای بعضی از سوره ها آمده است چیست؟

حروف مقطعه در آغاز 29 سوره از قرآن كریم آمده و از مختصّات قرآن است . در سایر كتاب هاي آسماني مانند تورات و انجیل سابقه ندارد .(1) درباره این حروف تا كنون آراي متفاوتي از سوي مفسران ابراز شده ، در برخي از منابع تا 20 نظر نقل گردیده  ، ولي در این پاسخ به دلیل رعایت اختصار و یا ضعف برخي از آرا ، از ذكر تمامي آن ها خودداري شده و تنها به هشت  نظر بسنده می كنیم  :

1ـ حروف مقطعه از متشابهاتي است كه علم آن مخصوص خداوند است . درك حقیقت آن براي غیر او ممكن نیست .

2ـ حروف مقطعه ، اجزاي اسم اعظم الهي است . اگر به درستي و از روي بصیرت تركیب شود ، اسم اعظم ظهور مي كند (اسم اعظم ، نامي است كه با آن مي توان در جهان هستي ، تصرف كرد و انسان هاي عادي به معرفت آن دسترسي ندارند) .

3ـ این حروف براي تنبیه و اسكات كافران بوده است ; آنان به یكدیگر سفارش مي كردند كه به قرائت قرآن پیامبر گوش فرا ندهند: «لاتسمعوا لهـذا القران و الغوافیه ».

از این رو خداوند در آغاز برخي از سوره ها این حروف را نازل كرد تا كافران با شنیدن آن ها كه نه نظم بود و نه نثر ، و چون بي سابقه بود ،اعجاب شان را بر مي انگیخت ، ساكت شوند و گوش فرا دهند .

4ـ این حروف نشانه غلبه آن ها در كلمات آن سوره است ; یعني سوره هاي مشتمل بر حروف مقطعه ، درصد حروف مزبور نسبت به سایر حروف آن سوره ، بیش تر از همین درصد در سایر سوره ها است و این خود یك معجزه است .

5ـ حروف مقطعه ، رمز و سرّي است میان خدا و رسول اكرم. مراد از آن فهماندن به دیگران نیست . باید از باب ایمان به غیب آن را پذیرفت .

6ـ خداوند متعال با این حروف تحدّي (هم آوردطلبي ) كرده است . آوردن این حروف در صدر سوره ها از قبیل شمارش و بیان حروف الفباست . بدین معناست كه  اگر در معجزه و الهي بودن قرآن تردید دارید ، با همین حروف كه قرآن از آن فراهم آمده ، كتابي همانند قرآن و یا دست كم سوره اي مانند سوره هاي این كتاب الهي پدید آورید .

7ـ علاّمه طباطبایي نظر ویژه اي در این باره ارائه نموده كه شایان تأمل است ; ایشان مي فرماید:

با تدبّر در سوره هایي كه حروف مقطعه همسان دارد ، روشن مي شود كه سوره هاي داراي حروف مقطعه مشترك ، در مضامین و سیاق ها نیز با یكدیگر مشابه و متناسب است . تشابه ویژه میان سوره هاي مزبور مشاهده مي شود ; مثلا در سوره هاي داراي «حم » آیه هاي اوّل آن با عبارت «تنزیل الكتاب » و یا عباراتي كه این معنا را مي رساند ، شروع شده  یا سوره هایي كه با «الم » آغاز شده ، در سوره هایي مثل اعراف كه با «المص » شروع شده ،مطالبي را كه در سوره هاي «الم » و سوره «صاد» مي باشد ، در خود جمع كرده ،نیز در سوره رعد ، كه با حروف «المر» شروع شده ، مطالب هر دو قسم سوره هاي «الم ـ الر» وجود دارد ; از این جا استفاده مي شود كه این حروف ، رموزي اند بین خدا و پیامبر كه معناي آن ها از ما پنهان است . فهم عادي ما راهي به درك آن ها ندارد ، مگر به همین مقدار كه حدس بزنیم میان این حروف و مضامیني كه در سوره هاي هر یك آمده، ارتباط خاصي وجود دارد .(2)

 روایات تفسیري معتبر ، معاني گوناگوني براي حروف مقطعه بیان مي كند . چون این ها از قبیل «مثبتات » است ، بدین معنا كه هر یك امري را اثبات مي كند و هیچ یك مفاد دیگري را نفي نمي كند ، پس مطالب آن ها قابل جمع است .ممكن است همه آن ها درست باشد .(3)

8- زركشی می گوید : حروف مقطعه در قرآن هم در لفظ و هم در معنا معجزه است. از جهت لفظ : یكی از اسرار دقیق این حروف این است كه در هر سوره بیش ترین كلماتش با همان حرفی است كه در ابتدای آن به عنوان مقطعه آمده است ،مثلا در سوره قاف بیش ترین كلمات آن سوره مشتمل بر حروف قاف دار است . از جهت معنوی هم اسرار بزرگی در آن نهفته است. (4)

جهت مطالعه بیش تر به تفسیر تسنیم آیت الله جوادی آملی ، ج2 ،ص80 تا 95 و

دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی  ، خرمشاهی، ج1 ،ص925 و

كتاب  علوم قرآنی آیت الله محمد هادی معرفت ، ص279 تا 285مراجعه كنید .

پی نوشت ها:

1 . تفسیر تسنیم ، آیة الله جوادي آملي ، ج 2 ، ص 64 ، مركز نشر اسراء .

2 . ترجمه تفسیر المیزان ، علامه سیدمحمدحسین طباطبایي ، ج 18 ، ص 6ـ8 ،

3 . تفسیر تسنیم ،  ج 2 ، ص 69ـ129 ، مركز نشر اسراء .

4.الرهان ، زركشی ، ج1 ، ص167-169

چرا قرآن به زبان عربی است؟
نزول قرآن به زبان عربي با توجه به مخاطبان نخستين و پيامبر (كه عرب زبانند) يك جريان طبيعي است.

چرا قرآن به زبان عربی است؟و چرا ماباید آن را به عربی بخوانیم؟ اگر فارسی آن را بخوانیم درست است؟

نزول قرآن به زبان عربي با توجه به مخاطبان نخستين و  پيامبر (كه عرب زبانند) يك جريان طبيعي است. هر سخنور و دانشمندي مطالب خويش را با زبان مخاطبان خود بيان مي‏كند يا مي‏نويسد، مگر آن كه پيمودن چنين مسير طبيعي به دلايلي، غير ممكن باشد يا در پيش گرفتن رويه‏اي ديگر ضروري به نظر برسد.

 خداوند در ارسال پيامبران و ابلاغ پيام‏هاي خويش همين رويه را تأييد كرده و به كار گرفته:

و ما أرسلنا مِن رسول إلاّ بلسان قومه ليبين لهم فيضلّ اللَّه مَن يشاء و يهدي مَن يشاء و هو العزيز الحكيم؛

ما هر فرستاده اي را با زبان مردمش فرستاديم تا بتواند حقايق را براي آنان به روشني بيان كند. پس خداوند هر كس را بخواهد، گمراه و هر كس را بخواهد، هدايت مي‏كند و او شكست‏ناپذير و حكيم است.(1)

رسولان الهي هم پيام را با زبان قوم و مخاطبان خويش مي‏آورند و هم معارف را متناسب با سطح فرهنگي و علمي آنان بيان مي‏كنند. بنابراين اگر قرآن به زباني غير از زبان عربي بود، جاي آن داشت كه از حكمت نزول قرآن به آن زبان سؤال شود كه چرا با اين كه پیامبر و  مخاطبان عرب بودند ، قرآن به زبان ديگري كه مردم آن زمان نمي‏فهميدند، نازل شد. پس نزول قرآن به زبان عربي در درجه اوّل امري طبيعي است.

دوم: قرآن كه به زبان عربي نازل شد، جلوي بهانه‏گيري‏هاي اعراب آن زمان را گرفت، چون اگر قرآن به زبان غير عربي بر آنان نازل مي‏شد، بهانه آن ها اين بود كه اين كتاب براي ما قابل فهم نيست. در سوره فصلت مي‏فرمايد:

و اگر آن كتاب را به زبان عجمي قرار مي‏داديم، مي‏گفتند چرا آياتش براي ما قابل فهم نيست.(2)

علاوه بر دو دليل بالا كه به فهم ما دلايل اصلي نزول قرآن به زبان عربي است، دلايل ديگري هم بر شمرده اند، از جمله:

سوم: ملت اعراب دست كم اعراب معاصر زمان پيامبر(ص) با توجه به تعصبات قومي، نزول قرآن را از سوي فردي غير عرب نمي‏پذيرفتند. اگر مثلاً پيامبر ايراني بود و قرآن او به زبان فارسي بود، اعراب زير پذيرش آن نمي‏رفتند.

 در سوره شعراء فرموده است:

و لو نزلنا علي بعض الاعجمين فقرأه عليهم ما كانوا به مؤمنين؛

اگر قرآن را بر شخصي غير عرب نازل مي‏كرديم، اعراب آن را نمي‏پذيرفتند.(3)(البته اين دليل نزول قرآن به زبان عربي نيست، بلكه اتمام حجتي بر عرب ها است.)

چهارم: بعضي مدعي شده اند(4) عربي بهترين زبان است. ظرفيت اين زبان براي بيان مسائل معنوي و ماورائي از همه زبان ها بيش تر است . در روايات هم وارد شده كه زبان عربي زبان اهل بهشت است.(5)

اما نازل شدن قرآن به زبان عربي به معناي اختصاص آن به ملت عرب زبان نيست، بلكه، چون روح و محتوا و پيام قرآن همگاني و جهاني است، اين كتاب آسماني براي همه انسانها است. در آيات قرآن نيز اين معنا تأكيد شده است.

از طرف ديگر براي جهاني بودن قرآن، لازم نيست حتما قرآن به زبان ما باشد، بلكه همين كه قرآن و مفاهيم و پيام هاي آن به زبان ما ترجمه شود، حجت بر ما تمام مي گردد و بهانه اي براي ايمان نياوردن نخواهيم داشت.

اما اینكه قرآن را فقط باید به زبان عربی بخوانیم ، چنین دستوری وارد نشده است، اگر چه بر خواندن آیات قرآن به زبان وحی در روایات به دلایل خاصی مانند محفوظ ماندن كلمات وحی ، انس مردم با زبان قرآن و داشتن وحدت زبان و...سفارش شده است . تاثیر روحی و روانی مثبت و فراوان دارد  اما خواندن قرآن به زبان فارسی به این معنا كه انسان ترجمه آن را بخواند، نیز نه تنها اشكال ندارد، بلكه چه بسا در موادی  ترجیح دارد.اینكه انسان معنای آیات قرآن را به خوبی درك كند تا بتواند هر چه بهتر و بیش تر از آن برای بهتر زیستن بهره گیرد،بسیار شایسته و ارزشمند است.

 اصولاً هدف اساسی نزول آیات برای همین است. اگر به قرائت قرآن نیز تاكید شده،برای رسیدن به فهم آیات قرآن و به كار گیری آن در زندگی است.

 یكی از راه هایی كه شیطان برای دور كردن مؤمنان از قرآن، وسوسه ای است كه در قلب آنان می اندازد. خواندن قرآن كه عربی است و مفهوم آیات را متوجه نمی شویم، چه فایده دارد؟ امام خمینی در جواب این توهم اشتباه می گوید:

".فرزندم! با قرآن اين بزرگ كتاب معرفت آشنا شو، اگر چه با قرائت آن؛ و راهي از آن به سوي محبوب باز كن و تصوّر نكن كه قرائت بدون معرفت اثري ندارد كه اين وسوسه شيطان است. آخر، اين كتاب از طرف محبوب است براي تو و براي همه كس، و نامه محبوبْ محبوب است اگر چه عاشق و محبّ مفاد آن را نداند و با اين انگيزه حبّ محبوب كه كمال مطلوب است، به سراغت آيد و شايد دستت گيرد. ما اگر در تمام لحظات عمر به شكرانه اين كه قرآن كتاب ما است، به سجده رويم، از عهده برنيامده‏ايم."(6)

اما این بدان معنا نیست كه فقط به تلاوت بدون فهم اكتفا كنی،بلكه به ترجمه آیات هم مراجعه كن. مفهوم را هم دریاب. در مفهوم تامل و تفكر كن. سعی كن زبان عربی را به حدی یاد بگیری كه با تلاوت قرآن، مضمون آن را هم حداقل در حد ترجمه دریابی.

در خواندن و روخوانی قرآن هم سعی كن كه درست خواندن را فرا بگیری. حالا در تلاوت قرآن اگر هم ناخواسته و بدون توجه اشتباه بخوانی، منعی ندارد ،زیرا عمد نیست. نباید به جهت امكان اشتباهات غیر عمدی خودمان را از آن فیض عظیم محروم كنیم.

 هم به خواندن قرآن بها دهیم و هم به خواندن ترجمه و هم به یادگیری ترجمه و... هیچ كدام ما را از دیگری باز ندارد.

اگر هم ساعتی بخواهیم فقط با خواندن ترجمه، پیام های بیش تری از قرآن در یابیم و استفاده بیش تر ببریم، هیچ منعی ندارد. خواندن متن قرآن، ترجمه  ، نگاه كردن به سطرها ، یادگیری تلاوت و ترجمه و تفسیر  و...  همه عبادت است و همگی ارزشمند هستند.

البته فراموش نكنیم كه عربی كلام خدا و فارسی ترجمه ماست .پس یقینا آثار معنوی عربی بیش تر از فارسی است. اما برای اینكه  بین كسب بركات و متوجه شدن مفاهیم آن جمع كرده باشیم،سعی كنیم هم عربی را و هم ترجمه و تفسیر آن را بخوانیم.

 دین ما دعوت به كیفیت می كند تا به كمیت.از این رو به جای قرائت چنین صفحه از عربی  و یا فارسی به تنهایی سعی كنیم مقدار كم تری بخوانیم. اما همراه با ترجمه و یا تفسیر .

پي‏نوشت‏ها:

 1. ابراهيم (14) آيه 4.

 2. فصلت (41) آيه 44.

 3. شعراء (26) آيه  198و 199.

4.طباطبایی،  الميزان، ترجمه موسوی همدانی، قم، انتشارات اسلامی، 1374 ش ، ج11، ص101؛ سید عبد الحسین طیب ، اطيب البيان، تهران، انتشارات اسلام ، 1378 ش  ج7،ص150 و ...

5.طبرسی، مجمع البيان، تهران، ناصر خسرو  ، ج12،ص157.

6. امام خمینی، صحیفه امام، تهران، مؤسسه نشر آثار امام ، ج16،ص211

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها