محكم و متشابه

قرآن كتاب معرفت و معارف مربوط به مبدأ و معاد است...

آيات بر دو نوع است :

محكم كه آنان را "آيات مرجع " و "ام الكتاب" (1)گويند و معناي شان صريح و روشن و قطعي است.

آيات متشابه كه در نگاه اول دو يا چند معناي ناهمگون از آن ها به ذهن مي رسد، ولي با دقت و با ارجاع آن ها به آيات محكم معلوم مي شود يكي معناي واقعي آيه است و بقيه معناي آيه نيستند.

اما چرا بعضي آيات متشابه هستند؟

قرآن كتاب معرفت و معارف مربوط به مبدأ و معاد است؛ يعني حقايق بلند مرتبه اي كه از درك و فهم بشر فراتر است. با چشم ديده نشده و با گوش شنيده نشده و به ذهن كسي خطور نكرده است.

 معارف را بايد با زبان و كلام و واژه هايي بيان كند كه براي عموم بشر قابل فهم باشد. پس بايد مفاهيم بلند مرتبه را در قالب زبان و با  واژه هايي كه براي بيان مفاهيم مادي و ديدني و لمس شدني وضع شده اند، بيان كند.طبيعي است كه بشر انس گرفته با معاني مادي و ديدني فوري با شنيدن اين الفاظ ،ذهن و فكرش به امور پست مادي متوجه مي شود. خداوند براي متوجه ساختن او به معاني حقيقي و منصرف نمودن از معاني مادي پست، قرينه ها و نشانه ها را ضميمه مي كند. اصول و محكماتي اعلام مي كند تا ذهن ها و فكرها با شنيدن آيات و واژه ها نتوانند به سوي معاني پست مادي متوجه شوند.

خدا مي خواهد از حقيقتي به نام "ميزان" (2)در قيامت سخن بگويد. براي بيان اين حقيقت براي مردم از واژه ميزان كمك مي گيرد. عموم مردم فوري با شنيدن واژه ميزان ذهن شان به وسيله اي متوجه مي شود كه دو كفه دارد و زبانه هايي كه دو شيء را در  كفه ها قرار مي دهند. هنگام هموزن بودن  كفه ها، زبانه ها روبروي هم واقع مي شوند . فوري تصور مي كنند كه در قيامت  چنين وسايلي هست كه گناهان فرد را در يك كفه و ثواب هاي او را در كفه ديگر قرار مي دهند. اگر ثواب ها سنگين تر شد، بهشتي و اگر سبك تر شد ،جهنمي مي گردد، در حالي كه واقعيت اين نيست.

ميزان در قيامت، انسان تراز اسلام و مطلوب خدا است، يعني علي بن ابي طالب كه معيار و ميزان است. ديگران در عقايد و اخلاق و رفتار با او سنجيده مي شوند. هر چه به او همساني بيش تر داشته باشند ، درجه بالاتري خواهند داشت. هر چه از او دورتر باشند، از قرب خدا دور مي گردند.

بنا بر اين براي بيان حقايق بلند غير مادي مربوط به مبدأ و معاد براي بشر چاره اي جز استفاده از همين واژگان وضع شده براي معاني مادي و پست و ديدني و شنيدني نيست. براي اين كه ذهن ها از  معاني پست منصرف شده و به معاني متعالي سوق يابد، با آوردن آيات محكم ، سدها و مانع هاي منصرف كننده از معاني پست و سوق دهنده به معاني متعالي نصب مي گردد.

خداوند با آوردن آيه « لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصار ؛ چشم ها او را نمي‏بينند، ولي او همه چشم ها را مي‏بيند» (3) مانع مي شود كه با شنيدن آيات: « يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلي‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيه‏ ؛ اي انسان! تو با تلاش و رنج به سوي پروردگارت مي‏روي و او را ملاقات خواهي كرد! »(4) و  «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلي‏ رَبِّها ناظِرَةٌ  ؛در آن روز صورت هايي شاداب و مسرور است و به پروردگارش مي‏نگرد»(5) ذهن ها به ديدن خدا با چشن سر و مادي پنداشتن خدا حكم كنند . آن ها را از   معناي پست مادي منصرف مي كند و به معنايي متعالي براي   ملاقات و نظر سوق مي دهد كه مناسب خداي برتر از ماده و مكان و زمان باشد.

پس چون بيان حقايق متعالي مربوط به مبدأ و معاد در قالب   الفاظ وضع شده براي معاني مادي و محسوس و پست ، غلط انداز است، براي منصرف ساختن ذهن ها از   معاني پست و سوق آن ها به سوي   معاني بلند، آيات محكم نازل شده اند تا راهنما به سوي تعالي و مانع از غلطيدن در معاني پست مادي باشند.(6)

پي نوشت ها:

1. انعام(6)آيه50.

2. هود(11)آيه31.

3. انعام(6)آيه103.

4. انشقاق(84)آيه6.

5. قيامت(75)آيه23.

6. براي اطلاع بيش تر به ترجمه الميزان، ج3،ص33 به بعد مراجعه كنيد. 

چنانكه در تفسير نمونه آمده كلمه «مكر» در لغت عرب با آنچه در فارسي امروز از آن مي‏فهميم تفاوت بسيار دارد. در فارسي امروز مكر به نقشه‏ هاي شيطاني و زيان بخش گفته مي‏شود، در حالي كه در لغت عرب هر نوع چاره ‏انديشي را «مكر» مي‏گويند كه گاهي خوب و گاهي زيان ‏آور است.(1)

با روشن شدن معناي كلمه «مكر» درباره كلمه «كيد» بايد بگوييم كه اين كلمه با كلمه «مكر» از اين جهت كه در هر دو تفكر و تدبر براي چاره انديشي وجود دارد مشترك است با اين تفاوت كه «كيد» از «مكر» قوي تر و شديدتر است.(2)

 پي نوشت ها:

1. آيت الله مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1374ش، ج‏2، ص566.

2. عسكري، ابوهلال، الفروق اللغويه، قاهره، دار العلم والثقافة، بي تا، ص 259.

 

آيات محكم آياتي هستند كه صريح و متقن مي باشند و هيچ تشابهي در آنها نيست...

آيات محكم آياتي هستند كه صريح و متقن مي باشند و هيچ تشابهي در آنها نيست و خواننده بدون ترديد و اشتباه به معناي آيه پي مي برد و اين آيات "ام الكتاب" يعني مرجع آيات متشابه بوده و معناي واقعي آيات متشابه با ارجاع به آنها معلوم مي باشد . (1)

در مقابل آيات محكم متشابهات هستند يعني آياتي كه معناي واقعي آنها براي مخاطب در ابتدا روشن نيست و مخاطب بين دو يا چند معنا متحير مي شود و براي يافتن معناي مورد نظر متكلم بايد آنها را به آيات محكم ارجاع دهد و بدين طريق معناي واقعي و منظور را به دست آورد.

علامه طباطبايي مي نويسد:

آيات متشابه طوري است كه مقصود از آن براي شنونده روشن نيست و چنان نيست كه شنونده به مجرد شنيدن آن، مراد از آن را درك كند بلكه در اين كه منظور فلان معنا است يا آن معناي ديگر ، ترديد مي‏كند و ترديدش بر طرف نمي‏شود تا آن كه به آيات محكم رجوع نموده و به كمك آنها معناي آيات متشابه را مشخص كند، و در نتيجه همان آيات متشابه نيز محكم شود، پس آيات محكم به خودي خود محكم است، و آيات متشابه به وسيله آيات محكم، محكم مي‏شود مثلا آيه شريفه:" الرَّحْمنُ عَلَي الْعَرْشِ اسْتَوي‏" (2) آيه متشابه است، چون معلوم نيست منظور از برقرار شدن خدا بر عرش چيست؟ شنونده در اولين لحظه كه آن را مي‏شنود  ، در معنايش ترديد مي‏كند ولي وقتي مراجعه به آيه " لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ" (3) مي‏كند مي‏فهمد كه قرار گرفتن خدا مانند قرار گرفتن ساير موجودات نيست و منظور از كلمه "استوا " تسلط بر ملك و احاطه بر خلق است نه روي تخت نشستن و بر مكاني تكيه دادن، كه كار موجودات جسماني است، و چنين چيزي از خداي سبحان محال است. (4)

اين آيه محكم است ولي از مجملات قرآن است. در قرآن بسياري از احكام و قصص و داستان ها به نحو اجمال بيان شده اند و بيان ريزه كاري هاي آن به عهده پيامبر است .

براي دست يافتن به جزئيات وضو، آيه اي به عنوان مرجع نيست تا اين آيه را به آن ارجاع دهيم و معنايش روشن شود و بگوييم اين آيه متشابه است و بايد به محكم ارجاع داده شود.

براي رفع اجمال از اين آيه فقط بايد به محضر پيامبر رجوع كرد و از او پرسيد زيرا او مبين و مفسر وحي است.

اين كه "الي المرافق" يعني دست ها را تا مرفق بشوييد يا دست ها را به سوي مرفق بشوييد و اين كه "و ارجلكم الي الكعبين" عطف بر مفعول "فاغسلوا" است يا عطف بر مفعول "فامسحوا" است ، اجمالي است كه در آيه موجود مي باشد و راه حل آن فقط مراجعه به بيان رسول خداست. 

پس مفهوم اين آيه كه دستور وضو براي نماز است ، روشن و واضح است و تشابه و ترديدي در آن نيست و به معناي ديگري قابل حمل نيست پس از محكمات است گر چه اجمالي دارد و براي رفع آن اجمال و دانستن طريق صحيح وضو بايد به پيامبر مراجعه كرد. 

پي نوشت ها:

1. طباطبايي ، الميزان ، ترجمه موسوي همداني ، قم ، انتشارات اسلامي ، 1374 ش ، ج 3 ، ص 29-30.

2. طه (20) آيه 5.

3. شوري (42) ايه 11.

4. طباطبايي ، همان ، ص 31.

 

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها