پرسش وپاسخ
۱۳۸۹/۰۴/۲۶ ۱۲:۴۰ شناسه مطلب: 14534
سلام- دین حضرت محمد(ص) قبل از 40 سالگی ( قبل از بعثت) چه بوده ؟ آیا پیامبر پیرو دین مسیح بوده ؟ چون تا قبل از رسالت ایشان اسلام نبوده که ایشان مسلمان باشند. و مسیحیت آخرین دین و کاملترین دین آن زمان بوده / در کتابها فقط خوانده ایم که حضرت یکتا پرست بوده ا ند؛ ( یکتا پرستی که دین نیست چون حضرت موسی و عیسی و همه پیامبران با همه ی ادیانی که داشتند همگی یکتا پرست بودند)
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
نظريات متعددي در پاسخ به اين پرسش وجود دارد که مهمترين آن ها عبارتند از:
1- پيامبر به هيچ شريعتي عمل نکرد و پيرو هيچ ديني نبود؛
2- پيرو دين مسيحيت بود؛
3- پيرو دين حضرت ابراهيم (ع) بود؛
4- پيرو دين خود (اسلام) بود.(1)
اما نظريه نخست را نميتوان پذيرفت، زيرا اولاً حضرت پيش از بعثت به کارهاي مختلفي از قبيل عبادات، معاملات و ساير کارها ميپرداخت .هرگز نميتوان پذيرفت که اين اعمال تابع هيچ يک از شرايع و اديان آسماني نبود.
نظريه دوم نيز قابل قبول نيست، زيرا اگر ايشان تابع دين مسيحيت بودند، مسيحيان و دشمنان اسلام اين مطلب را به رخ مسلمانان ميکشيدند .ميگفتند که پيامبر شما تا ديروز مسيحي بود و از دين ما پيروي ميکرد، اما امروز آمده ادعاي پيامبري ميکند!
اين سرزنش را آنقدر ادامه ميدادند که به گوش ما نيز ميرسيد، چنان که يهود به مسلمانان و پيامبر (ص) اعتراض ميکردند و ميگفتند: اگر تو پيامبري، پس چرا به سوي قبله ما (بيت المقدس) نماز ميخواني ؟!
آنقدر اين سخن را تکرار کردند تا موجب ناراحتي حضرت شدند، آنگاه به دستور الهي، قبله مسلمانان از بيت المقدس به سمت کعبه تغيير کرد.(2)
نبود چنين اعتراض و سرزنشي از سوي مسيحيان ميتواند شاهد خوبي بر عدم تابعيت پيامبر اسلام از دين مسيحيت باشد.
دوم: فرضيه مذکور فرع بر اين است که جهاني و فرا منطقهاي بودن دين مسيحيت ثابت شود تا اينکه بگوييم اين دين شامل تمام اقوام از جمله قوم عرب و سرزمين مکه و اطراف آن بود، در نتيجه پيامبر را تابع اين دين بدانيم اما اثبات چنين مطلبي کار آساني نيست.(3)
سوم: عمل به شريعت مسيح (ع) در گرو آگاهي از احکام آن است.آگاهي يا از طريق خواندن کتابهاي مسيحيت (از جمله انجيل) امکانپذير است و يا از طريق معاشرت با مسيحيان؛
فرض اول که با امي بودن پيامبر و عدم قدرت بر خواندن و نوشتن ايشان باطل است.
فرض دوم نيز صحت ندارد چون حضرت در طول زندگي خود با مسيحيان معاشرتي نداشته ، در مکه نيز اَحبار و رُهباني وجود نداشتند که پيامبر به طور مستمر احکام و دستورهاي دين مسيحيت را از آنان فرا بگيرد.
چهارم: تابع هر ديني - به حکم عقل - مقامش کم تر و پايينتر از مقام صاحب آن دين است. اگر
پيامبر تابع دين مسيح (ع) بود، لازمهاش برتري عيسي (ع) بر پيامبر اسلام خواهد بود اما اين مطلب خلاف ضروريات اسلام است ، زيرا پيامبر که خاتم پيامبران است، از تمامي آنان برتر و مقامش والاتر است.
اما نظريه سوم را نيز نميتوان پذيرفت، زيرا قائلان به اين نظريه به برخي از آيات قرآن تمسک کردهاند که دلالت آن ها بر مدعاي مذکور ناتمام است. آياتي مانند:
«ثُمَ اُوحَينا اِلَيک اَنِ اتَّبَع مِلَةَ اِبْراهيمَ حَنِيفاً وَ ما کانَ مِنَ المُشرِکينَ؛(4) سپس به تو وحي فرستاديم که از آيين ابراهيم که خالي از هرگونه انحراف بود و از مشرکان نبود، پيروي کن.» و آيه:
»قُلْ اِنَّني هَداني رَبّي اِلي صِراطٍ مُستَقيمٍ ديناً قيماً مِلَةَ اِبراهيمَ حنيفاً وَ ما کانَ مِن المُشرِکين؛(5)بگو پروردگارم مرا به راه راست هدايت کرده، آيين پابرجا (و ضامن سعادت دين و دنيا)، آيين ابراهيم، همان کسي که از آيينهاي خرافي محيط خود روي گردانيد و از مشرکان نبود.»
مراد از اين آيات چيزي غير از ديدگاه سوم است؛ زيرا اولاً: اين آيات شريفه بعد از بعثت نازل شده و مربوط به دين حضرت قبل از بعثت نيست.
دوم: بر اساس معارف اسلامي ، دين حضرت ابراهيم پس از آمدن تورات موسي (ع) ترک شده ،نيز دين يهود پس از آمدن انجيل عيسي (ع) متروک و دين مسيحيت پس از آمدن قرآن محمّد (ص) منقرض گشته است. پس حضرت نميتواند تابع ديني باشند که چند مرحله قبل توسط اديان ديگر ترک شده است.(6)
سوم: مفسران گفتهاند که مراد از تبعيت حضرت از دين و ملت ابراهيم حنيف اين است که مشترکاتي در احکام ميان اين دو دين وجود دارد که منشأ ظهور آن دين ابراهيم (ع) است . مراد از تبعيت پذيرفتن آن مشترکات در احکام است؛ احکامي از قبيل: گرفتن شارب و گذاشتن ريش و غسل جنابت و طهارت گرفتن با آب و ديه مرد و...(7)
تفسيرهاي ديگري در مورد آيات ياد شده وجود دارد که مجالي براي ذکر آن ها نيست.(8)
پس از ابطال سه نظريه مذکور مانعي براي پذيرفتن ديدگاه چهارم باقي نميماند، يعني اينکه بگوييم حضرت پيش از بعثت از کاملترين دين يعني دين اسلام پيروي ميکرد اما احکام اسلام و وظايف خود را به صورت وحي دريافت نميکرد بلکه به صورتهاي ديگر مانند الهامهاي قلبي، تحديث (سخن گفتن با فرشته) و رؤياهاي صادق دريافت مينمود.(9)
اميرالمؤمنان (ع) در اين باره ميفرمايد: «از روزي که پيامبر از شير گرفته شد، خدا او را با بزرگ ترين فرشته قرين و همراه ساخت تا به وسيله آن فرشته بزرگوارييها را بپيمايد و به نيکوترين اخلاق، آراسته گردد.»(10)
بنابراين حضرت قبل از بعثت، مراحلي از نبوت را دارا بود . با جهان غيب به گونهاي ارتباط داشت.همان طور که حضرت يحيي و حضرت عيسي (ع) در دوران کودکي به مقام نبوت رسيدند و با جهان غيب ارتباط داشتند؛(11) پيامبر اسلام نيز از همان آغاز با عالم غيب ارتباط داشت . در چهل سالگي به مقام رسالت و ابلاغ و اظهار پيام خدا به مردم برانگيخته شد.
روايات متعددي اين ديدگاه را تأييد ميکند؛ حضرت ميفرمايد: «کنت نبياً و آدم بين الماء و الطين؛(12) زماني پيامبر بودم که آدم (ع) هنوز در ميان آب و گل بود.»
يهوديها به رسول خدا (ص) عرض کردند: آيا شما از اول پيامبر نبودي؟ فرمود: بلي. گفتند: پس چرا در گهواره سخن نگفتي و نطق نکردي همان گونه که عيسي (ع) چنان کرد؟ فرمود: خداوند متعال، عيسي را بدون پدر آفريد . اگر او در گهواره سخن نميگفت، عذري براي مريم نبود تا سرزنش ديگران را پاسخ دهد، اما من از پدر و مادر متولد شدهام.(13)
عدهاي از بزرگان، نسبت به ديدگاه اخير ادعاي اجماع و اتفاق نظر شيعه را نمودهاند.(14)
اما اين که در غار حرا اعمال عبادي پيامبر چگونه بود و از چه ديني پيروي مي کرد، با آن چه گفتيم، پاسخ اين پرسش نيز روشن مي شود که حضرت به دين خود عمل مي کرد.
پينوشتها:
1. بحارالانوار، ج 18، ص 271.
2. بقره (2)آيه 144 - 143.
3. استاد جعفر سبحاني، مفاهيم القرآن ،ج 3، ص 73 به بعد.
4. نحل(16)آيه 123.
5. انعام(6) آيه 161.
6. محمد بن يعقوب کليني، اصول کافي (تهران، اسلاميه، چاپ 3، 1388 ق)، ج 2، ص 17.
7. آيت الله محمد مظفري، پرسشها و پاسخها (قم، ام ابيها، چاپ اول، 1420 ق) ص 12.
8. بحارالانوار، ج 8، ص 276.
9. همان، ج 18، ص 266.
10. همان، ص 278.
11. مريم (19)آيه 12 و 13.
12. بحارالانوار، ج 18، ص 278.
13. همان، ص 200.
14. محمد حسين مظفر، کتاب علم امام (ع)، ترجمه محمد آصفي ، ص 76 به بعد.
۱۳۸۹/۰۴/۲۶ ۱۲:۱۰ شناسه مطلب: 14533
پدر و مارد من پولی برای ودیعه منزل دارند اما امسال تمام صاحب خانه ها اجاره می خواهند آیا راه شرعی وجود دارد که پول را به کسی بدهند و آن فرد در قبال آن ماهانه پولی به آنها بدهد برای اجاره منزل پرداخت کنند
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در صورتي که پدر و مادر شما بتوانند پول را به عنوان مضاربه در اختيار کسي قرار بدهند و آن شخص نيز با آن پول خريد و فروش کند و از اول با هم قرار داد نمايند که چند در صد از سودي که از راه تجارت آن پول به دست مي آيد ،مال پدر شما باشد، به مقدار سودي که از راه خريد و فروش آن شخص به پدر شما مي رسد ،حلال است،
هم چنين اگر در انجام کاري پدر شما با کسي ديگر شريک شود و به مقدار پولي که دارد، از سود حاصل از شراکت استفاده کند، اشکال ندارد.
غير از راه مضاربه و شرکت، راه ديگري که شرعا جايز باشد و پدر شما بتواند از سود آن اجاره منزل را بدهد، به نظر آيت الله سيستاني وجود ندارد.(1)
پي نوشت:
1. سؤال تلفني (7741415-0251) از دفتر آيت الله سيستاني.
۱۳۸۹/۰۴/۲۶ ۱۱:۲۰ شناسه مطلب: 14532
اگر شاخه های درخت همسایه به منزل همسایه ی کناری برود ایا استفاده از میوه های ان درخت بدون اطلاع صاحب درخت اشکال دارد؟
با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز
در فرض سؤال استفاده از ميوه شاخه هاي درخت مذکور بدون رضايت صاحب درخت جايز نيست .اگر نمي داند که صاحبش راضى است يا نه، نمىتواند از ميوه آن بچيند، اگر ميوه آن روى زمين هم ريخته باشد، نمىتواند آن را بردارد، مگر با اذن از همسايه اي که صاحب درخت مي باشد. (1)
پي نوشت:
1. آيت الله مکارم شيرازي،احكام جوانان، ص 160، مسأله 486
۱۳۸۹/۰۴/۲۶ ۱۱:۱۲ شناسه مطلب: 14531
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
هنگامي كه مسافري نمازش را در سفر شكسته مي خواند ، اگر به وطن بازگشت و هنوز فرصت داشت ،لازم نيست نمازش را به طور کامل بخواند.(1)
پي نوشت:
1. امام خميني ،توضيح المسائل ،م1367وسوال از دفتر آيت الله خامنه اي.
۱۳۸۹/۰۴/۲۶ ۱۱:۰۸ شناسه مطلب: 14530
۱۳۸۹/۰۴/۲۶ ۱۱:۰۵ شناسه مطلب: 14529
كلااگر فبله كمي مايل باشد ، ضرورت دارد كه دقيقا در جهت قبله نماز خواند؟
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
ضرورت دارد كه انسان دقيقا در جهت قبله نماز بخواند.
در صورتي که با اطمينان به قبله بودن به جهتي که کمي مايل از جهت قبله بوده نماز خوانده ايد، چنانچه انحراف از قبله کم تر از 90 درجه به سمت راست يا به سمت چپ باشد، نماز صحيح است و قضا ندارد(1)
پي نو شت:
1. امام خميني، استفتائات ، ج 1، احکام قبله ، سؤال 32. ( نظر رهبري نيز دراين مسئله مطابق نظر امام خميني مي باشد).
۱۳۸۹/۰۴/۲۶ ۱۰:۵۵ شناسه مطلب: 14528
اين در صورتي است كه هنوز بسياري از نماز باقي مانده.
شکستن نماز واجب از روي اختيار حرام است . به خاطر زنگ گوشي تلفن يا موبايل نمي توانيد نماز را بشکنيد. فقط در صورتي که جان انسان مؤمن يا جان خود نماز گذار در خطر باشد، شکستن نماز واجب جايز است يا براي حفظ مال و جلو گيري از ضرر مالي که اهميت دارد، شکستن نماز واجب جايز است. (1) اما براي پاسخ دادن به زنگ تلفن يا در خانه شکستن نماز واجب جايز نيست.
پي نوشت:
1. امام خميني، توضيح المسائل ،مسأله 1159 و 1160ا( نظر رهبري مطابق با فتواي امام دراين مسئله مي باشد.)
۱۳۸۹/۰۴/۲۶ ۱۰:۵۳ شناسه مطلب: 14527
اگر خانه ای به قیمت چهل میلیون خریداری شود و پس از مدتی (1 الی 2 ماه بعد) بدون ان که گران فروشی شود همان خانه به قیمت پنجاه میلون فروخته شود ایا این گونه کسب درامد اشکال دارد؟
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در صورتي که خريدار خانه را ديده و به قيمت مذکور راضي باشد . اشکال ندارد، معامله مذکور صحيح و در آمد آن حلال مي باشد. (1)
پي نوشت:
1. آيت الله مکارم شيرازي، توضيح المسائل، مسأله 1782 و 1783.
۱۳۸۹/۰۴/۲۶ ۱۰:۳۷ شناسه مطلب: 14526
علت مذموم بودن بت پرستی این بود که انها بین خود و خدا یک واسطه ای قرار می دادند حال ایا اینکه این نقش را به امامان بدهیم صحیح است؟ ایا اینکه برای حاجات خود نزد خدا یک واسطه ای قرار دهیم قابل قبول است؟
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
متاسفانه با نظر شما موافق نيستيم، زيرا بت پرستان بت را سبب مستقل مي دانستند . او را همه كاره عالم مي دانستند، ولي ما امامان را بندگان خدا مي دانيم كه خداوند برخي از مقام هاي معنوي را به ايشان اعطا كرده است.
براي اين كه قدري پاسخ بيش تر تبيين شود ، حقيقت توسل و جايگاه آن در دين اسلام را توضيح مي دهيم.
توسل به معناي مدد جستن از وسيله براي رسيدن به مقصود است، انسان براي رسيدن به هدف بايد به اسباب و واسطههاي فيض متوسل شود . توسل به معناي استفاده از اسباب براي دستيابي به هدف است.
خداوند به مقتضاي لطف و رحمت بي انتهاي خويش، اسباب هدايت مردم را فراهم كرده كه يكي از آن ها فرستادن پيامبران و نزول كتب آسماني و راهنمايي رهبران ديني است. هر چند خداوند توانا است كه مستقيم تمام عالم را اداره كند و نياز به واسطه هاي فيض ندارد، اما با استفاده از ضمير جمع(انّا) اشاره به اسباب و نظام عالم مي كند و در عين حال كه مي تواند بدون واسطه، فيض خود را به موجودات برساند، ولي سنت الهي بر اين تعلق گرفته كه جهان هستي را بر اساس نظام اسباب و عوامل قرار دهد . فيض خود را تنها از راه علل و اسباب اعطا كند. امام صادق(ع) مي فرمايد: "ابي الله أن يجري الاشياء الا بالأسباب؛ (1) خداوند امور و اشيا را از طريق علل و سببش جاري مي سازد".
بر اين اساس انسان در همه كارهاي زندگي(مادي يا معنوي) به اسباب و وسايل توسل مي جويد.
خداوند براي اعطاي فيض خويش ، راه ها و اسبابي را مشخص كرده است، مانند نماز ، روزه ، نيكي به يتيم ، خدمت به مردم . از جمله اسباب و عوامل، نزول فيض و رحمت الهي ، وجود انسان هاي به حق رسيده (امامان و پيامبران) هستند. همان گونه كه در نزول بركات مادي نيز از ابزار و اسباب مادي بهره گرفته . شفا را در دارو قرار داده و به پزشك آگاهي براي درمان انسان ها داده است.
بر همين اساس ريشه اصلي توسل در قرآن کريم آمده :
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ؛(2) اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از خدا پروا كنيد و با وسيله به او توسل جوييد».
با توجه به اينکه کلمه وسيله در آيه اطلاق دارد، شامل همه امور معنوي ميشود که انسان را براي دريافت حاجت از خداوند کمک ميکند، بنابر اين همان طور که براي گرفتن حاجت به خانه خدا و حجر الاسود و نماز و روزه و درود به پيامبر متوسل ميشويم، به ارواح و قبور مطهر پيامبر، اولياي الهي، و بندگان صالح نيز ميتوان متوسل شد و آن ها را در پيشگاه خداوند شفيع قرار داد و از خداوند حاجت خواست.
حکمت اعطاي اين نقش به بزرگان دين و اولياي الهي، جايگاه معنوي آنان است، همه موجودات عالم هستي، آيات و نشانههاي حضرت حقاند، هر موجودي به اندازه وسعت وجودي خود نشانگر اسما و صفات خداوند هستند، عاليترين و تابناکترين جلوه و ظهور حضرت حق تعالى در آينه وجود پيامبر و ائمه تحقق يافته است، آن ها مظهر کامل اسما و صفات خداوندند، توسل به ارواح و قبور مطهر آنان توجه به مظاهر اسماي خداوند است. براي دريافت فيض الهي . اين کار از نظر عقلي و شرعي نه تنها محذوري ندارد، بلکه يک کار پسنديده است . در آموزههاي ديني در اين باره دلايل بسيار وجود دارد.(3)
اصل توسل به پيامبران و اولياي الهي در قرآن نيز آمده است: در آيه 97 سوره يوسف از زبان برادرانش خطاب به پدر مىخوانيم :
يا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا كنا خاطئين ؛اى پدر ! براى ما استغفار كن كه ما خطا كار بوديم .
يعقوب نيز اين تقاضا را نه تنها انكار نكرد و نفرمود :برويد از خدا بخواهيد، نه از من، بلكه به آن ها قول مساعد داد و فرمود :
سوف استغفر لكم ربى : به زودى براى شما از درگاه خداوند تقاضاى آمرزش مىكنم .
بنابراين واسطه قرار گرفتن انسان هاي برگزيده الهي و متوسل شدن به آن ها در آيات قرآن به کار رفته و در صدر اسلام نيز توسط اصحاب و ياران پيامبران صورت مي گرفت.
آيت الله سبحاني در کتاب آيين وهابيت درباره دلايل قرآن و روايي وتاريخ توسل به اولياي الهي به تفصيل بحث کرده ، به نمونههايي از دلايل ايشان در آن کتاب اشاره ميشود . تفصيل بحث را در همان کتاب ملاحظه فرماييد.
يکي از دلايل قرآني آيهاي است که در سورة يوسف آمده، حضرت يوسف خطاب به برادران خود فرمود:
«اذْهَبُواْ بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا؛(4) پيراهن مرا ببريد و آن را بر چهره پدرم بيفكنيد تا بينا شود».
قرآن کريم در ادامه از بينايي يعقوب به برکت پيراهن يوسف چنين خبر داده است:
«فَلَمَّا أَن جَاء الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا؛(5) پس چون مژده رسان آمد (پيراهن) را بر چهره او انداخت، پس بينا گرديد».
بر اساس اين آيه قرآن معلوم ميشود که توسل حتى به پيراهن يکي از اولياي الهي براي پيامبر الهي نظير يعقوب مؤثر واقع شد.
آيت الله سبحاني از کتابهاي معتبر اهل سنت جريانهاي بسيار نقل کرده که اصحاب در حيات حضرت و در زمان بعد از رحلت او به حضرت توسل ميکردند، تفصيل اين رخدادها را به کتاب ياد شده مراجعه نماييد.(6) در اين جا به حديث امير مؤمنان(ع) اشاره ميشود :
«سه روز از دفن پيامبر گذشته بود که عربي آمد و خود را بر قبر پيامبر افکند. خاک قبر او را بر سر خود پاشيد و شروع کرد به سخن گفتن با قبر پيامبر . از جمله اين آيه را خواند: اگر کسي به خود ستم کند، آن گاه نزد پيامبر بيايد و او برايش از خدا طلب آمرزش نمايد، بخشيده ميشود(7) بر خويشتن ستم کردهام .براي من از خدا طلب آمرزش بفرما، ناگهان ندايي شنيد که گناهان تو آمرزيده شد».(8)
بر اساس مباني اعتقادي و روايات صحيح و عملکرد صحابه به روشني معلوم ميشود که توسل به پيامبر و اهل بيت(ع) و امامزادهها و علما و صلحا و شهدا مؤثر است، در آموزههاي وحياني و عقلاني نه تنها منع و محذوري براي آن ذکر نشده بلکه بر انجام آن تأکيد گرديده است.
تفصيل اين بحث را در کتاب «آيين وهابيت» تأليف ايه الله جعفر سبحاني مطالعه فرماييد.
پينوشتها:
1. كافي،ج1، ص 183.
2. مائده (5) آيه 35.
3. شفاعت و توسل، سيد کاظم روحاني، ص 49 ـ 50.
4. يوسف (12) آيه 93.
5. همان، آيه 96.
6. آيين وهابيت، ص 188.
7. نساء (4) آيه 64.
8. آيين وهابيت، ص 190.





