تبلیغ دین

با سلام،

1-چرا مسلمانان اجازه تبلیغ دینشون رو در کلیساها دارند ولی برعکس اون ممکن نیست؟

2- اذان شیعه صحیح هست یا برادران اهل تسنن؟

با تشکر

پاسخ1:
تا آنجايي که اين مرکزاطلاع دارد مسلمانان در کليساها تبليغ نمي‌کنند. مسيحيان نيز چنين اجازه‌اي را براي آنان نمي‌دهند. اگر نمونه‌اي داريد ارسال نماييد تا در جواب‌هاي بعدي از آن استفاده شود.
آنچه که در جمهوري اسلامي ايران وجود دارد تبليغ از اسلام در سطح کشور است. اين امر از دو جهت قابل قبول و داراي اهميت مي‌باشد.
نخست آن که دين رسمي اين کشور اسلام است. از اين رو بايسته است از اسلام تبليغ شود تا مردم با معارف بلند و برتري‌هاي آن بيشتر آشنا شوند. البته تبليغ از دين رسمي کشور اختصاصي به ايران ندارد، در کشورهاي ديگر نيز از دين رسمي آن کشور تبليغ مي‌شود.
دوم اين که اسلام دين برتر و کامل‌ترين دين مي‌باشد، از اين رو لازم است که از آن تبليغ شود تا انسان ها از ميان اديان متعدد بهترين و کامل ترين دين را انتخاب نمايند. عقل نيز حکم مي‌کند دين برتر که سعادت دنيا و آخرت انسان ها را تأمين کند معرفي شود تا از اصول و آموزه‌هاي آن پيروي کنند. بر همين اساس بود که در هنگام ظهور اسلام رسول خدا (ص) مأمور شد اسلام را معرفي نمايند اما انسان ها در پذيرش و عدم پذيرش آن آزاد مي باشند. امروزه نيز بايسته است اسلام معرفي شود، اما اين امر معنايش آن نيست که پيروان اديان الهي مجبور به پذيرش اسلام باشند.
در خصوص عدم اجازه تبليغ از دين مسيح در اماکن مذهبي مسلمانان بايد گفت: اولا اسلام با تبليغ دين مسيح مخالف نيست. از اين رو اسلام همه پيروان اديان الهي را به گفتگو و بحث آزاد فرا خوانده است: «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ » (1) از سوي ديگر از همگان پيروان اديان الهي خواسته است که آموزه‌هاي ديني خود را عرضه نماييد تا انسان ها در مقايسه بين آن ها بهترين و برترين را انتخاب کنند: «فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه» (2)
ثانيا در جمهوري اسلامي ايران اقليت‌هاي مذهبي در انجام مراسم عبادي و مذهبي خود آزاد هستند.البته اين کشورطبق مقررات خود اجازه تبليغ از اديان اقليت‌هاي مذهبي را در رسانه ها و مطبوعات نمي‌دهد. در برخي کشورهاي ديگر نيز اين گونه است که اقليت‌هاي مذهبي حق تبليغ از دين خود را ندارند. افزون بر آن - متاسفانه-برخي از تبليغ دين مسيحيت سوء استفاده مي‌نمايند . به بهانه تبليغ از آن در صدد ضربه زدن به حکومت ديني و اسلام هستند. چنان که امروزه يکي از انگيزه‌هاي تبليغ از دين مسيح - در سطح ايران و جهان- زير سوال بردن اسلام و حکومت اسلامي است. طبيعي است اگر تبليغ از دين تبديل به مسايل سياسي گردد، هيچ کشوري اجازه تبليغ از آن دين را نمي دهد. مهم تر از همه اين که امروزه در سطح بسيار کلان و گسترده از دين مسيح تبليغ مي‌شود. در اين جا نظر شما را به گزارش تبليغات از دين مسيح در ايران جلب مي‌نمايم که حاکي از تبليغ هدفمند اين دين در ايران است:
درسال هاي اخير کشورهاي اسلامي پذيراي موج وسيع و پردامن هائي از تبليغات مسحيت بوده اند که در اين ميان، ايران بيش ترين سهم از هجمه هاي اين موج را دريافت کرده است.
طي يك پژوهشي كه انجام شده ،مشخص شده كه تبليغات تلويزيوني، تبليغات شهري، تبليغات در اقشار، تبليغات در کليساهاي خانگي، اينترنت و اغواگران، راه تبليغ مسيحيت در ايران هستند.
اينترنت
فعاليت مبلغان مسيحي در اينترنت با استفاده از انبوهي سايت ها و وبلاگ ها جريان دارد. تالار گفتگوي اين سايت ها به محلي براي جذب ايرانياني تبديل شده است که تبليغي را دريافت مي كنند و پس از مدتي به محافل خانگي دعوت مي شوند. همچنين از ديگر کارايي هاي اينترنت براي گروه هاي مبلغ مسيحيت، مظلوم نمايي، تشويش اذهان عمومي و ... ازطريق انتشار اخبار کذب و بزرگنمايي شده است.
تبليغات شهري
تبليغات شهري شامل طيف وسيعي از اقدامات مي شود. ديوار نويسي، ترسيم صليب بر روي ديوار اماکن عمومي و خصوصي، توزيع رايگان مکتوباتي نظير «بهاي محبت»، «حيات در مسيح»، «تشبه به مسيح»، «دروس مقدماتي»، «زندگي تازه»، «آشنايي با کتاب مقدس»، «عيسي کيست؟»، «کليسا»، «بشارت شخصي»، «اخلاقيات در کتاب مقدس»، «چگونه بايد دعا کرد؟»، «خادم مسيحي»، «راهنماي مطالعه انجيل يوحنا»، «اصول اعتقاد ما»، «ماموريت کليسا»، «خدمت تعليم»، «مسيحي در جامعه» و ... و توزيع سي دي هاي تبليغاتي رايگان نظير «عشق». «خدا محبت است»، «کتاب آفرينش»، «داستان خدا» و ... نيز از اين دست اقدامات است.
در جذب جوان، بر روي روابط بين دختران و پسران مانور داده مي شود. از اين منظر، دين مسيحي، ديني سهل گير معرفي مي شود، به صورتي که در آن دختران و پسران بدون محدوديت هاي اسلامي مي توانند با يکديگر رابطه داشته باشند
تبليغات در اقشار
الف) انجام فعاليت هاي تبليغي بر جوانان و جذب آن ها: در جذب جوان، بر روي روابط بين دختران و پسران مانور داده مي شود. از اين منظر، دين مسيحي، ديني سهل گير معرفي مي شود، به صورتي که در آن دختران و پسران بدون محدوديت هاي اسلامي مي توانند با يکديگر رابطه داشته باشند.
ب) گروه هاي اجتماعي:
گروه هاي اجتماعي که داراي بيش ترين اهميت و اولويت در برنامه هاي جذب گروه هاي مبلغ مسيحيت هستند، عبارتند از: دانشجويان، معتادان، مخالفان سياسي نظام، دختران فراري و کودکان خياباني، بهائيان، لائيک ها و معلولان جسمي و مبتلايان به بيماري هاي صعب العلاج.
تبليغات در کليساهاي خانگي
کليساهاي خانگي، منازلي هستند که کشيشان مسيحي يا افراد مرتد تازه جذب شده، مالکيت و يا اجاره آن ها را در اختيار دارند. اين محل ها از سوي سازمان هاي کليسايي با مبالغ قابل توجهي به اجاره در آورده مي شوند تا امورات جذب در آن ها صورت گيرد.
اين اماکن عمدتاً شاهد رجوع جوانان تازه جذب شده هستند. همچنين برخي کتب، سي دي ها و جزوات، شبنامه اي و وبلاگ هاي اينترنتي، از اين اماکن تهيه و توزيع و به روز رساني مي شوند.
تبليغات تلويزيوني
شبكه‌هاي ماهواره اي متعدد تحت مجموعه اي رسانه اي که به صورت شبکه اي کاملاً هماهنگ به تحرک مي پردازند، به شيوه هاي گوناگوني، به صورت مستقيم تبليغات وسيعي را براي مسيحيت به مرحله اجرا در مي آورند.
افراد اين گروه با سخنراني و تبليغ چهره به چهره در محافل و با راه اندازي وبلاگ و چت کردن مبادرت به جذب جوانان هوس باز مي کنند.
محورهاي القاي اين شبكه‌ها عبارتند از:
الف) تبليغات مسحيت صهيونيستي: يکي از مجريان «نجات تي وي» مي گويد: « اسرائيل سرزمين مقدسي است. پس کسي که مي گويد مرگ بر اسرائيل، آن مرگ به خودش بر مي گردد.»
ب) انجام تبليغات ويژه معتادان و معلولان با استفاده از تصاوير ساختگي و مجهول و انتشار موسيقي و تصاوير هيجان آور به صورت مداوم.
ج) نشان دادن مسيحيت به عنوان يک دين فراگير که توانسته تمامي نژادها را به سمت خود جذب کند.
اين گونه اقدامات عوام فريبانه اغلب با انتشار نماهنگ هايي از درون ايران نيز همراه مي شود.
همچمنين در اين بررسي ها مشخص شده که برخي از اين گروه هاي مبلغ طيف وسيعي از اغواگران زن را در اختيار دارند. از اين گروه براي جذب افراد مذکر بهره برداري مي کنند. افراد اين گروه با سخنراني و تبليغ چهره به چهره در محافل و با راه اندازي وبلاگ و چت کردن مبادرت به جذب جوانان هوس باز مي کنند. (3)

پي‌نوشت‌ها:
1. آل عمران (3)آيه64.
2. زمر (39) آيه 18 .
3. شيعه نيوز.
------------------------------

پاسخ2:
با توجه به اينکه شيعيان تمام احکام را از اهل بيت (که جانشين پيامبر و بيانگر احکام خدا بعد از پيامبر اسلام و مفسران واقعي قرآن هستند، استفاده مي کنند و اهل سنت به پيروي از کساني که براساس استنباط شخصي بعضي از افراد احکام را به دست آورده است) جاي شک و ترديدي نمي ماند که اذان شيعيان صحيح و مطابق با دستور خداوند و پيامبر او مي باشد.
اختلاف اذان بيان شيعه و سني مثل اختلاف در وضوگرفتن بر مي گردد به اختلاف در منابع دو مذهب براي استنباط احکام.
نسبت به اين مسئله که اذان کدام يکي از دو مذهب برحق و ديگري باطل است، بايد رواياتي را که با سند معتبر از پيامبر اسلام به ما رسيده است، در نظر بگيريم. منابعي را که شيعه يا سني براي اثبات اذان و ساير احکام شرعي استفاده مي کنند ،بررسي نمائيم.
شيعه از منبع اهل بيت عليهم السلام کيفيت اذان و وضو گرفتن را آموخته و اهل بيت به سفارش پيامبر در حديث ثقلين که مورد قبول شيعه و سني مي باشد، برابر قرآن اند و جانشين پيامبر اسلام در بيان احکام الهي هستند.
پيامبر اسلام در روايات متعددي که در منابع معتبر و مهمي شيعه و اهل سنت وجود دارد، راجع به جانشيني بعد از خودش و پيروي از اهل بيت و در رأس اهل بيت به پيروي از امير المؤمنين علي (عليه السلام) سفارش نموده است.(1)
اهل بيت (عليهم السلام) احکام خدا را در تمام زمينه ها، چه در وضو باشد يا در کيفيت گفتن اذان و اقامه و ساير مسائل به صورت صحيح و به روش و سنت پيامبر اسلام بيان نموده اند. شيعيان تمام احکام الهي از جمله کيفيت اذان گفتن را از اهل بيت پيامبر استفاده نموده اند.
اما اهل سنت به پيروي از کساني که بر اساس استنباط شخصي بعضي از افراد و اجتهاد آن ها درمقابل نص -که اجتهاد در مقابل نص باطل است- کيفيت اذان گفتن را آموخته اند.
با اين بيان روشن مي شود که اذان گفتن شيعيان چون مستند به اهل بيت پيامبر است صحيح مي باشد.

پي نوشت:
1.شيخ سليمان حنفي قندوزي، ينابيع المودة ، ج1 ،ص 36، بحث حديث ثقلين.

سلام.من چند سوال داشتم اول اینکه خواهشا در مورد احکام ارتداد یعنی اینکه چرا اگر یک مسلمان بعد از سن تکلیف اگر مسیحی شود او را میکشید؟او که به اختیار خود اسلام را انتخاب نکرده است خانواده ی او مسلمان بوده و او به ناچار مسلمان شده است /مگر این خلاف اختیار و آزادی نیست؟خدا انسان را آزاد آفریده/البته این حکم فقط در نظام جمهوری اسلامی ایران اجرا میشود حتی در لبنان که مسیحیان زیاد هستند(مسلمانان لبنان هم خیلی هستند) و به راحتی تبلیغ میکنند تا شاید مسلمانان را مسیحی کنند اجرا نمیشود.سوال دیگر من این است که چرا در ایران مسیحیان اجازهی تبلیغ دین ندارند؟ شما مسلمانان اگر فکر میکنید دین شما برتر است اجازه دهید تا ما هم تبلیغ کنیم ببینیم طرفدار کدام بیشتر است؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اگر براي هر فرد به تبعيت از والدينش ديني فرض مي شود ، مربوط به قوانين و مقررات اجتماعي است كه مي تواند در جامعه اي وجود داشته باشد و در جامعه ديگر نباشد ، اما اين مسئله ربطي به اعتقاد ديني ندارد و نمي توان از آن نتيجه گرفت كه افراد در انتخاب دين آزادي دارند ، يا ندارند ؛ زيرا اعتقاد و عدم اعتقاد به يك دين ، مربوط به خود انسان وعقل و دل او است .
درست است كه از نظر فقهى بچه ‏هاى پدر و مادر مسلمان به تبعيت از والدين‏شان مسلمان هستند. از نظر حقوقى مسلمان محسوب مى‏شوند . از مزاياى اجتماعى در جامعه به عنوان يك مسلمان برخوردار هستند اما اين موضوع، غير از اعتقاد به اسلام است. اعتقاد به اسلام، نمى‏تواند سنتى و تقليدى باشد؛ بنابراين فرزندان وقتى به مرحله رشد عقلى و تكليف رسيدند، پذيرش اسلام‏شان بايد به سبب دليل باشد، نه از روى تبعيت و تقليد محض .
از اين رو تمام مراجع تقليد در اول توضيح‏ المسائل مى‏نويسند: تقليد در اصول دين جايز نيست. بنابراين فرزندان مسلمانان، دين را خود انتخاب مى‏كنند. دين و ايمان به آن كه يك اعتقاد قلبى و درونى است، ممكن نيست تحميلى باشد. و به همين جهت قرآن مى‏فرمايد: «لا اكراه فى الدين؛ در دين اجباري نيست». سپس مي افزايد: راه راست، انديشه راستين و آيين درست و نجات بخش، از انديشه دروغين و آيين باطل واضح و روشن است ( قد تبين الرشد من الغي). (1) حال اگر راه درست و دين حق، از راه نادرست نمايان است، پس چه دليلي براي تحميل و اجبار است؟!
از نظر جهان بيني اسلامي همه انسان ها از آزادي، اختيار و قدرت بر تصميم گيري برخوردارند و خودشان سرنوشت خويش را رقم مي زنند.اسلام از راه هاي گوناگون مي كوشد. انديشه بشر را از اسارت باطل برهاند و آدمي با ديد باز و وسعت نظر بيانديشد و داوري كند و دين و آيين حق را برگزيند. اين سخن قرآن است :
«به بندگاني مژده باد كه همه سخنان را مي شنوند و بهترين را برمي گزينند».(2)
« چون به ايشان گفته شود كه از آن چه از سوي خدا فرود آمده است، پيروي كنيد، گويند: نه، به همان راهي مي رويم كه پدران ما مي رفتند. حتي اگر پدران شان بي خرد و گمراه بوده اند!»(3)
آيه اخير، انسان ها را توبيخ مي كند كه چگونه به راه پدران و تقليد از آنان رفتند ، شايد پدران آن ها درك نمي كردند . پس تقليد در دين از نظر قرآن محكوم است. در روايات تصريح شده که تقليد در دين، نه فقط از پدر و مادر مردود است ، حتي تقليد در عقايد از شخصيت هاي بزرگ هم جايز نيست.(4)
البته اين بدان معنا نيست كه بايد ديني غير از دين پدران انتخاب نمود ، بلكه چه بسا راه و دين پدران حق باشد، اما در هر دو صورت اين گزينش دين بايد با انتخاب و از روي تحقيق و تامل و بررسي خود انسان باشد.
پس ديدگاه اسلام در مورد انتخاب دين روشن شد ؛ حال مي پرسيم : اگر دين امري انتخابي است ، پس حکم ارتداد براي چيست؟
ارتداد اصلاً مسئله اي اعتقادي نيست ، بلکه يک موضوع سياسي و اجتماعي است ؛ براي فهم اين كه مسلمان مي تواند به آئين ديگر در آيد يا نه و موضوع ارتداد و شرايط آن چيست، بايد خاستگاه وضع اين حكم از ديدگاه قرآن بررسي شود. قرآن حقيقت اين مساله را اين گونه نقل مي نمايد:
"جمعي از اهل كتاب (يهود) گفتند (برويد ظاهراً) به آنچه بر مؤمنان نازل شده در آغاز روز ايمان بياوريد، و در پايان روز كافر شويد و (باز گرديد) شايد آن‏ها (از دين خود) باز گردند".(5)
دوازده نفر از دانشمندان يهود خيبر و نقاط ديگر، نقشه ‏اي ماهرانه براي متزلزل ساختن باور و ايمان بعضي از مؤمنان طرح نموده و با يكديگر تباني كردند كه صبحگاهان خدمت پيامبر برسند و در ظاهر ايمان بياورند، ولي در آخر روز از آيين برگردند. هنگامي كه از علت كارشان سؤال شد بگويند: ما صفات محمّد را از نزديك مشاهده كرديم و هنگامي كه به كتب ديني خود مراجعه نموده يا با دانشمندان ديني خود مشورت كرديم، ديديم صفات و روش او با آنچه در كتب ما است، تطبيق نمي كند و از اين رو برگشتيم. اين موضوع سبب مي شود كه عده‏اي بگويند اين‏ها كه به كتب آسماني از ما آگاه ترند، لابد آنچه را گفته‏اند راست مي گويند و به اين وسيله ايمان مسلمانان متزلزل مي گردد.(6)
مكر و نيرنگ كفار به وسيله خداوند آشكار گرديد و خدا حدّ ارتداد را وضع نمود. بايد توجه داشت كه اين ترفند مختص زمان رسول خدا(ص) نمي باشد، بلكه در همه زمان‏ها امكان اجراي آن وجود دارد.
اسلام با وضع چنين حكمي جلوي مفاسد احتمالي را (كه برخي نيز به وقوع پيوسته) گرفته است كه در زير به نمونه هايي از اين مفاسد اشاره مي كنيم:
1- همه مسلمانان از نظر اعتقاد و ايمان دروني در سطح بالا نيستند، بلكه برخي افراد در ايمان شان سست هستند. اين گونه تبليغات، افراد سست ايمان را تحت تأثير قرار مي دهد و آن‏ها را از مسير حق باز مي دارد. حدّ و حكم شرعي ارتداد مي تواند افراد را از انحراف باز دارد.
2- اگر اسلام جلوي اين روند را نمي گرفت، نوعي جنگ رواني عليه دين صورت مي گرفت و كفار با تبليغات شديد عليه اسلام، علاوه بر اين كه مسلمانان را دلسرد مي كردند، باعث دلسرد شدن افرادي كه گرايش به اسلام داشتند مي شدند.
3- مهم‏ترين مسئله ارتداد، پيامدهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي آن است. در جامعه اسلامي كه احكام و قوانين آن پايه براي رفتارهاي فردي و اجتماعي و روابط خانوادگي مي باشد، نيز تعيين كننده رفتار انسان‏ها با يكديگر و ارزش‏هاي اخلاقي جامعه است، هر گونه اختلالي در ايمان و اعتقاد انسان‏ها با توجه به همسنگ نبودن آگاهي‏ها، در رفتارها تأثير گذاشته ، پاي بندي به احكام و قوانين ديني واجتماعي را سست مي كند ، نيز اركان جامعه را مورد تهديد جدّي قرار مي دهد.
همچنين گسترش افكار انحرافي در جامعه كه توسط افراد مرتد ايجاد مي شود، نيروي مسلمانان را از جهت كمّي و كيفي مورد تهديد قرار مي دهد، از اين جهت هر گونه برنامه ريزي بر اساس نيروهاي اسلامي در جامعه، غير ممكن خواهد بود.
با توجه به موارد برشمرده مشخّص مي شود حكم ارتداد، يك حكم اجتماعي و سياسي است، هم چنين آنچه در روايات در مورد حكم ارتداد بيان شده، در زماني است كه انكار دين اسلام "جاحدانه " و مغرضانه باشد، يعني شخصي به رغم حقانيّت دين اسلام، به جهت انگيزه ‏هاي نادرست، از دين اسلام خارج شده و در مقابل آن موضع‏گيري نمايد؛ بنابراين اگر كسي دين ديگري غير از اسلام را (آن هم پس از بررسي و به دور از هر گونه دوستي و دشمني و مشكلات ديگر) انتخاب نمايد، اين عقيده براي او محترم است، تا زماني كه به صورت موضع‏گيري در مقابل اسلام در نيايد ، يا به صورت سخنراني و تحريك ديگران در مقابل اسلام جبهه گيري نكند.
نكته قابل توجه در اين زمينه آن است كه حكم ارتداد در اديان آسماني ديگر نيز بيان شده و طبيعي است كه هر ديني براي پاسداري از كيان خود، راهكارهايي را براي وحدت پيروان انديشيده باشد.همان گونه كه دين يهود در زمان خود اجازه ارتداد نمي‏داد و با شدّت برخورد مي‏كرد،(7) نيز در زمان حقانيت دين حضرت عيسي(ع) قانون ارتداد وجود داشت.(8)
آري پذيرش دين به عنوان يک مسئله فردي امري انتخابي است و انسان در انتخاب آن آزاد است و اين نکته اي است که در قرآن نيز مورد تأييد و تأکيد قرار گرفته ، اما انسان حق ندارد از آزادي سوءاستفاده كند . به بهانه آزادي، اعتقادات جامعه را متزلزل نمايد . امنيت فكري و فرهنگي اجتماع را سست و مختل كند. حكم ارتداد براي چنين موردي است . روشن است كه اين سخن مورد پذيرش عقل و عرف است.
در نتيجه اگر فردي در خانواده مسلمان تشخيص داد دين اسلام بر حق نيست، مي‏تواند دين ديگر را انتخاب كند، اما در جامعه‏اي كه براساس اعتقادات و باورهاي ديني، قوانين و رفتارهاي اجتماعي و فردي، نيز گرايش ها و آرزوهاي انسان‏ها و ارزش‏هاي اخلاقي شكل گرفته (كه هر يك از اين موارد كاركردهاي بسياري در زندگي فردي و اجتماعي دارد) حق ندارد در برابر دين و اعتقادات موضع‏گيري نموده و درصدد تخريب آن ها باشد، زيرا اين امر آثار نامطلوب در زندگي فردي و اجتماعي ايجاد خواهد كرد و باعث تزلزل اركان اجتماعي خواهد شد.
بنابراين ارتداد از اين جهت كه افكار عمومي و ايمان مردم را متزلزل مي‏كند، اظهار آن روا و شايسته نيست. با وجود يك سري شرايط، اسلام با مرتد برخورد مي‏كند. اما اگر فرد باور خود را رواج نداد و به امنيت فكري و فرهنگي جامعه آسيبي وارد نكرد، به او كاري ندارند . عقيده‏اش نزد خودش محترم است . به حكم عقل بايد بر اساس همان عقيده رفتار نمايد . بنابراين تغيير دين‌ بدون اعلام ، تبليغ ، يا موضع گيري در مقابل اسلام و تخريب آن ، حكم اعدام ندارد.
چنان كه روشن شد مساله رعايت كيان جامعه اسلامي و برخورد با مرتدان و مخالفان با اين قانون در فرض وجود جامعه اسلامي معنا پيدا مي كند . در غير اين صورت عملا مجازات و محكوميت مرتد بي معناست ، زيرا برخورد با مرتد با حاكم جامعه اسلامي است. در نتيجه در كشورهايي كه داراي حكومت اسلامي نيستند، چنين فرضي معنا ندارد .پيروان اديان مختلف در اين كشورها به تبليغ و ترويج دين خود مي پردازند .
براي اطلاع بيش تر در موضوع ارتداد، به كتاب احكام مرتد از ديدگاه اسلام و حقوق بشر، تأليف سيف الله صرامي مراجعه فرماييد.
اما این که چرا در ايران بر خلاف برخی کشورها، مسيحيان اجازه تبليغ دين ندارند؟ باید گفت هرکشوري درباره اقليت‌هاي مذهبي قوانين خود را دارد که چگونه با آن ها رفتار نمايد. ايران اسلامي نيز در اين زمينه قوانين خود را دارد. از جمله اين که مسيحيان در انجام مراسم عبادي خود آزاد، اما در تبليغ دين آزاد نيستند. اين امراختصاص به ايران ندارد، در برخي کشور هاي ديگرنيز اقليت هاي مذهبي حق ندارند از دين خود تبليغ نمايند ،حتي در برخي کشور ها اقليت هاي مذهبي حق ندارند آزادانه مراسم مذهبي خود را برگزار نمايند. از جمله در فرانسه دختران مسلمان - هنگام حضور در مدارس - حق ندارند حجاب داشته باشند.
عدم اجازه تبليغ از دين مسيحيت- در ايران - نه بدان است که اين دين جذابيت دارد و موجب گرايش مردم به اين آن مي شود،زيرا اين دين داراي تناقضات و تعاليم غير معقول مي باشد، اين در حالي است که امروزه در دنيا- علي رغم اينکه عليه اسلام تبليغات مي‌شود- اما محبوبيت اسلام افزايش يافته . به گونه‌اي که غرب خواستار مقابله با آن شده است.
عدم اجازه تبليغ از دين مسيحيت در ايران ، بدان جهت مي باشد که ممکن است برخي مسيحيان از اين آزادي سوء استفاده کنند .به مباني حکومت صدمه بزنند،چنان که برخي از اقليت ها ي مذهبي ديگراين کار را کرده اند . اين امر با مصالح جامعه در تضاد وحکو مت اسلامي چنين اجازه را نمي دهند ، عدم اجازه تبليغ از مسيحيت به خاطر بعد سياسي آن است.

پى‏نوشت‏ها:
1. بقره (2) آيه 256.
2. زمر (39) آيه 18.
3. بقره ، آيه 170 - مائده، آيه 104.
4. ميزان الحکمه، ح 6296 ؛ بحارالانوار، ج 23، ص 103.
5. آل عمران (3) آيه 73.
6. تفسير نمونه، ج 2، ص 466.
7. كتاب مقدس، تورات، سفر تثنيه، فصل 13.
8 .عهد جديد (انجيل)، نامه‏اي به مسيحيان عبراني، بند 10.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.