کتاب مبین

در روايات، لوح محفوظ در برابر لوح محو و اثبات قرارگرفته، كه هر دو تركيب وصفي اند.

. لوح در لغت، چيزي است كه مي‏توان روي آن نوشت. (1) در اصطلاح، لوح محفوظ عالم قضاي الهي را گويند كه همه حوادث به قلم تقدير الهي در آن به ثبت رسيده است. كسي جز خداوند از آن آگاهي ندارد. هر چه در اين لوح نگاشته شود، تغيير نمي‏كند؛ به طور مثال، هر يك از انسان‏ها داراي اجل حتمي هستند كه به هيچ عنوان قابل تأخير و تقديم  نمي‏باشد.

اما در لوح محو و اثبات كه تقدير الهي در آن نگاشته مي‏شود، قابل تغيير و تبدّل است؛ به طور مثال، اجلّ معلّقي وجود دارد، لكن اين اجل به سبب صدقه يا كار خير قابل تأخير افتادن است؛ همان طور كه در روايات وارد شده و يا اين كه به جهت كارهاي سوء مثل عاق والدين و قطع رحم به جلو مي‏افتد.

مرحوم علامه مجلسي در مورد اين دو لوح مي‏فرمايند:

"آيات و اخبار دلالت دارند كه همه حوادث و وقايع عالم در دو لوح ثبت است:

يكي لوح محفوظ، كه هيچ گونه تغيير در آن راه ندارد و مطابق علم خداوند است.

ديگري لوح محو و اثبات، كه در آن چيزي ثبت  مي گردد و سپس به جهت مصالح بسياري كه بر خردمندان پنهان نيست، چيز ديگري بر خلاف آن به ثبت رسد؛ مثلاً در آن نوشته شود: عمر فلاني پنجاه سال است؛ بدين معنا كه مقتضاي حكمت پروردگار آن است كه اگر كاري انجام ندهد كه موجب كوتاهي يا طولاني شدن عمر او شود، پنجاه سال عمر مي‏كند". (2) اين همان اجل معلّق است كه توضيح داده شد.

ثبت حوادث و وقايع زندگي انسان در لوح محفوظ، به معناي رقم خوردن همه چيز از قبل نيست؛ چنان كه تغيير آن به معناي نادرست و غلط بودن آن نيست؛ بلكه خداوند از آن جا كه نسبت به همه امور علم قبلي دارد، مي داند كه بر اساس ضوابط و ساختار علّي و معلولي عالم و بر اساس اختيارات فردي، چه نتيجه اي براي هر فرد رقم مي خورد و هر كس چه سرنوشتي را براي خود ترسيم مي نمايد. در نتيجه، اگر قرار بر حصول تغييري در اين امر باشد، باز به دست خود فرد خواهد بود.

 در لوح محفوظ ثبت است كه فلان فرد پنجاه سال عمر مي كند و در اين سن بر اثر سكته جان مي سپارد. اين امر به اين مفهوم نيست كه اين فرد به دور از هر نوع اراده و اختيار، يقينا در پنجاه سالگي به ناگاه سكته كرده، خواهد مرد؛ بلكه اين فرد در طول زندگي و در مسير حيات خود نحوه اي از رفتار و عملكرد را در پيش مي گيرد. در تغذيه و تحرك بدني و مشغله كاري و... به گونه اي رفتار مي كند كه بر اثر علت هاي طبيعي، رگ هاي قلبش گرفته و در اين سن به سكته مبتلا شده و در نتيجه آن خواهد مرد.

اين گونه علم خداوند، همانند علم پزشك از روند بهبود فرد بيمار يا پيشرفت بيماري اوست كه تأثيري در تحقق اين علل ندارد، يا همانند علم معلم است به اين كه در اين امتحان كدام دانش آموز نمره كامل خواهد گرفت و كدام رفوزه خواهد شد؛ يقينا اين علم از قبل در ذهن معلم نقش بسته است؛ اما ممتاز يا رفوزه شدن دانش آموزان معلول علت هاي خاص خود است و خودشان در اين امر نقش كليدي و مؤثر دارند.

 

پي نوشت‏ها:

1.خرمشاهي، بهاءالدين، دانشنامه قرآن، دوستان-ناهيد، تهران، 1381ه.ش، ماده لوح.

2. مجلسي، محمدباقر، بحارالأنوار، موسسه الوفاء، بيروت،1404ه،ق، ج 4 ص 130.

 

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.