۱۳۹۶/۰۵/۱۱ ۱۳:۰۸ شناسه مطلب: 96003
در روايتي داريم امام سجاد (ع) وقتي سوره قدر را تلاوت مي كرد ، بعد از تلاوت " انا انزلناه في ليله القدر " مي فرمود: "صدق الله عز وجل أنزل الله القرآن في ليلة القدر " . (1)
و از امام صادق روايت شده كه هر كس سوره "و الشمس و ضحاها" را تلاوت و ختم كرد ، بگويد: "صدق الله و صدق رسوله". (2)
در اعمال ماه رجب و دعاي ام داوود هم آمده كه بعد از خواندن سوره هايي كه معين كرده اند ، بگويد:
"صدق الله العظيم الذي لا إله إلا هو الحي القيوم ذو الجلال والاكرام الرحمن الرحيم الحليم الكريم الذي ليس كمثله شئ وهو السميع العليم البصير الخبير ، شهد الله أنه لا إله إلا هو والملائكة وأولو العلم قائما بالقسط ، لا إله إلا هو العزيز الحكيم ، وبلغت رسله الكرام وأنا علي ذلك من الشاهدين". (3)
در روايتي عبد الله بن سلام يهودي از رسول خدا سؤال هاي فراواني مي پرسد از جمله از ابتدا و انتهاي قرآن مي پرسد و حضرت مي فرمايد: "ابْتِدَاؤُهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ خَتْمُهُ صَدَقَ اللَّهُ الْعَلِيُّ الْعَظِيم"؛ (4)
و علامه مجلسي در شرح اين عبارت گفته است: معناي كلام اين نيست كه: "صدق الله العلي العظيم" جزء قرآن است بلكه منظور اين است كه سزاوار مي باشد تلاوت قرآن با اين عبارت ختم شود. (5)
با توجه به اين روايات ، مسلمانان بعد از تلاوت قرآن مي گويند : صدق الله و صدق رسوله و عباراتي شبيه اين عبارت از جمله عبارت "صدق الله العلي العظيم " و "صدق الله العظيم".
دو عبارت اخير مرسوم و مشهور شده اند و عبارت اول را بيشتر ، قاريان شيعه به كار مي برند و عبارت دوم را بيشتر ، قاريان سني . شايد علت اين كه قاريان سني وصف "العليّ" را نمي گويند از اين باب باشد كه به فكر خودشان دست شيعه كه "علي بن ابي طالب" را امام و خليفه بلافصل رسول خدا مي دانند ، بهانه نداده باشند در حالي كه گر چه نام امام از اين وصف خدا گرفته شده ولي در اينجا منظور نام خداست و به معناي "بلند مرتبه" مي باشد.
در هر حال گفتن هر دو عبارت خوب است و دليل روايي بر ترجيح يكي بر ديگري نيافتيم. اما بايد از اهل سنت پرسيد كه علت نگفتن آنها كلمه « العلي » را چيست؟ چرا اصرار دارند اين كلمه را نگويند در حالي كه « العلي» صفت خداي متعال است كه بارها در قرآن به اين نام و وصف ستوده شده است.
پي نوشت ها :
1. كليني ، كافي ، پنجم ، تهران ، دار الكتب الاسلاميه ، 1363 ش ، ج1 ، ص 248.
2. شيخ طوسي ، تهذيب ، چهارم ، تهران ، دار الكتب الاسلاميه ، 1365 ش ، ج2 ، ص 297.
3. شيخ طوسي ، مصباح المتهجد ، اول ، بيروت ، مؤسسه فقه الشيعه ، 1411 ق ، ص 807.
4. علامه مجلسي ، بحارالانوار ، هشتم ، بيروت ، الوفا ، دفتر انتشارات اسلامي ، 1374 ش ، ج 57 ، ص 243.
5. همان ، ص 262.