۱۳۹۶/۰۴/۲۱ ۱۳:۴۶ شناسه مطلب: 95876
فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُواري سَوْأَةَ أَخيهِ قالَ يا وَيْلَتي أَ عَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِيَ سَوْأَةَ أَخي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمين ؛ (1) سپس خداوند زاغي را فرستاد كه در زمين، جستجو (و كندوكاو) ميكرد تا به او نشان دهد چگونه جسد برادر خود را دفن كند. او گفت: «واي بر من! آيا من نتوانستم مثل اين زاغ باشم و جسد برادرم را دفن كنم؟!»و سرانجام (از ترس رسوايي، و بر اثر فشار و جدان،از كار خود)پشيمان شد. پرسشگر گرامي شما اگر به اين آيه خوب توجه نماييد خواهيد دانست كه خداوند در همين آيه مي فرمايد كه زاغ آمده تا با اين روش به قابيل نشان دهد كه چگونه هابيل را دفن نمايد(: لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُواري سَوْأَةَ أَخيهِ ). به طوري كه از بعضي از روايات كه از امام صادق (ع) نقل شده استفاده مي شود هنگامي كه قابيل برادر خود را كشت او را در بيابان افكنده بود و نمي دانست چه كند؟ چيزي نگذشت كه درندگان به سوي جسد هابيل روي آوردند و او (كه گويا تحت فشار شديد و جدان قرار گرفته بود) براي نجات جسد برادر خود مدتي آن را بر دوش كشيد، ولي باز پرندگان اطراف او را گرفته بودند، و در اين انتظار بودند كه چه موقع جسد را به خاك ميافكند تا به آن حملهور شوند! در اين موقع همان طور كه قرآن ميفرمايد: خداوند زاغي را فرستاد كه خاك هاي زمين را كنار بزند و با پنهان كردن جسد بيجان زاغ ديگر، و يا با پنهان كردن قسمتي از طعمه خود، آن چنان كه عادت زاغ است، به قابيل نشان دهد كه چگونه جسد برادر خويش را به خاك بسپارد. البته اين موضوع جاي تعجب نيست كه انسان مطلبي را از پرندهاي بياموزد زيرا تاريخ و تجربه هر دو نشان دادهاند كه بسياري از حيوانات داراي يك سلسله معلومات غريزي هستند كه بشر در طول تاريخ خود آنها را از آنان آموخته و دانش خود را با آن تكميل كرده است، حتي در بعضي از كتب طبي مينويسند كه انسان در قسمتي از معلومات طبي خود مديون حيوانات است!. سپس قرآن اضافه ميكند در اين موقع قابيل از غفلت و بيخبري خود ناراحت شد و"فرياد بر آورد كه اي واي بر من! آيا من بايد از اين زاغ هم ناتوان تر باشم و نتوانم همانند او جسد برادرم را دفن كنم .(1) در داستان دفن حضرت هابيل مهم ترين هدف اين بود كه هابيل چگونگي دفن كردن را ياد بگيرد ولي اين هدف مهم اهداف ديگري را هم در خود جا داده است كه سبب شده تا خداوند كلاغ را به اين ماموريت جدي بفرست كه يكي از مهمترين آنها اين بود تا جسد يك انسان مومن در زمين نماند و به سبب طعمه شدن حيوانات ديگر و از بين رفتن آن بي احترامي بر آن صورت نگيرد و قابيل هم به وجدان خويش برگردد كه عجب غفلت و اشتباه بزرگي كرده است گرچه سودي به حالش نداشته است و اين كه قابيل آن قدر ناتوان است كه بايد از يك كلاغ آموزش ببيند تا انساني را در زمين دفن كند. اما برخي از پيام هاي آيه : 1 گاهي حيوانات مأمور الهياند و حركت آنان به فرمان او و در مسيري است كه او ميخواهد. «فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً» 2 بسياري از معلومات بشر، از زندگي حيوانات الهام گرفته است. «فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً يَبْحَثُ» ... «لِيُرِيَهُ» 3. انسان بايد همواره در پيآموختن باشد. اصل، آموختن و يادگيري است، از هر طريقي، گرچه از طريق حيوانات باشد. «فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً») ... ( «لِيُرِيَهُ» 4. خداوند، گاهي انسان را با حيوانات كوچك آموزش ميدهد تا بفهماند زاغ هم ميتواند وسيله آموزش انسان باشد، پس نبايد مغرور شد. «غُراباً») ... ( «لِيُرِيَهُ» 5. جسد مرده را بايد در زمين دفن كرد (در محفظه قرار دادن، موميايي كردن، سوزاندن و ... صحيح نيست). «فِي الْأَرْضِ») ... ( «يُوارِي سَوْأَةَ أَخِيهِ» 6 مردهي انسان نيز كرامت دارد و نبايد خوراك حيوانات شود، بلكه بايد دفن شود. «يُوارِي سَوْأَةَ أَخِيهِ» 7 ندامت، نشانهي حقطلبي فطرتهاست. «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ»(3) پي نوشت: 1. مائده(5)آيه31. 2. مكارم شيرازي ناصر،تفسير نمونه، ناشردار الكتب الإسلامية، تهران،سال 1374 ش،نوبت اول، ج4، ص 351. 3. قرائتي، تفسير نور، تهران ، 1383، ج 3، ص 71-72 .