۱۳۹۱/۰۲/۳۰ ۱۹:۵۶ شناسه مطلب: 68179
سلام.من سالهاست به استمنا معتادم 15سالمه و از اون موقع که عروسک داشتم استمنا می کردم.از 3-4سالگی مادرم گاهی میدید اما چیزی نمی گفت تموم این سالها انجام می دادم به طور مستمر و زیاد البته من در مورد مسایل جنسی تا 2سال پیش چیزی نمی دونستم و فقط از نادونی خودم بود خانواده ی خیلی بدی دارم.اصلا اهل تربیت درست نیستند.حدود دوسال قبل استمنا رو ترک کردم چون خیلی از عذابش افسرده بودم.اما نمره های بد سال دوم دیوونم کرد و واسه نجات رو آوردم به استمنا.توی اون دوره یه سال و نیم کامل ترکش کردم بدون هیچ عذابی.اما الان حدود 7-8دوره ترکش کردم اما همش تسلیم می شم.فاصلشونو بیشتر کردم اما بازم نشد.گفتم سالهاست معتادم و همه ی عوارضش(که تو سایتا خوندم)در من وجود داره بدون استثنا.عاشق یه نفرم شدم که داشت نجاتم می داد اما یه مریضی گرفت و..... فقط به خودکشی فکر می کنم کسی جز اون پسر از دردم خبر نداره بمیرم بهتره تا اینکه روز قیامت خدا بی حساب منو بفرسته جهنم آدم ساده ای هستم.کار به کار کسی ندارم.فقط آخرای خطم هرشب با آرزوی مرگ می خوابم و صبح با عذاب اینکه نوز زندم بیدار می شم اعتیاد به نیازی که خدا در من قرار داره خیلی سخته کمکم کنید.لطفا
پاسخ:
به عنوان كارشناس ارشد روان شناسي و دانش آموخته حوزه توجه شما را به نكات ذيل جلب مي نمايم:
1. گويا شما قرار است جاي خداوند تصميم بگيريد خداوندي كه همه گناهان ريز و درشت را يك جا مي آمرزد و گناه شما هر چقدر بزرگ باشد از بخشش خداوند بزرگتر نيست. حسن ظن به خدا داشته باشيد و مطمئن باشید كماكان بنده دوست داشتني خدا هستيد. جهنم رفتن به همين سادگي ها نيست و شما ان شا الله فرجامي جز بهشت برين نخواهيد داشت. احساس گناه افراطي نه تنها رحماني نيست بلكه صددرصد شيطاني است. احساس گناه تا اندازه ای خوب است كه به ترك گناهان بينجامد ولي احساس گناه افراطي شما نه تنها مفيد نيست بلكه با بالا بردن سطح اضطراب شما سهم بسزايي در گرايش شما به تكرار خودارضايي دارد.
2. استمنا شما در ايام كودكي به احتمال زياد به اضطراب بالاي شما باز مي گردد. (هر چند احتمال حساسیت پوستی، عفونت و ...منتفی نیست). كودكان مضطرب با دست ورزي كودكانه احساس آرامش مي كنند و كم كم با هر بالا آمدن اضطرابي به دست ورزي با اندام تناسلي كه به نوعي كاهنده كاذب اضطراب است مي پردازند. دست ورزي و خودارضايي به نوبه خود باعث تشديد اضطراب مي گردد و اين چرخه معيوب به همين ترتيب ادامه مي يابد. اين احتمال وجود دارد كه اين رفتار به تدريج رنگ و بوي وسواس به خود بگيرد و فرد احساس جبر و بي اختياري در انجام آن كند. بديهي است اضطراب و وسواس در برخی موارد با افسردگي همراه است. افسردگي باعث احساس گناه و تقصير، احساس بي ارزشي، احساس بي هدفي و آرزوي مرگ و ... مي گردد.
3. عشق يا وابستگي عاطفي نيز در برخي موارد با اين سه اختلال عمده روان پزشكي يعني اضطراب وسواس افسردگي هم داستان است و فرد مضطرب به ناگاه در جستجو فردی مي گردد كه بتواند به او آرامش دهد. وسواس باعث مي گردد به صورت مكرر به طرف مقابل بينديشد و افسردگي باعث مي گردد فرد معشوقش را تنها معناي زندگي خود بداند.
4. همه اين ها با يك دارودرماني 2 تا 6 ماهه تا حد زيادي مرتفع مي گردد و فرد با مراجعه به روانپزشك تأثير بسيار شگرف دارودرماني موقت را خواهد ديد. نيازي به هيچ گونه خودافشايي نيست و فرد فقط صرفاً به بيان روحيات خود مي پردازد. اگر اين دارو درماني با 4 و5 جلسه رواندرماني از طريق مراجعه به روانشناس باليني (ترجيحاً زن باشد) همراه گردد، شرايط فرد به ميزان قابل توجهي بهبود خواهد يافت.
باور نماييد مراجعه به روانپزشك كار دشواري نيست و فرد مي تواند با صلاحديد روانپزشك بعد از مدتي مصرف داروها به زمان هایي محدود نمايد كه ذهن فرد در حال داغ شدن به مسايل شهواني مي باشد. برخي مراجعان ما از طريق مصرف داروهاي ضد اضطراب و ضد افكار پريشان (صرفاً در زمان هاي كه وسوسه در حال آغاز است) به ترك كامل خودارضايي نايل آمده اند. مراجعه به روانشناس باليني شما را با تكنيك هاي بسيار سودمندي مانند تكنيك حواسپرتي و همچنين تمارين تن آرميدگي (ريلكسيشن) آشنا خواهد ساخت. به طوري كه حتي بدون دارو بتوان صرفا با ريلكس به جنگ وسوسه ها برويد. به ياد داشته باشيد كه شما دختر بسيار ارزشمندي هستيد كه به هيچ وجه ارزشمندي شما با اين پسر گره نخورده است. اين پسر چه باشد چه نباشد شما مي توانيد به بهترين نحو به يك زندگي با نشاط و شور افرين لبخند بزنيد.
خويشتنداري ها موقت و توبه هاي مكرر شما حكايت از آن دارد كه شما بر خلاف تصورتان يكي از پاكترين دختران اين مرز و بوم محسوب مي گرديد و مي توانيد با يكي دو اقدام عملي به ساماندهي جانانه شرايط نسبتاً نابسامان خود بپردازيد.