۱۳۹۶/۰۴/۰۴ ۱۲:۳۸ شناسه مطلب: 95826
از همين روست كه تكليفي متوجه آنان نيست، ولي حيوانات مراتب پائين تر از درك و شعور را دارا هستند، ولي آنچه درباره هدهد مطرح است:
مواخذه حضرت سليمان از هدهد از باب مواخذه فرد عاقل و مكلف كه به نسبت تخلف از تكليفش مواخذه مي شود، نبوده است، بلكه از اين باب بوده كه حضرت سليمان به اذن الهي، حكومت و تسلط خاصي بر همه موجودات داشته و همه آن ها تحت فرمان تكويني او رفتار نموده اند. وقتي هدهد مدتي غايب بود، حضرت سليمان او را تهديد به مواخذه نمود.
ثانياً: مرغ سليمان حساب ويژه اي داشته و از ساير هدهدها در همه اعصار و زمان ها متفاوت بوده، شايد از همين رو است كه قرآن كريم از او استدلال عقلي و منطقي بسيار دقيق را نقل نمود:
"إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَ أُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظيمٌ ،وَجَدْتُها وَ قَوْمَها يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ؛ (1)
همانا در آن سرزمين زني را يافتم كه بر آن ها پادشاهي مي كرد، و از هرگونه نعمتي به او عطا شده بود و تخت با عظمتي داشت. آن زن و قومش را چنين يافتم كه به جاي خدا خورشيد را سجده مي كردند و مي پرستيدند. شيطان اعمال زشت شان را در نظرشان زيبا جلوه داده بود. از راه خدا بازشان داشته بود. آنان به حق هدايت نيافته بودند.
كساني كه با روش استدلال منطقي آشنا هستند، به خوبي مي دانند كه مرغ سليمان در واقع به روش قياس شكل اول از اقسام قياس هاي منطقي.(2) استدلال كرده و گفته: بلقيس و قوم او را شيطان فريب داده است. كساني را كه شيطان فريب دهد، گمراه مي شوند و غير خدا را مي پرستند. آن ها در برابر خورشيد سجده مي كنند.
معلوم مي شود كه ممكن است حيواني تحت تصرف و تربيت انسان كامل، گفتار و كردار عاقلانه انجام دهد.
از همين باب است كه اسب امام حسين در روز عاشورا حركاتي خردمندانه داشته (3) ممكن است كه هدهد سليمان به دليل تصرف و تربيت خاص به گونه اي بوده است كه مي توانست به دليل غيبت ،مورد مؤاخذه حضرت سليمان قرار گيرد. در حالي كه چنين توقعي هرگز از هدهدهاي ديگر معقول نيست. پس اين گونه موارد جزئي مسايل استثنائي است و هرگز دليل بر عقل داشتن حيوانات نخواهد شد.
علامه طباطبايي در مورد عقل و اختيار حيوانات توضيح خوبي داده اند:
ميتوان گفت حيوانات هم تا اندازهاي مختار هستند. احتمالا به تكاليفي مناسب با افق فهم و اختيارشان مكلف هستند.
دقت در آنچه گذشت آدمي را مطمئن و جازم ميكند به اينكه حيوانات نيز مانند آدميان تا اندازهاي از موهبت اختيار بهره دارند، البته نه به آن قوت و شدتي كه در انسان هاي متوسط هست. شاهد روشن مدعا اين است كه ما به چشم خود بسياري از حيوانات و مخصوصا حيوانات اهلي را ميبينيم كه در بعضي از موارد كه عمل مقرون با موانع است، حيوان از خود حركاتي نشان ميدهد كه آدمي ميفهمد حيوان در انجام عمل مردد است، و در بعضي از موارد ميبينيم كه به ملاحظه نهي صاحبش و از ترس تنبيه يا به خاطر تربيتي كه يافته، از انجام عملي خودداري ميكند.
اين ها همه دليل بر اين است كه در نفوس حيوانات هم حقيقتي به نام اختيار و استعداد حكم كردن به سزاوار و غير سزاوار، وجود دارد. ...... وقتي صحيح باشد كه بگوييم حيوانات هم تا اندازهاي خالي از معناي اختيار نيستند و آن ها هم از اين موهبت سهمي دارند، هر چه هم ضعيف باشد، چرا صحيح نباشد احتمال دهيم كه خداي سبحان حد متوسط از اختيار ضعيف را ملاك تكاليف مخصوصي قرار دهد كه مناسب با افق فهم آنان باشد، و ما از آن اطلاعي نداشته باشيم؟ يا از راه ديگري با آن ها برخورد مختار بكند و ما به آن معرفت نداشته باشيم؟خلاصه راهي باشد كه از آن راه پاداش دادن به حيوان مطيع و مؤاخذه و انتقام از حيوان سركش، صحيح باشد. و جز خداي سبحان كسي را بر آن راه آگاهي نباشد؟(4)
پي نوشت ها:
1.نمل(27) آيه 23و24.
2.مطهري، مرتضي، مجموعه آثار،قم، انتشارات صدرا، 1376 شمسي، ج5، ص111.
3.صادقي ،محمد امين، جلوه هاي عرفاني نهضت حسيني،قم ،انتشارت بوستان كتاب، 1388 هجري شمسي، ص133.
4.طباطبايي، محمد حسين،تفسير الميزان، ترجمه موسوي همداني ،محمد باقر،قم ، انتشارات جامعه مدرسين،چاپ پنجم، 1374 هجري شمسي،ج 7،ص 115.