حجت الهی

با وجود عقل و انبیای دیگر، ضروری است که زمین خالی از حجت نباشد چراکه حجت در زمین در عصر خاتمیت، کارکردهایی دارد که در عصر حاضر، منحصر به امام مهدی (عج) است.

پرسش:

یکی از ادله شیعیان بر ضرورت وجود امام غائب، خالی نبودن زمین از حجت است و برای تأیید آن به کلام حضرت علی علیه‌السلام استناد می‌کنند که فرمود: زمین بدون حجت نمی‌ماند. اشکال این استدلال این است که اگر امام غائب وجود نداشته باشد، زمین خالی از حجت نمی‌ماند چراکه اولاً برخی از پیامبران مثل حضرت خضر و حضرت عیسی هنوز زنده و غائب‌اند. ثانیاً عقل نیز حجت است و با توجه به پرورش و هدایت عقل توسط خاتم‌الانبیاء، نیاز به حجت دیگری نیست. چگونه به این اشکال، پاسخ می‌دهید؟

پاسخ:

شیعیان مستند به دلایل عقلی و روایی معتقدند که زمین خالی از حجت نیست و باید در هر دوره ای پیامبر یا امام وجود داشته باشد و از سال 260ق تاکنون، امام مهدی عجل الله تعالی فرجه حجت زمین است که به عللی در پرده غیبت به سر می برند تا در زمان مناسب، ظهور نمایند. مخالفان باور به امام مهدی عجل الله تعالی فرجه، اشکالات متنوعی به این باور وارد کرده اند؛ از جمله اینکه، حتی اگر ضرورت حجت در زمین را بپذیریم، با وجود عقل که حجت باطنی است و با وجود پیامبرانی همچون حضرت خضر و حضرت عیسی علیهما السلام که هنوز زنده اند و حجت خدا به حساب می آیند، نیازی به حجت دیگر نیست و ضرورت ندارد که امام مهدی وجود داشته باشد. در ادامه به نقد و بررسی این اشکال می پردازیم.

نکته اول:

آنچه در روایات درباره ضرورت حجت در زمین گفته شده است، شامل هر چیز و هر کسی نمی شود؛ بلکه ناظر به انبیای الهی و امامان علیهم السلام است و پس از حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله، مختص به امامانی است که وظیفه هدایت مردم را بر عهده دارند[1] و مصداق آیه شریفه «وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ»[2] به حساب می آیند.[3] از این منظر، امامان همچون انبیای الهی، بشارت دهنده و بیم دهنده مردم هستند[4] و وظیفه شناساندن حلال و حرام به مردم را برعهده دارند.[5] آنها اختلافات مردم را حل می کنند[6]و محافظ دین خدا می باشند.[7] این حجج الهی (امامان و انبیای الهی)، یا مشهور و شناخته شده میان مردم هستند و همه آنها را می شناسند و در دسترس همه قرار دارند یا اینکه به خاطر خطراتی که آنها را تهدید می کند، از شهرت دور مانده و در همان حال، به ایفای نقش هدایتگرانه مشغول هستند.[8]

بنابراین، حجت خدا در زمین، دارای ویژگی ها و کارکردهای خاصی است و بر مصادیق منحصر به فردی تطبیق می یابد و شامل هر کس و هر چیزی نمی شود.

نکته دوم:

ممکن است این سوال پیش آید که با وجود عقل که معارف اسلامی، آن را به عنوان حجت باطنی معرفی می کنند، اصلا چه نیازی به حجت دیگری با کارکردهای یادشده است؟

در پاسخ به این پرسش، گفتنی است: عقل اگرچه حجت خدا و چراغ راه هدایت است اما گستره او محدود است. عقل به تنهایی و به شکل مستقل، قدرت حل برخی از مسائل را ندارد؛ از این رو، باید کمک‌کار دیگری وجود داشته باشد تا اطلاعات مناسبی در اختیار عقل قرار بدهد. گاهی نیز عقل آدمی به خاطر انس با دنیا و امور مادی، کارکرد اصلی خود را از دست می دهد و در نتیجه، برای احیای آن، به حجت دیگری نیاز است که توانایی احیای عقل دفن شده زیر خروارها خاک دنیا را دارد.[9] بگذریم از اینکه، با وجود عقل میان مردم، برای حفاظت از دین و حل اختلافات جامعه، همچنان نیازمند کسانی هستیم که کلام آنها در هنگام اختلافات، فصل الخطاب (سخن آخر) به حساب می آید و با رهبری جامعه دینی، از دین حفاظت می کنند.

بنابراین، حجت بودن عقل و معتبر دانستن آن، به معنای بی نیازی از حجت های ظاهری و هادیان الهی نیست؛ و اگر چنین می بود، اساسا نباید دینی تشریع می شد و پیامبری ارسال می شد. این دو (عقل و دین) مکمل یکدیگرند و یکی ما را از دیگری بی نیاز نمی سازد.

نکته سوم:

پیامبران الهی همچون حضرت عیسی[10] و حضرت خضر[11] علیهما السلام که اکنون زنده و در قید حیات هستند، اگرچه حجت خدا در زمین بودند اما شایسته ابلاغ و اجرای دین جهانی نبودند و به همین جهت با اینکه خداوند می توانست آنها را از پرده غیبت بیرون آورده و آنها را مامور به ابلاغ و اجرای دین کند، این کار را نکرد و این رسالت را به حضرت محمد صلی الله علیه و آله اختصاص داد و در آخرالزمان نیز آن را به امام مهدی عجل الله تعالی فرجه واگذار کرد. بنابراین، آخرین حجج الهی در زمین، پیامبر اسلام و امامان علیهم السلام هستند که در عصر حاضر، این مهم برعهده امام مهدی عجل الله تعالی فرجه است.

اگرچه حضرت خضر و حضرت عیسی علیهما السلام در دوره ای حجت خدا در زمین بودند اما در عصر حاضر این نقش به امام مهدی عجل الله تعالی فرجه سپرده شده است. درست است که امام مهدی نیز غائب است، اما باید توجه داشت که فقط ایشان شایسته رهبریِ نهضت عدالتخواه و هدایتگر است و اکنون به ناچار در پرده غیبت است و با رفع موانع، ایشان نیز ظهور کرده و پیامبرانی همچون حضرت عیسی و حضرت خضر علیهما السلام نیز ظاهر شده و به ایشان اقتدا می کنند.

نتیجه:

با عنایت به آنچه گذشت روشن می شود که انسانها دارای عقل و حجت باطنی هستند اما با این حال، به حجت های ظاهری یعنی انبیای الهی و امامان نیز نیازمندند چرا که این بزرگواران با پرورش عقل و احیای آن و تعلیم اموری که عقل به آنها دسترسی ندارد، مردم را به سعادت و حقیقت رهنمون می سازند. گاهی این حجت های ظاهری، میان مردم آشکارند و شهرت دارند و همه آنها را می شناسند و گاهی نیز به خاطر خوف جان، از شهرت فاصله گرفته و ناشناخته بین مردم زندگی می کنند و با این حال، از وظایف هدایتگرانه خود غفلت نمی کنند و به آن اشتغال دارند و مردمی که شایسته هدایتند را به شکل پنهانی و ناشناس هدایت می کنند. به همین جهت گفته می شود که با ظهور حضرت مهدی، خیلی ها می فهمند که سابقا ایشان را دیده بودند اما به جا نیاورده بودند. در عصر حاضر، اگرچه چند پیامبر و یک امام وجود دارد، اما فقط یکی از آنها، شایستگی دعوت جهانی را دارد؛ اگر آن پیامبران این شایستگی را داشتند، خداوند شرایط را برای ظهور آنها فراهم می کرد و دین خاتم را به آنها می سپرد یا در آخرالزمان آنها را منجی و پیشوای جهانیان می کرد؛ در حالیکه طبق آیات و روایات مشخص می شود که فقط پیامبر اسلام آن شایستگی را داشت که دین خاتم را دریافت و ابلاغ کند و فقط حضرت مهدی این شایستگی را دارد که در آخرالزمان دین خاتم را بر جهانیان مسلط سازد. خلاصه اینکه با وجود عقل و انبیای دیگر، همچنان ضرورت دارد که زمین خالی از حجت نباشد چرا که حجت در زمین در عصر خاتمیت، کارکردهایی دارد که در عصر حاضر، منحصر به امام مهدی عجل الله تعالی فرجه است.

پی نوشت ها:

[1]. «وَ اللَّهِ مَا تَرَکَ اللَّهُ أَرْضاً مُنْذُ قَبَضَ آدَمَ  إِلَّا وَ فِیهَا إِمَامٌ یُهْتَدَى بِهِ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَا تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ حُجَّهٍ لِلَّهِ عَلَى عِبَادِهِ»؛ کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، محقق / مصحح علی اکبر غفارى و محمد آخوندى، تهران: دار الکتب الإسلامیه‏، چ 4، 1407ق.، ج 1‏، ص 179.

[2]. سوره رعد، آیه 17.

[3]. «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(عَلَیْهِ السَّلاَمُ) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ "إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ " فَقَالَ: رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) الْمُنْذِرُ، وَ لِکُلِّ زَمَانٍ مِنَّا هَادٍ یَهْدِیهِمْ إِلَى مَا جَاءَ بِهِ النَّبِیُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)،ثُمَّ الْهُدَاهُ مِنْ بَعْدِهِ عَلِیٌّ(عَلَیْهِ السَّلاَمُ)، ثُمَّ الْأَوْصِیَاءُ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ»؛ بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران: موسسه البعثه، چ1، 1404ق، ج3، ص228).

[4]. بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج4، ص523.

[5]. «مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِیهَا الْحُجَّهُ یُعَرِّفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ یَدْعُو النَّاسَ إِلَى سَبِیلِ اللَّهِ»؛ کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج 1‏، ص 178.

[6]. «إن الارض لا تخلو إلا و فیها عالم کلما زاد المؤمنون شیئا ردهم إلى الحق ، و إن نقصوا شیئا تممه لهم»؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت: مؤسسه الوفاء، ط2، 1404ق، ج23، ص27.

[7]. بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص335.

[8]. «لاَ تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّهٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً»؛ بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 497.

[9]. «لِیَستَأدُوهُم مِیثاقَ فِطرَتِهِ وَ یُذَکِروهُم مَنسِىَ نِعمَتِهِ ... وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول»؛ شریف رضی، نهج البلاغه، مصحح صبحی صالح، قم: مرکز البحوث الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، ص 43.

[10]. سوره نساء، آیات 157 و 158: «وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِینًا بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا».

[11]. «... أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا  یَقُولُ‌ إِنَّ الْخَضِرَ  شَرِبَ مِنْ مَاءِ الْحَیَاهِ فَهُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ حَتَّى یُنْفَخَ فِی الصُّورِ وَ إِنَّهُ لَیَأْتِینَا فَیُسَلِّمُ فَنَسْمَعُ صَوْتَهُ وَ لَا نَرَى شَخْصَهُ وَ إِنَّهُ لَیَحْضُرُ حَیْثُ مَا ذُکِرَ فَمَنْ ذَکَرَهُ مِنْکُمْ فَلْیُسَلِّمْ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَحْضُرُ الْمَوْسِمَ کُلَّ سَنَهٍ فَیَقْضِی جَمِیعَ‌ الْمَنَاسِکِ وَ یَقِفُ بِعَرَفَهَ فَیُؤَمِّنُ عَلَى دُعَاءِ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیُؤْنِسُ اللَّهُ بِهِ وَحْشَهَ قَائِمِنَا فِی غَیْبَتِهِ وَ یَصِلُ بِهِ وَحْدَتَهُ»؛ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، محقق / مصحح: على اکبر غفارى، تهران: نشر اسلامیه، چ 2، 1395ق، ج 2، ص390 و 391.