انزع البطین

ترکیب «انزع البطین» کنار هم ابداعی بود که از جانب رسول خدا(ص) صورت گرفت و صفاتی چون بریده شده از شرک و برخورداری از علم را در غالب این ترکیب معرفی کردند.

پرسش:

در مورد حضرت علی علیه‌السلام گفته‌اند که «انزع البطین» بود؟ یعنی چی؟ این لقب مدح است یا ذم؟

پاسخ:

مقدمه

لقب، واژه یا عبارتی است که جای یک نام یا همراه با آن، برای افراد استعمال می‌شود. لقب گاهی در بیان مدح و حسن افراد استعمال شود و گاهی نیز به عباراتی توهین‌آمیز، افتراآمیز یا تحقیرآمیز اشاره دارد. در فرهنگ عربی استعمال القاب همواره کاربرد بسیاری داشته و ازهمین‌رو برای ائمه علیهم‌السلام القاب زیادی وارد شده است؛ تا آنجا که القابی چون سجاد، باقر، صادق، کاظم و... بیش از نام آن‌ها، یعنی علی، محمد، جعفر، موسی و... مطرح می‌باشد. واژه‌ی «انزع البطین» یکی از القابی بود که در وصف امام اول شیعیان، امیرالمومنین علیه‌السلام به کار رفته است. در این نوشتار به بررسی معنا و کاربرد این لقب پرداخته می‌شود تا روشن شود آیا این صفت در مدح ایشان کاربرد داشته یا ذم ایشان.

کلمه‌ی «انزع» و کلمه‌ی «بطین» دو صفتی هستند که در باب شمائل ایشان بکار رفته و غالباً در کنار یکدیگر استعمال می‌شوند.

انزع:

در معنای نزع، زبیدی می‌گوید: «نزع به معنای خالی بودن دو طرف پیشانی از مو است... و یکی از صفات علی علیه‌السلام بطین الأنزع است و عرب خالی بودن دو طرف پیشانی را دوست می‌دارد، و چنین کسی را به فال نیک می‌گیرند و غمم را (کسی که پیشانی و پشت گردنش بیش از حد معمول پر مو باشد) مذمت می‌کنند و آن را ناخوش می‌دارد.»(1)

در روایتی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله خطاب به حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها هنگام ازدواج با امام علی علیه‌السلام فرمود:

 «اینکه گفتی علی اَنزَع است، بدین دلیل است که خداوند او را بر صفت آدم آفریده است».(2)

بنابراین روشن می‌شود که تنها مقدار کمی از جلوی موهای امیرالمومنین علیه‌السلام در زمان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله ریخته شده بود. چنانچه ابن‌عباس در گزارشی از موهای ایشان با واژه‌ی «شِرَصَه» یاد کرده و گفته: «ما رأَیت أَحسن من‏ شِرَصَه علی.»(3) در معنای «شرصه» ابن منظور آن را به ریختن موی دو طرف پیشانی از جلوی سر معنا می‌کند.(4)

بطین:

«بطین» از «بطن» به معنای صاحب شکم است، اما هیچ‌گاه این واژه به تنهایی در وصف امیرالمومنین علیه‌السلام بکار نرفته و غالباً در کنار کلمه «انزع» کاربرد داشته است. البته از تعابیری چون عظیم البطن(5) و یا ضخم البطن(6) که در وصف ایشان به‌کار رفته، روشن می‌شود که صرفاً حضرت مقداری شکم داشتند و شکم ایشان جلوتر از سینه‌ی ایشان بوده است. شایان ذکر است که از این اخبار هیچ‌گاه چاقی مفرط برداشت نمی‌شود و نهایتاً روشن می‌شود که حضرت مقداری شکم داشتند که یک امر طبیعی در شمائل افراد است.

انزع البطین:

«انزع البطین» یکی از القاب اختصاصی ایشان بوده که بارها رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در وصف ایشان به‌کار بردند؛ چنان‌که در روایتی فرمودند: «هرگز گمراه نمیشوید مادامی که بر انزع البطین علی و به کتاب خدا تمسک کنید.»(7) البته ایشان به این صفت شهرت یافتند و دیگران نیز حضرت را به این صفت می‌شناختند. در گزارشی از نبرد امام حسین علیه‌السلام با سپاه عمر سعد در روز عاشورا، پس از کشته شدن کثیری از سپاه دشمن، عمر سعد به یارانش گفت: «واى بر شما! آیا مى‏دانید با که مى‏جنگید، این پسر انزع‏ البطین‏، پسر قتّال عرب است.»(8)

ریشه‌ی این دو کلمه این است که چون آن حضرت برخلاف سایر مسلمانان، از همان سنین کودکی تحت‌تربیت مستقیم پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله قرار داشت و همواره از کفر و ناخالصی پاک بود؛ ایشان را «انزع من الشرک»، یعنی جدا از شرک نامیدند. همچنین به جهت همراهی با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، خداوند پیوسته بر علم او می‏افزود؛ تا آنجا که امیرالمؤمنین صلی‌الله‌علیه‌وآله با علم خود سخت‌ترین و پیچیده‌ترین قضایا و وقایع را که همگان از آن عاجز بودند، حل و فصل می‏کرد؛ ازاین‌رو ایشان را «بطین من العلم» خواندند، زیرا بطین به کسی می‏گویند که شکمی بزرگ داشته باشد و به این اعتبار که مانند کسی که شکمش از غذای جسمانی پر است، درون آن حضرت سرشار از انواع علوم بود. روایات و نقل‌های تاریخی متعددی که به دست ما رسیده است، شاهد و مؤید این معناست؛ به عنوان نمونه:

1. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:

 «اى على! خداوند تو و خاندانت و شیعیان و دوستان شیعیان تو را آمرزیده است، پس مژده باد تو را که انزع البطین هستى، از شرک بریده‌اى و از علم سرشارى.»(9)

2. در جریان خواستگاری امیرالمؤمنین علیه‌السلام وقتی زنان قریش پیش حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها از حضرت بدگویی کردند، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها فرمود:

 «ای فاطمه! اما در مورد اینکه گفتی او بطین است،‌ وجود علی مملو از علم است و این علم را خداوند در میان امتم به او اختصاص داده است.»(10)

3. در گزارشی فردی نزد ابن‌عباس آمد و در مورد انزع البطین سؤال پرسید؛ ابن‌عباس در پاسخ گفت:

 «در مورد فردی پرسیدی که به خدا قسم بعد از رسول خدا کسی با فضیلتتر از او بر روی زمین راه نرفته، همانا او برادر و پسرعمو و وصی و جانشین و خلیفه رسول خدا بر امتش میباشد و او بریده شده از شرک و مملو و سرشار از علم می‌باشد.»(11)

5) سبط ابن جوزی می‌نویسد:

 «ازآن‌رو که باطن علی سرشار از علم بود، به ایشان بطین گویند. همانطور که خود میفرمود: «اگر کرسی درسی برایم میبود در تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم برابر یک بار شتر مطلب میگفتم.» و از آنجا که از شرک بریده بود او را انزع نامیدند.»(12)

نتیجه‌گیری:

با درنظرگرفتن مجموع اخبار روشن می‌شود که امیرالمومنین علیه‌السلام در ظاهر کمی چاق بودند، نه اینکه چاقی تشبیهی از کثرت علم ایشان باشد. اما ترکیب «انزع البطین» کنار هم ابداعی بود که ابتدا از جانب رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله صورت گرفت و صفاتی چون بریده شده از شرک و برخورداری از علم را در غالب این ترکیب معرفی کردند. البته در دوره‌های بعد برخی از معاندین از این کلمه، معنای ظاهری آن را استعمال کردند و درصدد تنقیص (و نسبت نقص دادن به) حضرت بودند؛ چنانکه در القاب مشابه حضرت نیز (مانند ابوتراب) چنین اقدامی را انجام داده بودند.

پی‌نوشت‌ها:

1. «النزع انحسار مقدم شعر الرأس عن جانبی الجبهة... وفی صفة علی، رضی الله عنه البطین الأنزع و العرب تحب النزع وتتیمن بالأنزع وتذم الغمم وتتشاءم بالأغم، وتزعم أن الأغم القفا والجبین لا یکون إلا لئیماً... »؛ زبیدی، سید مرتضى حسینى واسطى‏، تاج العروس من جواهر القاموس‏، چاپ اول، انتشارات دارالفکر، بیروت، 1414ق‏، ج22، ص۲۴۵.

2. قمی، على بن ابراهیم‏، تفسیر القمی‏، محقق موسوى جزائرى، طیّب‏، قم، دارالکتاب‏، چاپ سوم، 1404 ق‏، ج22، ص337.

3. ابن منظور، جمال‌الدین محمد بن مکرم،‏ لسان العرب‏، بیروت، انتشارات دار صادر، چاپ سوم‏، 1414ق، ج‏7، ص46.

4. «و هی انْحِسارُ الشعَرِ عن جانبی مُقَدَّم الرأْس»؛ ابن منظور، جمال‌الدین محمد بن مکرم،‏ لسان العرب‏، بیروت، انتشارات دار صادر، چاپ سوم‏، 1414ق، ج‏7، ص46.

5. مازندرانی، ابن شهرآشوب، المناقب آل أبی‌طالب، قم، علامه، 1379ق، ج‏3، ص306.

6. ابن سعد، ابو‌عبد‌الله محمد بن سعد بن منیع‏‏، الطبقات ‌الکبرى، بیروت، ‏انتشارات، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، 1418ق، ج۳، ص۲۶.

7. حر عاملى‏، محمد بن حسن بن على‏، إثبات‌الهداه بالنصوص و المعجزات، چاپ اول، انتشارات اعلمى‏، بیروت، 1425ق، ج‏3، ص182.

8. مازندرانی، ابن شهرآشوب، المناقب آل أبی‌طالب، قم، علامه، 1379ق، ج‏4، ص110.

9. طوسى، محمد بن حسن، الامالی‏، محقق مؤسسه البعثه، قم، دارالثقافه، چاپ اول، 1414ق‏، ص۲۹۳.

10. قمی، على بن ابراهیم‏، تفسیر القمی‏، محقق موسوى جزائرى، طیّب‏، قم، دارالکتاب‏، چاپ سوم، 1404ق‏، ج‏2، ص337.

11. صدوق، ابن بابویه، محمد بن على،‏ علل الشرائع، قم، انتشارات کتاب فروشى داورى‏، چاپ اول، 1385ش، ج۱، ص۱۵۹.

12. سبط بن جوزی، یوسف بن قزاوغلی، تذکره الخواص، قم، انتشارات منشورات الشریف الرضى‏، چاپ اول‏، 1418ق‏، ص۱۶.