۱۴۰۳/۰۶/۱۵ ۱۳:۴۹ شناسه مطلب: 99553
عزاداری محسنیه
آیا برگزاری عزاداری در هفته نخست ربیعالاول تحت عنوان «ایام محسنیه» ازنظر تاریخی قابلقبول است؟
پاسخ:
سقط شدن فرزند حضرت زهرا (سلامالله علیها) که از او با نام «محسن» یاد میشود، مربوط به حادثه هجوم به منزل آن حضرت برای گرفتن بیعت از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است که بعد از رحلت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) رخ داد. (1) اما توجّه داشته باشید که مورّخان درباره تاریخ رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) اتّفاق نظر ندارند. (2)
روزهای نخست ربیعالاول با دو پیشفرض، بهعنوان محسنیه مطرح میشود: یکی اینکه پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در روز 28 صفر رحلت فرموده باشد (و البته قول مشهور میان شیعه نیز همین است) و دوم اینکه حادثه هجوم به خانه حضرت زهرا (سلامالله علیها) در همان روزهای نخست بعد از رحلت رخ داده باشد.
در اینجا با صرفنظر از اختلافات تاریخی، تنها به این سؤال پاسخ خواهیم داد که آیا هجوم، در روزهای نخست بعد از رحلت رخداده یا با تأخیر انجامشده است؟ روشن است که اگر وقوع رحلت در روز 28 صفر را نپذیریم، وقوع حادثه هجوم و شهادت محسن بن علی در هفته اوّل ربیعالاول، از اساس منتفی خواهد شد.
لزوم بررسی قرائن:
درباره حوادث بعد از رحلت رسول خدا (صلیالله علیه و اله)، گزارشها معمولاً بهصورت پراکنده نقلشده و درباره تاریخ دقیق یا ترتیب اکثر آنها، گزارش یکدست و صریحی در دست نداریم؛ ولی تاریخ تقریبی برخی حوادث را میتوان از شواهد و قرائن به دست آورد. ازجمله، به استناد شواهد و قرائن متعدّد تاریخی، با اطمینان میتوان گفت که حادثه هجوم به خانه حضرت زهرا (سلامالله علیها) برای بیعت گرفتن از امیرالمؤمنین (صلواتاللهعلیه)، مربوط بهروزهای نخست بعد از رحلت نیست. برخی از این قرائن چنین است:
1 ـ تلاش امام برای جلب همراهی اصحاب
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) در روز دوشنبه رحلت فرمود (3) و دفن ایشان در شب چهارشنبه یا پنجشنبه انجام شد. (4) دلیل این تأخیر ظاهراً این بوده که همه مردم مدینه و اطراف بتوانند بر پیکر ایشان نماز بخوانند؛ زیرا در روایات تصریحشده که مردم ده نفر ده نفر وارد اتاق میشدند و با راهنمایی امام علی (علیهالسلام) نماز میخواندند و خارج میشدند تا گروه بعدی وارد شود و بدینسان، همه مردم مدینه و اطراف مدینه توفیق یافتند بر پیکر پیامبر (صلّی الله علیه و آله) نماز بخوانند. (5) در این چند روز، ابوبکر و هوادارانش سخت مشغول بیعت گرفتن از مردم و تثبیت ارکان خلافت بودند.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بعد از فراغت از کار دفن و کفن پیامبر (صلّی الله علیه و آله) به مدت سه شب، همراه با همسر و فرزندانش (علیهمالسلام) به درِ خانه انصار و مهاجران رفت تا از آنان برای برگرداندن خلافت به جایگاه اصلیاش یاری بخواهد؛ اما در عمل، فقط چهار نفر پاسخ مثبت دادند و امام ناامید از یاری اصحاب، به کار گردآوری و تدوین نهایی قرآن کریم پرداخت و در ایامی که مشغول این کار بود، از خانه خارج نشد. (6)
از برخی گزارشهای تاریخی میتوان دریافت که این کمک خواهی بعدش نیز تکرار شد. (7) ولی بههرحال، در هر دو نوبت، حضرت زهرا (سلامالله علیها) همراه امام بوده و حتی اگر بگوییم منظور از «همه اصحاب» بزرگان و سران آنان باشد، بازهم رفتن به درِ خانه آنان در طیّ سه شب، کاری نیست که دریکی دو ساعت انجام شود و میبایست ساعات طولانی از هر شب به این کار اختصاص یابد. پس در هیچیک از این جریانات، حضرت زهرا (سلامالله علیها) جراحت نداشته وگرنه نمیتوانست همراه علی (علیهالسلام) ساعات طولانی از شب را به سر زدن به خانه اصحاب سپری کند. بعدازآن وقایع نیز که امام مشغول گردآوری نهایی قرآن کریم شد، خبری از هجوم نبود و در گزارشهای مربوط به این موضوع، سخنی از ماجرای هجوم و یا جراحت حضرت فاطمه (سلامالله علیها) به چشم نمیخورد. کار تدوین قرآن هم حتماً چند روزی طول کشیده و ازاینرو، با اطمینان میتوان گفت حادثه هجوم، در روزهای نخست بعد از رحلت رخ نداده است. (8)
بهعلاوه، در گزارش سُلیم بن قیس تصریحشده است که ابوبکر، امیرالمؤمنین (صلواتاللهعلیه) را برای بیعت احضار کرد؛ ولی آن حضرت عذر آورد که مشغول تدوین قرآن است؛ ولی بعد از اتمام کار قرآن و ارائه آن بود که عمر به ابوبکر گفت: «بهسوی علی بفرست [و او را احضار کن] تا بیعت کند؛ زیرا تا او بیعت نکند، ما هنوز کاری نکردهایم». (9)
2 ـ حضور افرادی از سپاه اسامه
یکی از نخستین اقدامات اصحاب سقیفه بعد از تثبیت قدرت، اعزام سپاه اسامه بود که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) در روزهای آخر حیات خویش این سپاه را تجهیز کرده بود. (10) آنان تا قبل از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در منطقه جرف اردو زده بودند و بعد هم از همانجا برای انجام مأموریت، حرکت کردند و به همین سبب، اسامه و همراهان او در ماجرای سقیفه و دیگر حوادث روزهای نخست بعد از رحلت، حضور نداشتند. آنان پس از حدود چهل روز به مدینه برگشتند. افرادی مانند بریده و خود اسامه، بعد از بازگشت، به انتخاب ابوبکر اعتراض کردند و گفتند در انتخاب ابوبکر نقشی نداشتهاند. بُرَیده نیز صراحتاً اعلام کرد تا علی (علیهالسلام) بیعت نکند، من نیز بیعت نخواهم کرد!(11) این سخن و نیز اعتراض دیگرانی از سپاه اسامه، نشان میدهد که تا آن زمان، هنوز امام علی (علیهالسلام) بیعت نکرده بوده و چون میدانیم که آن حضرت بعد از واقعه هجوم ناگزیر از بیعت شد، (12) پس روشن میشود که هنوز حادثه هجوم رخ نداده بوده است. بهعلاوه، در سخنان تندی که اینان در مسجد خطاب به ابوبکر گفتند، هیچ اشارهای به ماجرای هجوم و جراحت حضرت فاطمه (سلامالله علیها) نشده و این خود، نشانه دیگری است بر اینکه این حادثه هنوز رخ نداده بوده است. گویا این اعتراضات بود که باعث شد دستگاه خلافت احساس خطر کند و به این نتیجه برسد که هر طور شده، باید از علی (علیهالسلام) بیعت بگیرد و درنتیجه، ماجرای هجوم رخ داد؛ کاری که ابوبکر-هنگام مرگ از آن پشیمان شد(13)
3 ـ حضور حضرت زهرا (سلامالله علیها) در مسجد و بیان خطبه
یکی از اولین اقدامات ابوبکر بعد از تصدّی خلافت و اعزام سپاه اسامه، مصادره فدک بود که بنا برگزارشی که ابن ابی الحدید نقل کرده، در ده روز نخست بعد از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) اتفاق افتاد. (14) حضرت زهرا (سلامالله علیها) در محاجّهها و رفتوآمدهایی که دراینباره رخ داد، هرچند داغدار پدرش بود، ولی مجروح و بیمار نگشته بود. حتی در گزارش دقیقی که از ماجرای خطبه حضرت زهرا (سلامالله علیها) در دست داریم، نوع پوشش و نحوه قدم برداشتن آن حضرت هنگام حرکت بهسوی مسجد نیز با دقّت نقلشده است؛ (15) ولی هیچ اشارهای به مجروحیت ایشان نشده و این نشان میدهد که در این هنگام هنوز جراحتی رخ نداده بوده است. در متن خطبه نیز هیچ اشارهای به هجوم به خانه و اصرار برگرفتن بیعت نشده است و این هم نشان میدهد که اساساً فرآیند اصرار بر بیعت (که هجوم به منزل بهتبع آن انجام شد) هنوز شروع نشده بوده است.
4 ـ حضور حضرت زهرا (سلامالله علیها) در احد
طبق روایتی که مرحوم صدوق از امام صادق (علیهالسلام) نقل کرده، حضرت فاطمه (سلامالله علیها) صبح شنبه هر هفته، به زیارت قبور شهدا میرفت و بر سر مزار حمزه حاضر میشد و برای او طلب رحمت و غفران میکرد. (16)
در روایتی دیگر از امام صادق (علیهالسلام) آمده است که حضرت فاطمه (سلامالله علیها) 75 روز بعد از رحلت پیامبر زندگی کرد و در این مدّت، شاداب و خندان دیده نشد. هفتهای دو بار ـ دوشنبهها و پنج شبهها ـ به زیارت قبور شهدا [در احد] میآمد و میفرمود: «رسول خدا اینجا بود، مشرکان اینجا بودند». (17)
در روایت نخست نفرموده که حضرت زهرا (سلامالله علیها) در چه دورهای «شنبهها» به زیارت میرفته و شاید مربوط به دوران حیات پیامبر (صلّی الله علیه و آله) باشد؛ ولی در دومی تصریحشده که «بعد از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله)» هفتهای دو بار به زیارت شهدا در احد میرفته است.
شایان توجه است که احد بیش از چهار کیلومتر با مسجدالنبی (صلّی الله علیه و آله) و محل سکونت حضرت زهرا (سلامالله علیها)، فاصله دارد و مسیر رفتوبرگشت در این مسیر، حدود نُه کیلومتر است. طی کردن این مسیر برای بانویی که بر اثر بیماری دچار ضعف و ناتوانی شده باشد، بسیار دشوار است. ازاینرو، حضور حضرت فاطمه (سلامالله علیها) در احد ـ حتی اگر هفتهای یکبار هم بوده باشد ـ با توجه به فاصله احد، مستلزم توانایی جسمانی است. حال اگر بگوییم حادثه هجوم در روزهای نخست بعد از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) رخداده و حضرت در همان روزهای نخست مجروح شدهاند، چگونه میتوانسته با همان حال به احد برود؟! پس حضور مکرّر و هفتگی حضرت فاطمه در احد بعد از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله)، قرینهای است بر اینکه حادثه هجوم در روزهای نخست بعد از رحلت رخ نداده و ایشان این مسیر را در دوران سلامت (قبل از هجوم) رفتوآمد داشته هست.
بر اساس آنچه گذشت و برخی قرائن ازایندست، میتوان حدس زد که حادثه هجوم، حدود 50 روز بعد از رحلت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) رخداده است. (18) این برداشت، موافق روایتی است که از امام باقر (علیهالسلام) نقلشده با این مضمون که بیماری حضرت فاطمه (سلامالله علیها) پنجاه روز بعد از-رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) آغاز شد (19) و روشن است که این بیماری سبب دیگری جز حادثه هجوم سقطجنین نداشته است.
پذیرش اجتماع:
با صرفنظر از مباحث تاریخی درباره زمان دقیق حادثه هجوم و شهادت محسن بن علی، توجّه به این نکته نیز شایان توجه است که برگزاری آیین عزاداری در ایّام نخست ربیع، با واکنش منفی عموم مردم و حتی بسیاری از خانوادههای مذهبی روبهرو است. قرنها است که شیعیان با اتمام ماه صفر، رخت عزا را کنار مینهند و روزهای نخست ربیعالاول، یکی از شلوغترین ایام برای برگزاری مراسم عقد و عروسی و شادی در میان مسلمانان و مخصوصاً شیعیان است. اگر کسی بخواهد در این ایام بهصورت فردی اقامه عزا کند، حرفی نیست؛ ولی تبدیل کردن این ایام به یک مناسبت برای عزای عمومی و برگزاری مجالس عزاداری، نیازمند آمادگی اجتماعی و همراهی از سوی جامعه ایمانی است و میدانیم که چنین آمادگی و همراهیای وجود ندارد. پس بهتر است آیینهای مرتبط با این موضوع، در همان ایام فاطمیه انجام داد.
نتیجه:
خلاصه اینکه بررسی سیر حوادث بعد از رحلت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) و توجه به قرائنی مانند حضور حضرت فاطمه در احد، احتجاج با ابوبکر درباره فدک، خواندن خطبه، سر زدن به خانه اصحاب و… ـ که بهحسب ظاهر، همگی مربوط به قبل از جراحت و بیماریِ ناشی از حادثه هجوم بوده ـ ما را به این نتیجه میرساند که حادثه هجوم و درنتیجه شهادت محسن بن علی، در روزهای نخست بعد از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) رخ نداده و برفرض که در این ایام رخداده باشد، پذیرش اجتماعی لازم برای برگزاری آیین عزاداری در روزهای نخست ربیعالاول وجود ندارد.
برای مطالعه بیشتر:
کتاب پس از غروب تألیف یوسف غلامی.
پینوشتها:
1. ر.ک: جباری، محمدرضا و یاوری سر تختی، محمدجواد، «بررسی اخبار محسن بن علی در منابع فریقین»، تاریخ در آیینه پژوهش، سال دوازدهم، شماره دوم، پیاپی 39، پاییز و زمستان 1394 ش، ص 33 _ 66.
2. برای آشنایی با اقوال مختلف دراینباره، ر.ک: مقدّسی، یدالله، باز پژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان (علیهمالسلام)، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اوّل، 1391 شمسی، ص 134 ـ 135.
3. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب، چاپ چهارم، 1365 ھ.ش، ج 1، ص 439؛ طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخالطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیه، 1387 ق/ 1967 م، ج 3، ص 199.
4. حسین پور، سید علی و جباری، محمدرضا، «ترتیب تاریخی حوادث پس از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله)»، مجله تاریخ اسلام در آینه پژوهش، سال دهم، شماره دوم، پیاپی 35، پاییز و زمستان 1392. محققان مذکور، با قرائنی، دفن در شب پنجشنبه را ترجیح دادهاند.
5. کلینی، همان، ج 1، ص 450 ـ 451، ح 35 و 37.
6. سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم، قم، دار الهادی، 1415 ھ.ق، ص 580 _ 581.
7. سلیم بن قیس، همان، ص 583؛ حسین پور و جباری، همان جا.
8. برای سیر حوادث، ر.ک: ابن قتیبه دینوری، الإمامه و السیاسه، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1410/1990، ج 1، ص 26 _ 34 و نیز ترجمه آن: امامت و سیاست (تاریخ خلفاء)، مترجم: سید ناصر طباطبایى، تهران، ققنوس، 1380 ش: ص 28 ـ 30.
9. سلیم بن قیس، همان، ص 583.
10. محمد بن سعد بن منیع الهاشمی البصری، الطبقات الکبرى، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، ط الأولى، 1410/1990، ج 2، ص 146 ـ 147.
11. برای شرح این وقایع و جزئیات ماجرا و نام دیگر افراد معترض، ر.ک: حسین پور، سید علی و جباری، محمدرضا، همانجا.
12 _ برای تفصیل این ماجرا و آگاهی از مستندات آن، ر.ک: یوسفی غروی، محمدهادی، موسوعه التاریخ الاسلامی، قم، مجمع الفکر الاسلامی، چاپ اول، 1417 ھ.ق، ج 4، ص 102 ـ 118.
13. این سخن بسیار مشهور است. برای نمونه، نقل طبری را بنگرید: ابوجعفر محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخالطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیه، 1387/1967: ج3، ص 430.
14. ابن ابی الحدید، عبد المجید، شرح نهجالبلاغه، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، 1404 ق، ج 16، ص 263.
15. طبرسی، الاحتجاج، ص 97(نقل در: مقتل معصومین (علیهمالسلام)، گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم، قم، نشر معروف، چاپ اوّل، 1386، ج 1، ص 376). نیز: ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 16، ص 211 و 249 ـ 250.
16. صدوق، محمد بن بابویه، کتاب من لایحضره الفقیه، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1413 ق، ج 1، ص 180، ح 537.
17. کلینی، الکافی، ج 3، ص 229، ح 3 و ج 4، ص 561، ح 3.
18. ر.ک: حسین پور و جباری، همان جا.
19. شیخ هاشم بن محمد (ق 6 ھ)، مصباح الانوار، نسخه خطی، ص 259(نقل در: موسوعه التاریخ الاسلامی، ج 4، ص 141؛ بحارالانوار، ج 43، ص 201).