۱۴۰۳/۰۵/۱۷ ۱۴:۳۹ شناسه مطلب: 99462
پرسش:
یکی از مشکلات باور به روح و نفس انسان، توضیح رابطه آن با بدن است. آیا میتوان با مثالهای قابلقبول این مطلب را شرح داد؟
پاسخ:
«تمثیل» به معنای مثل آوردن، تشبیه کردن چیزی به چیزی یا تصویر کردن آن است. (1) تمثیل، یکی از تأثیرگذارترین روشها در انتقال معانی عمیق و تبیین امور معقول و فراحسی بهحساب میآید؛ خصوصاً در تبیین معارف اسلامی (2) و مفاهیم نامحسوس، کاربرد شایانی داشته و فهم مطالب عمیق را برای مخاطبان آسان میکند.
رابطه روح و بدن، ازجمله موضوعاتی است که از طریق تمثیل میتوان آن را تبیین کرد و به فهم درست از آن نزدیک شد. معصومان علیهم-السلام نیز به تمثیلهای موجود در این زمینه توجه داشتند و برخی را پذیرفته و برخی را رد نمودهاند. برای نمونه آنجایی که زندیقی، رابطه روح و بدن را به نور و چراغ تشبیه و تمثیل میکند، از جانب امام صادق علیهالسلام مورد مخالفت قرار میگیرد؛ چراکه نور بعد از خاموشی چراغ از بین میرود و باقی نمیماند در حالی که روح پس از جدایی از بدن، به زندگی خود ادامه میدهد. (3)
اما با این حال، در روایات از تمثیلهای متنوع برای تبیین رابطه روح و بدن استفاده شده است که در ادامه در قالب نکاتی به برخی از آنها اشاره میشود.
نکته اول: چند تمثیل درباره روح و بدن
در این فراز، به ذکر چند تمثیل درباره رابطه روح و بدن میپردازیم که معصومان علیهمالسلام از آنها استفاده کردهاند و در روایات ذکرشدهاند.
معنی و لفظ
رابطه روح و بدن را میتوان مانند رابطه معنی و لفظ دانست؛ چنانکه در روایتی از امیرالمؤمنین علی علیهالسلام به این تمثیل اشاره شده است (4) در حالی که معنا نه جزء لفظ و نه خارج از لفظ است، قوام لفظ به معنای آن بوده و بدون معنا، لفظ بدون کارکرد و مهمل میشود. روح نیز قوام بدن بوده و درحالی که روح نه جزء بدن و نه خارج از بدن است، بدن بدون روح جسد و مردهای بیش نیست.
باد و مشک
در برخی روایات، رابطه روح و بدن، به ورود هوا در مشک تمثیل و تشبیه شده است. (5) همانطوری که ورود و خروج هوا به مشک، بر وزن آن چندان نمیافزاید و نمیکاهد و جای مشخصی ندارد، ورود و خروج روح بر بدن نیز همینگونه است و جای مشخصی ندارد.
گوهر در صندوق
از منظر برخی روایات، رابطه روح با بدن، مانند رابطه گوهری است که در درون صندوق قرار داشته و هنگامیکه گوهر خارج گردد، دیگر به صندوق اعتنا نمیشود. (6) با خروج روح، بدن دیگر به کار گرفته نمیشود و روح در مسیر خود سیر میکند.
پارچه نازکِ محیط به بدن
طبق روایات، همانطوری که نفس با بدن آمیخته نمیشود، پوشش و پارچه نازک با بدن نیز چنین است. (7) نفس و بدن نسبت به همدیگر، مانند پارچه و پوششی هستند که نه با بدن ترکیب میشود و نه حلول و تداخلی با همدیگر پیدا میکنند؛ بلکه در عین اینکه پوشش، احاطه بر بدن دارد و همه آن را فرامیگیرد، ولی جزء و یا قسمتی از آن محسوب نمیگردد.
علم و عمل
یکی دیگر از تمثیلها، تمثیل علم و عمل است که در روایات به آن اشاره شده است. (8) علم امری غیرمادی، معنوی و عمل امری عینی و مادی است. نفس نیز امری غیرمادی و بدن امری مادی و عینی است. همانطور که علم و عمل همراه یکدیگرند، نفس و بدن نیز اقتران و ملازم با یکدیگرند. همانگونه که علم بدون عمل سودی ندارد و عمل بدون علم نیز فایده ندارد، نفس و بدن نیز چنین هستند. نفس بدون بدن مفید و منشأ اثر نیست و کمالات آن شکوفا نمیشود و نیز بدن بدون نفس، موجود مرده و فاقد حرکت است که وجود آن فاقد اثر است. (9)
نکته دوم: تحلیل تمثیلها
تشبیهات و تمثیلها اگرچه ما را به فهم درست از موضوع نزدیکتر میسازند، اما گاهی ممکن است به سبب غفلت از وجه شباهت، ما را از فهم درست، دورتر نمایند. یافتن وجه شباهت و تطابق آن با موضوع، از اهمیت خاصی برخوردار است. هرکدام از تمثیلهای یادشده نیز به وجه شباهت خاصی نظر داشتند. بااینکه وجه شباهت در هر یک از آنها متفاوت بوده است اما همه یا اکثریت آنها در وجوهی نیز مشترک بودهاند؛ مثلاً:
ـ وجود ثنویت و دوگانگی بین روح و بدن؛ به این صورت که انسان فقط روح و یا فقط بدن نیست؛ بلکه ترکیب ویژه و خاصی از آن دو است.
ـ در این تمثیلها، نفس و روح انسان، مدبّر و مقوّم بدن دانسته شده و قوام بدن به نفس است.
ـ در بسیاری از آنها نفس و روح انسان، بهعنوان موجودی فرا محسوس و فرا مادی تعبیر میشود که با یک موجود محسوس و مادی که همان بدن است، ارتباط دارد.
ـ هرکدام از نفس و بدن، هویت مخصوص خود را داشته، بدون اینکه باهم امتزاج و یا ترکیب یابند.
نتیجه:
تمثیل و تشبیه، یکی از بهترین راهها برای توضیح و تبیین امور نامحسوس مثل رابطه روح و بدن است. به همین جهت، در روایات و منابع دینی، تمثیلهای زیادی در این زمینه وارد شده است: معنی و لفظ، باد و مشک، گوهر و صندوق، پارچه نازکِ محیط به بدن، علم و عمل. بااینکه هر یک از این تمثیلها، به بُعدی از ابعاد رابطه نفس و بدن اشاره دارند؛ ولی دلالتهای مشترکی نیز میان آنها وجود دارد؛ مانند دوگانگی نفس و بدن، قوام داشتن بدن به نفس، معرفی نفس بهعنوان موجودی نامحسوس و هویت مخصوص برای هرکدام از نفس و بدن بدون ترکیب و امتزاج.
پینوشتها:
1. دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، روزنه،1373 ش، ذیل واژه تمثیل.
2. چنانکه قرآن نیز از تمثیل استفاده کرده است. مثلاً: سوره حشر، آیه 21: ﴿ ... وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ﴾.
3. «قَالَ أَخْبِرْنِی عَنِ السِّرَاجِ إِذَا انْطَفَى أَیْنَ یَذْهَبُ نُورُهُ قَالَ علیه¬السلام یَذْهَبُ فَلَا یَعُود...»؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل¬اللجاج، محقق محمدباقر خرسان، مشهد: نشر مرتضی، 1403 ق، ج 2، ص 349.
4. «الروح فی الجسد کالمعنی فی اللفظ»؛ قمی، عباس، سفینه¬البحار، قم؛ اسوه، 1414 ق، ج 3، ص 416.
5. «قَالَ الرُّوحُ بِمَنْزِلَهِ الرِّیحِ فِی الزِّق...»؛ طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج 2، ص 350.
6. «مَثَلُ رُوحِ الْمُؤْمِنِ وَ بَدَنِهِ کَجَوْهَرَهٍ فِی صُنْدُوق ...»؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1403 ق، ج 58، ص 40.
7. «إِنَّ الْأَرْوَاحَ لَا تُمَازِجُ الْبَدَنَ وَ لَا تُدَاخِلُهُ إِنَّمَا هُوَ کَالْکِلَلِ لِلْبَدَنِ مُحِیطَهٌ بِهِ»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، محقق محسن کوچهباغی، قم، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، 1404 ق، ج 1، ص 463.
8. «الْعِلْمُ وَ الْعَمَلُ قَرِینَانِ کَاقْتِرَانِ الرُّوحِ وَ الْجَسَدِ وَ لَا یُنْتَفَعُ بِأَحَدِهِمَا إِلَّا مَعَ الْآخَر...»؛ ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، مجموعه ورّام، قم، مکتبه فقیه، 1410 ق، ج 1، ص 82.
9. برای مطالعه بیشتر، رک: شه گلی، احمد، تمثیلهای رابطه نفس با بدن در فلسفه و دین: تحلیل و تطبیق، فصلنامه الهیات تطبیقی، پاییز و زمستان 1400 ش، شماره 26.