اين جمله كه « خدا را با ميزان عقل خود ارزيابي مكن » یعنی چه ؟ مگر با عقل نبايد خدا را شناخت؟
انسان باعقل خود است كه خدا را مي شناسد اما آنچه شما در مورد آن شنيده ايد نه تفكر در مسير اثبات خدا بلكه تفكر در ذات خدا مي باشد. آن چه انسان میتواند با مراجعه به فطرت و وجدان و برهانهای عقلی درك كند، اصل وجود خدا و صفات كمال اوست. یعنی هر انسان باشعور، وقتی این جهان وسیع را با این نظم دقیق و اسرار شگفتانگیز دید، به حكم فطرت و عقل میباید كه آفریدگاری عالم و توانا و حكیم این جهان را خلق كرده است و همین مقدار برای اصل اعتقاد به خدا كافی است.
البته هر چه بیشتر به آثار علم و قدرت و حكمت خدا برخورد كند، یقین او محكمتر و خلل ناپذیرتر میشود.
به علاوه هر چه در عمل به انجام دستورات الهی بیشتر كوشا باشد، معرفت و شناسایی او نسبت به خدا زیادتر و محكمتر میشود تا آنجا كه امام علی(ع) میفرماید: "ما رأیت شیئاً الا وقد رأیت الله معه" ؛ هیچ چیز را ندیدم مگر آنكه خدا را هم با او دیدم. (1)كه یكی از معانیش این است كه یكایك موجودات دلیل بر وجود خدای متعال است.
بنابراین، اینكه میگویند خدا را با دلیل و برهان بشناسید، معنایش این نیست كه به كنه ذات یا صفات او پی ببریم، بلكه همین مقدار كه به اصل وجود و صفات و كمال او پی ببریم، كافی است و سعادت دنیا و آخرت ما را تأمین میكند و اصولاً خدا و صفات او كه عین ذات اوست، نامحدود است و برای آن حد و انتهایی فرض نمیشود، ولی جز او همه موجودات محدود هستند. از این جهت، هیچ كس نمیتواند كنه ذات و صفات او را درك كند؛ زیرا محدود نمیتواند نامحدود را درك كند. برای مثال همانطور كه یك كاسه گنجایش آب دریا را ندارد، بشر محدود هم نمیتواند به كنه ذات نامحدود خدای جهان پی ببرد.
همین برهان در كلمات پیشوایان دین هم وارد شده است كه فرمودند: "كلّما میزتموه باوهامكم فی ادقّ معانیه فهو مخلوق مثلكم مردود الیكم" (2) یعنی هر چه در ذهن شما بیاید و آن را تصور كنید در باریكترین جلوهها و مفهومهایش، آن خدا نیست بلكه او هم مخلوقی مثل شماست كه در وجودش احتیاج دارد و برگشت وجود او به شما است.
اكنون كه با این برهان واضح فهمیدیم كه درك ذات خدای تعالی برای بشر محدود، ممكن نیست معنای روایاتی كه از پیامبر و ائمه(علیهم السلام) در این باره رسیده است به خوبی روشن میشود كه فرمودند: درباره ذات خدا فكر نكنید (كه به جایی نمیرسید، بلكه از این راه ممكن است شیطان سوء استفاده كرده و شما را منحرف كند). اما درباره نعمتها و آثار عظمت او فكر كنید (تا هر ساعت به معرفت و ایمان شما افزوده گردد). (3)
ولی معنای این قبیل روایات این نیست كه در بحث خداشناسی وارد نشوید، بلكه همان طوری كه توضیح داده شد، بحث درباره خدا و صفات او در حد خود لازم است، اما كسی نباید توقع داشته باشد كه بر كنه ذات خدای جهان پی ببرد.
براین اساس، پیشوایان دینی مردم را از تفكر در ذات الهی منع كردند ؛ به این علت كه پی بردن به كنه ذات الهی، امری محال و غیر ممكن است. از این رو تلاش در این راه، چیزی جز حیرت و سرگردانی در پی نخواهد داشت. این امر همانند آن است كه بخواهیم، تمام ابعاد یك اقیانوس بی كران را، از ساحل آن با دو چشم خود مشاهده كنیم. در واقع رسیدن به ذات نامحدود الهی و درك حقیقت آن برای ما كه موجودی محدود هستیم، امری محال و ناممكن است. برای درك یك حقیقت باید احاطه به آن یافت و احاطه موجود محدود (انسان) بر ذات نامحدود (خداوند ) محال و ناشدنی است.
خلاصه سخن: با توجّه به این كه درك كنه ذات خدا محال و غیر ممكن است و تلاش در این زمینه چیزی جز حیرت و سرگردانی در پی ندارد، بزرگان دین ما را از این امر باز داشته و به جای آن، ما را به تفكر در آثار وجودی خداوند و مطالعه نظام حاكم بر هستی دعوت كردند.
بنا براین، اندیشه آزاد است؛ ولی اندیشیدن درمورد موضوعی كه هیچ نتیجهای عاید انسان نمیكند، كاری منطقی نیست و جز تحیر و سرگردانی ثمره ای ندارد.
پینوشتها:
1. فيض كاشاني، محسن، علم الیقین، نشر بیدار، قم، 1377 ش، ج 1 ص 49.
2. بحارالانوار، ج66، ص292.
3. اصول كافی، ج 1، ص 93.