با سلام مي توانيد به بنده بگوييد كه آيا نماز حضرت رسول ماننده شيعيان بوده يا اهل سنت دستها را روی هم میگذاشتند
لطفا منابع را هم از شيعيان و اهل سنت ذكر نماييد؟
پرسشگر محترم در مورد كيفيت نماز و وضو و ديگر اعمال و رفتار پيامبر راهي جز مراجعه به روايات نداريم و با توجه به اختلافي كه در روايات بوده و پيش مي آمده، پيامبر براي بعد از خودش بايد مرجعي براي دريافت قرآن و سنت معين كرده باشد.
اهل سنت به يك كيفيت نماز مي خوانند مثلا تكتف دارند و دست ها را هنگام تلاوت روي هم مي گذارند و شيعه تكتف را قبول ندارد و آن را باطل كننده نماز مي شمارد يا در وضو با هم اختلاف هايي دارند و هر كدام هم در بيشتر اوقات به روايت هايي از رسول خدا متوسل مي شوند و خود را تابع سنت و راه و روش ايشان مي شمارند.
حالا از شما مي پرسيم كه آيا خداوند كه عالم بر گذشته و آينده جهان است نمي دانست كه در بين امت پيامبر خاتم چنين اختلاف هايي رخ خواهد داد؟ آيا رسول خدا كه در فراست و زيركي از همه برتر بود و علاوه بر آن مؤيد به علم غيب از طرف خدا هم بود، پيش بيني نمي كرد كه در آينده در بين امتش چنين اختلاف هايي رخ دهد؟ آنها براي حل اين اختلاف ها چه پيش بيني اي كرده اند؟
قرآن كتاب هدايت است و پيامبر مبين و مفسر قرآن است و مردم بايد دين خود را از كتاب خدا و سنت رسول بگيرند و رسول خدا تا خودش زنده بود، مرجع حل اختلاف امت بود و مردم و مسلمان ها اگر در فهم آيه اي از قرآن يا در درك سنت پيامبر دچار اختلاف مي شدند، به محضر پيامبر مي رسيدند و با سؤال از ايشان به حاق دين دست يافته و اختلافشان حل مي شد. اما حالا كه پيامبر از دنيا رفته است آيا راهي براي حل اختلاف هست؟
يك مثال:
بعد از رسول خدا خليفه ايشان مدعي مي شود كه رسول خدا فرموده: ما پيامبران ارثي به جا نمي گذاريم و آنچه از ما به جا بماند، صدقه است و به همه امت تعلق دارد.
او كه قبول ندارد پيامبر در زمان خودش فدك را به دخترش بخشيده و اين بخشش را منكر است، فدك را از ارث پيامبر شمرده و به حكم اين روايت آن را به همه امت متعلق مي داند و از دختر پيامبر دريغ مي دارد و وقتي دختر پيامبر با استناد به قرآن خود را وارث پدر مي شمارد، خليفه با استناد به اين روايت مدعي مي شود كه فاطمه از پدرش ارث نمي برد.
فاطمه هم اين حديث را به اين شكل قبول ندارد و هم به اين معنا نمي داند، بلكه معتقد است كه اين كه پيامبر فرموده ما پيامبران ارث به جا نمي گذاريم، به معناي اين است كه كار ما جمع اموال و ... نيست.
حالا بايد پرسيد راه حل چيست؟ آيا بايد گفت برداشت خليفه اول كه اهل سنت خود را تابع او مي دانند درست است يا بايد گفت فاطمه و شوهرش بعد از پيامبر مبين و مفسر دين هستند و قرآن و سنت پيامبر را بايد از آنان گرفت و خليفه بايد از آنان بپرسد اين روايتي كه او شنيده است، آيا درست شنيده است؟ اگر درست شنيده است، معنايش چيست؟
به حكم حديث متواتر ثقلين(1) كه پيامبر بارها در طول عمر خود آن را تكرار كرد، عترت رسول خدا يعني فاطمه و علي و فرزندان معصومشان جانشينان پيامبر در بيان دين و قرآن و سنت پيامبر هستند و ما براي درك سنت پيامبر و براي فهم تفسير صحيح قرآن و براي حل اختلاف فهم مان بايد به آنها مراجعه كنيم.
اين حديث به وفور در منابع اهل سنت آمده كه رسول خدا خطاب به امام علي فرمودند:
تبين لهم ما اختلفوا فيه من بعدي(2)
يفرق بين الحق و الباطل(3)
مبين لامتي ما ارسلت به (4)
انت تبين لامتي ما اختلفوا فيه من بعدي(5)
لايؤدي عني الا انا او عليّ (6)
من سرّه ان يحيي بحياتي و ... فليتولّ عليا و ليقتد باهل بيتي من بعدي (7)
انت تعيش علي ملّتي و تقتل علي سنّتي(8)
بنا بر اين ما براي فهم چگونگي نماز رسول خدا بايد از اهل بيت سؤال كنيم و اهل بيت كيفيت نماز رسول خدا را در قول و عمل بيان كرده اند و نقل ديگران هر گاه معارض با نقل اهل بيت باشد، ارزشي ندارد.
نماز ما با نماز سني ها تفاوت هايي دارد از جمله آنها دست ها را هنگام قرائت روي هم مي گذارند و ما دستها را مي اندازيم. ببينيم نماز رسول خدا چگونه بوده است. بنا بر روايات ما شيعيان از امامان گذاشتن دست ها بر هم بعد از رسول خدا بدعت شده است.
حماد بن عيسي گويد امام صادق(ع) فرمود: چقدر زشت است كه 60 - 70 سال از عمر انسان بگذرد و يك نماز به حدود واجبش به جا نياورده باشد. بعد امام براي تعليم نماز صحيح رو به قبله ايستاد و دست ها بر ران نهاد و انگشت ها به هم چسباند و پاها را به هم نزديك كرد به حدي كه به اندازه سه انگشت باز از هم فاصله داشتند و انگشتهاي پاهايش رو به قبله بودند و در كمال خشوع و زاري الله اكبر گفت و حمد و توحيد(قل هو الله احد) را شمرده خواند بعد به اندازه يك نفس صبر كرد و در حال قيام تكبير گفت و به ركوع رفت و با تمامي كف دستش در حالي كه انگشتانش باز بود، كشكك زانو را گرفت و آن را به عقب راند تا پشت او كاملا مسطح شد به گونه اي كه اگر قطره اي آب بر آن مي ريخت، به طرف جلو يا عقب نمي رفتو گردنش را هم در راستاي پشتش راست نگه داشت و چشمتنمش را غمض كرد و بر هم گذاشت و سه بار با شمردگي تسبيح گفت و فرمود: "سبحان ربي العظيم و بحمده" بعد كاملا ايستاد و وقتي آرام گرفت، فرمود: سمع الله لمن حمده و بعد در حال قيام تكبير گفت و در اين حال دست ها را تا مقابل صورتش بالا آورد و به سجده رفت و دستها را قبل از سر زانو بر زمين نهاد و سه بار فرمود"سبحان ربي الاعلي و بحمده" و در سجده هيچ جايي از بدن را بر جاي ديگر ننهادو بر هشت موضع سجده كرد: پيشاني، دو كف دست ها، دو سر زانوها، دو انگشت ابهام پاها و بيني اش. هفت موضع اول واجب و موضع آخري مستحب بود و به خاك ماليدن جبروت نفس؛ بعد از سر از سجده برداشت و نشست و وقتي آرام گرفت، فرمود: الله اكبر، بعد بر ران چپ نشست و روي قدم راست را بر باطن قدم چپ نهاد و فرمود: استغفر الله ربي و اتوب اليه، بعد در همان حالت نشسته تكبير گفت و به سجده دوم رفت و مانند سجده اول عمل كرد و در سجده و ركوع قسمتي از بدن را بر قسمت ديگر ننهاد و كاملا بال داشت (يعني آرنجها از پهلو به مانند بال جدا بود)و ساعد دستش را بر زمين نگذارد و بدين صورت دو ركعت نماز به جا آورد و فرمود اين گونه نماز بگذار.(9)
و بيهقي از اهل سنت نقل مي كند كه ابو حميد ساعدي گفت: آيا به شما نماز رسول خدا را ياد دهم؟ گفتند: چرا؟ مگر بيشتر ما تابع او نيستيم و با او مصاحبت نداشته ايم؟ گفت: آري بعد نماز پيامبر را اين گونه توصيف كرد:
رسول خدا هر گاه براي نماز برمي خواست، دست هايش را تا مقابل شانه هايش بالا مي برد و تكبير مي گفت بعد اعضاي بدنش در جاي خود آرام مي گرفتند آن گاه حمد و سوره را قرائت مي كرد بعد در حالي كه دستهايش را تا راستاي شانه هايش بالا آورده بود، تكبير مي گفت و ركوع به جا مي آورد و كف دستها بر سر زانوها مي نهاد و معتدل مي شد و سرش را نه بالا مي آورد و نه پايين مي انداخت، بعد سر از ركوع بر مي داشت و مي گفت: سمع الله لمن حمده بعد دستها را تا راستاي شانه ها بالا مي آورد و الله اكبر مي گفت بعد به زمين مي افتاد در حالي كه دستها از پهلوها فاصله داشتبعد از سجده بر مي خواست و پاي چپش را تا مي كرد و بر آن مي نشست و در هنگام سجده انگشت هاي پايش باز بود و ركعت دوم هم بدين گونه بود.
همه اصحاب بعد از شنيدن وصف او گفتند: راست گفت، نماز پيامبر اين گونه بود. (10)
اين دو حديث كه در كتب معتبر شيعه و سني ثبت شده نشان مي دهد كه همه اهل علم بر نماز رسول خدا يكسان نظر داشته اند و دستها را بر هم نهادن از سنت پيامبر نبوده و بعدها بدعت شده است.
براي اطلاع بيشتر ر. ك: آيت الله سبحاني، الإنصاف في مسائل دام فيها الخلاف، قم، مؤسسه الامام الصادق، ص167 به بعد(القبض بين البدعه و السنه)
پي نوشت ها:
1. سيد علي ميلاني، حديث الثقلين، قمف مركز الابحاث العقائديه، 1421ق.
2. المراجعات، شرف الدين، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1426ق، ص261 . (نامه 48 حديث 5 به نقل از منابع اهل سنت)
3. همان، حديث 7.
4. همان، ص 263، حديث11.
5. همان، حديث 12.
6. همان، ص264، حديث 15.
7. همان، ص269، حديث 24.
8. همان، ص274، حديث 38.
9. كليني، كافي، تهران، اسلاميه، 1363ش، ج3، ص311.
10. بيهقي، سنن، بيروت، دار الكتب العلميه، ج2، ص72، 73، 101، 102؛ أبي داود، سنن، بيروت، دار الفكر، 1410ق، ج1، ص 194؛ و ...