در مورد خودشناسي و راه رسيدن به آن را توضيح دهيد.
مهم ترين رابطة انسان با خودش اين است كه خويش را بشناسد. منظور شناخت استعدادها و لياقتهاي روحي و جسمي خود و شناخت جايگاه و موقعيت خويش در جهان آفرينش مي باشد . انسان نميتواند به شخصيت و ارزش وجودي خود پي ببرد و به هدف نهايي از آفرينش خويش دست يابد، مگر آن كه خود و توانايي ها و موقعيت خويش را در جهان بشناسد.
أديان آسماني و پيشوايان ديني و علماي اخلاق، تأكيد زيادي به خودشناسي و لزوم پرداختن به خويش دارند، البته اصرار و توصيه آن ها ارشادي است به يك حقيقت فطري و عقلي.
قرآن كريم و روايات معصومين (ع) توجّه خاصي به خودشناسي دارند و براي نفس انسان حساب جداگانهاي را باز كرده اند. در سوره مائده آمده است: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ ؛ (1) اي كساني كه ايمان آوردهايد، به خودتان بپردازيد. هر گاه شما هدايت يافتيد، آن كس كه گمراه شده است به شما زياني نميرساند.»
مرحوم آمدي در كتاب شريف غررالحكم و دررالكلم، در اين زمينه، قريب به سي روايت را با مضامين گوناگون از مولاي متّقيان علي(ع)، جمع آوري نموده است. معروف ترين روايت در اين زمينه، از پيامبر گرامي (ص) ميباشد كه خودشناسي را راه خداشناسي معرّفي فرموده اند:«من عرف نفسه فقد عرف ربّه؛ (2) هر كس نفس خويش را شناخت، خداي خويش را شناخت».
تا انسان از شناخت صفات و ملكات خود غافل باشد،نمي تواند به اصلاح خويش بپردازد، تا با اين شناخت بتواند خدا را بشناسد. خويشتن شناسي مراتب مختلفي دارد: يك مرتبه آن خويشتن شناسي نوعي است كه در آن مباحث مربوط مي شود به شناخت خويش از نظر استعداد ها و سرمايه هاي خاصّي كه در هر يك از زن و مرد وجود دارد. نوع ديگر خويشتن شناسي اخلاقي است، كه شناخت خويشتن در اين مرتبه مربوط مي شود به شناخت صفات، استعداد ها و ملكات اخلاقي.
از ديدگاه ديني خودسازي منوط به خدا شناسي است و خداشناسي در پرتو خودشناسي قابل تبيين است: خودشناسي خداشناسي خودسازي.
شناخت انسان از ابعاد شخصيتي اش، منجر به كسب اطلاع از اموري مي شود كه به نحوي خارج ازوجود او در عين حال مرتبط با او است. براي انسان (در خودشناسي)، سه وضعيّت متصوّر است:
1ـ سرآغاز و اين كه از كجا آمده است.
2ـ وضعيت كنوني و اين كه چه بايد بكند.
3ـ سرانجام و اين كه به كجا خواهد رفت.
علي (ع) فرمود: «رحم الله امرءً عرف من أين و في أين و إلي أين؛ (3) خدا رحمت كند كسي را كه بداند از كجا آمده و در كجا قرار گرفته است و به سوي كجا مي رود».
منظور از اين كه انسان بايد خود را بشناسد، اين است كه: بايد وضعيّت هاي حاكم بر وجودش را بررسي كند. البته وضعيت هاي مذكور خارج از وجود انسان و در مقابل آن نيست، بلكه در واقع سير رو به تحول وجود خود انسان است. اگر بخواهد موضع وجودي خويش را در اين عالم مشخّص كند، ناچار است ابتدا تا انتهاي سير وجود خويش را بشناسد. شناخت مراحل سه گانة حاكم بر سير و جودي انسان دو فايده دارد:
1ـ شناخت كلّوجود خويش.
2- تأثير هريك از مراحل در شناخت مراحل ديگر.
در ديدگاه و آموزه هاي ديني، شناخت مراحل تكويني بُعد مادي انسان، ديدگاه او را نسبت به خود متحوّل مي كند. تعابيري كه قرآن مجيد براي بيان جنبة مادّي انسان به كار برده است، عبارتند از: خاك، (4) گل، (5) گل چسبنده، (6) لجن متعفّن، (7) نطفه، (8) آب جهنده (9) و لخته خون. (10)
آگاهي انسان از وضعيت ابتدايي اش او را واقع بين و ديدگاه او را معقول مي كند و وي را از غرور و تكبّر و خود بزرگ بيني باز مي دارد. از نظر قرآن يكي از عوامل كفر، شرك و انحراف، بي اطّلاعي از سر آغاز خلقت و قدرت خداوند در آفرينش موجودات است. (11)
به اين جهت قرآن ما را به تفكر در وضعيت آفرينش انسان ترغيب مي كند. (12) تا خود را بشناسيم و براي انجام تكاليف محوّل در دنيا آماده شويم.
با توجه به اين كه بعضي آيات دلالت بر عظمت انسان دارد و او را برگزيده و خليفه خداوند و مسجود فرشتگان بر مي شمرد، اما آياتي ديگر آدمي را ضعيف، عجول و حريص توصيف مي كند، آگاهي و شناخت انسان از چگونگي خلقت و جايگاه خويش كه هم استعداد ترقي و رشد در او وجود دارد و هم امكان انحراف و طغيان، باعث مي شود دست به انتخاب صحيح بزند. اين خودشناسي، شناخت استعداد و توانايي يا خودشناسي خلقتي است. خودشناسي خلقتي مقدّم بر خداشناسي و خداشناسي مقدّم بر خودسازي است.
پس از آگاهي از سرآغاز و مرحله اوليه سير وجودي خود مي توانيم به معرفت آفريننده خود دست يابيم، زيرا انسان وقتي خود را موجودي ضعيف و حقير دانست و وابستگي خويش را به قدرتي لايزال احساس كرد، راهي به سوي معرفت خدا فراروي او باز ميشود.
بنابر اين خودشناسي از اين جهت (از جنبه ارتباط با مبدأ و شناخت آن)، مقدمه در زمينهاي براي خداشناسي است. اين دو پشتوانه اطلاعاتي (شناخت خود و خدا)، توشه راه انسان در وضعيّت كنوني است و او را براي خودسازي آماده ميكند. بنا بر اين خودسازي به طور مستقيم بر شناخت وضعيّت موجود و اطلاع از انگيزهها، حالات و رفتار انسان در اين وضعيّت موقوف است. اما زماني خودشناسي ضامن خودسازي خواهد بود كه با شناخت مرحله سوم سير وجودي يعني معاد و سرانجام زندگي، كامل شود.
در اين صورت، هيچ نقطه ابهام و ضعفي در فراهم كردن زمينه براي خودسازي و بناي شخصيت معنوي وجود نخواهد داشت و چنانچه ضعفي وجود داشته باشد، از ناحيه گرايش ها و دل بستگي ها است، نه از ناحيه شناخت ها. (13)
نتيجه:
1ـ خود شناسي صرفاً در بُعد اخلاقي مطرح نميشود، بلكه شامل تمام ابعاد وجودي (اعم از مادي و معنوي) است، اگر چه نتيجه آن صرفاً اخلاقي و معنوي است، چرا كه انسان براي گزينش مناسب در بُعد روح و روان، ناچار است.
خود را به طور كامل بشناسد.
2- خودشناسي امري دروني نيست، بلكه كسب اطلاعاتي براي شناخت هر چه بيشتر خود مي باشد كه داراي سه مرحله است:
الف) خودشناسي خلقتي، يعني شناخت استعدادهاي به كار رفته در آفرينش انسان و كيفيّت تكوين او.
ب) خودشناسي دنيوي، يعني شناخت موقعيّت و جايگاه خود در دنيا.
ج) خودشناسي اخروي يعني شناخت سرانجام حيات خود.
3- خودشناسي خلقتي مقدّم بر خداشناسي و خداشناسي مقدّم بر خود سازي است.
4- ثمره خودشناسي و خداشناسي در خود سازي و تربيت خويش ظاهر مي شود. بنا بر اين بدون شناخت انسان به موضوع هاي تربيتي، امكان گذشتن از وضعيّت موجود [در انسان] و رسيدن به وضعيت مطلوب امكان نخواهد داشت.
نكته:
انسان ها در وجدان ناخودآگاه خويش، از اين معرفت (خودشناسي) كم و بيش بي بهره نيستند، چنان كه آيه سي ام سوره روم به آن اشاره شده است، ولي اكثر مردم در وجدان خود آگاه خويش از آن غافل اند. به عبارتي:
بيشتر مردم، آگاهي به وجدان و احساس فطري خويش ندارند و به اصطلاح علم به علم ندارند.
يكي از موضوعاتي كه در خودشناسي و شناخت انسان مهم است، كمال خواهي است؛ چرا كه انسان طالب كمال است و عامل فطرت نيز او را به سوي كمال دعوت ميكند، چرا كه تا انسان كمال خويش را نشناسد، از تهذيب نفس و خودسازي باز ميماند.
يكي ديگر از موضوعات مهمي كه در خودشناسي و ارتباط و تقرّب به خداوند نقش دارد، جاودانگي است، يعني انسان دوست دارد كه به حيات جاودان برسد، چرا كه انسان از مرگ ترس دارد، زيرا خيال مي كند كه با مرگ، زندگي اش به پايان مي رسد. براي او زندگي از هر چيزي عزيزتر است و بالاتر از اين آرزوي رسيدن به حيات ابدي است و اين مهمّ در اطاعت خداوند (و با خودشناسي و خداشناسي - خودسازي) رقم ميخورد.
پي نوشت ها :
1. مائده (5) آيه 105.
2. علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 2،ص 32، موسسه الوفاء، بيروت، 1404ق.
3. دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، درآمدي بر تعليم و تربيت، ص 110، تهران.
4. حج (22) آيه 5.
5. انعام(6) آيه 2.
6. صافات (37) آيه 11.
7. حجر (15) آيه 26.
8. فاطر (35) آيه 11.
9. طارق (86) آيهو 6.
10. علقه (96) آيه 1 و 2.
11. انفطار (82) آيه 6 و 7.
12. يس (36) آيه 77.
13. دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، اهداف تربيت از ديدگاه اسلام، ص 139 - 110، با اقتباس و تخليص.