آيا آيه اكملت لكم دينكم در همان روزي كه غدير بود اتفاق افتاده است؟شبه اهل سنت در اين مورد چيست و جواب شيعه به آنها چيست؟؟
شيعه دو ادعا دارد:
1-عبارت "اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا" گر چه ضمن آيه 3 است، ولي جداي از اين آيه كه بيان خوردني هاي حرام است، نازل شده و ناظر به محتواي اين آيه و ديگر احكام سوره مائده نيست.
2- اين آيه ناظر به نصب جانشين و واقعه غدير و عهد و پيمان گيري از مردم بر ولايت امام علي است.
شيعه ادعا دارد كه اين آيه بعد از غدير خم توسط رسول خدا ابلاغ و تلاوت شد ، يعني زماني كه حضرت رسول امام علي را به جانشيني منصوب كرد و مردم را به بيعت فراخواند و با اجابت عمومي مواجه شد . عموم مسلمانان حاضر در غدير با امام به عنوان ولي بعد از رسول خدا بيعت كردند، رسول خدا اين آيه را تلاوت كرد و اعلام نمود كه حالا با معين شدن ولي دين بعد از من، كافران از برانداختن و منحرف كردن دين شما مايوس شدند و دين كامل گشت و نعمت خدا تمام شد .
حالا يا حكم نصب امام علي به جانشيني، در روز عرفه همراه با آيات ديگر سوره مائده نازل شده بود و پيامبر به دلايلي آن را ابلاغ نكرد و تا روز هيجدهم به تاخير انداخت و با نزول آيه 67 و گرفتن تامين از خدا، آن را ابلاغ كرد و بعد از انجام اين آيه را تلاوت و ابلاغ نمود يا اين حكم انتصاب نه در روز عرفه بلكه در غدير خم و روز هيجده ذي حجه بر ايشان وحي شد و ايشان به انتصاب اقدام كرد و بعد از انجام آن اين آيه نازل شد.
احتمال نازل شدن اين آيه در روز عرفه و تاخير در ابلاغ آن ها تا روز غدير
مرحوم علامه طباطبايي بيان داشته اند:
با توجه به اوضاع داخلي مجتمع اسلامي، در پايان عمر رسول(كه به صراحت قرآن منافقان در درون جامعه اسلامي تشكيلات قوي داشتند و در صدد ترور و ضربه زدن به دين بودند و مسجد ضرار ايجاد كردند و زمينه هاي ارتجاع به جاهليت را فراهم مي آوردند) و با توجه به ذيل آيه 67 سوره مائده(و الله يعصمك من الناس= كه خدا پيامبر را از اين توطئه ها ايمني مي دهد)، پي مي بريم كه موضوع ولايت امام علي(عليه السلام) قبل از روز غدير نازل شده و رسول خدا از اظهار و ابلاغ اين حكم خودداري كرده( يا منافقان در جريان ابلاغ اغتشاش كرده و ايشان را منصرف نموده اند); زيرا مي ترسيد مردم آن را تحمل نكرده و نپذيرند و عليه آن سوء قصد كنند . در نتيجه امر دعوت مختل شود; از اين رو تبليغ آن را به تأخير مي انداخت، تا آن كه آيه "يـاَيُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّك..." نازل شد و حضرت را از خطر احتمالي مصونيت داد، حضرت بي درنگ در همان روز، يعني غدير (هيجدهم ذي الحجة) حكم مزبور را اعلام نمود.
بنابراين، احتمال دارد كه خداوند، در روز عرفه (نهم ذي الحجه)، قسمت عمده سوره مائده را همراه با(حكم انتصاب و) آيه اكمال (اليوم اكملت لكم دينكم)، نازل فرموده، ولي رسول خدا بيان و ابلاغ ولايت را تا روز غدير خم، تأخير انداخته باشند (1)
روايات زيادي هم حاكي از آن است كه عبارت"اليوم يئس الذين كفروا..." در روز غدير و بعد از جريان منصوب شدن و بيعت كردن مردم نازل شده يا رسول خدا آن زمان آيه را تلاوت كرده و مردم گمان كرده اند كه آن زمان نازل شده است.
ابن ابي حاتم و ابن مردويه و ابن عساكر (از علما و محدثان اهل سنت)از ابي سعيد خدري نقل مي كنند كه آيه ابلاغ(آيه 67)در غدير خم و در شان جانشيني علي بن ابي طالب نازل شد . باز ابن مردويه از ابن مسعود نقل مي كند كه در زمان رسول خدا اين آيه را اين گونه تلاوت مي كرديم: اي رسول، آنچه بر تو نازل شده كه علي مولاي مؤمنان است، ابلاغ كن كه اگر ابلاغ نكني، رسالت خدايي را انجام نداده اي و خدا تو را از توطئه هاي مردم حفظ مي كند. (2)
در ينابيع الموده آمده كه وقتي رسول خدا ولايت امام علي را اعلام كرد و ابلاغ نمود ، آيه 3 مائده نازل شد . اكمال دين و اتمام نعمت و ياس كافران را بيان كرد . با نزول آن رسول خدا فرمود : الله اكبر به خاطر اكمال دين و اتمام نعمت و رضايتش به رسالت من و ولايت علي بعد از من.(3)
متاسفانه عالمان اهل سنت اين روايات را كتمان كرده و اگر نقل كرده اند، آن ها را بي اعتبار شمرده اند، ولي حق ، خود را آشكار مي كند، هر چند به مذاق ما خوش نيايد.
اهل سنت اشكال كرده اند كه اگر اين گونه است كه شما مي گوييد پس بايد آيه 3 بعد از آيه 67 باشد.
اما چرا آيه 3 با اين كه بعد از آيه 67 نازل شده، قبل از آن ثبت شده؟ چرا در ضمن آيه بيان محرمات به صورت يك جمله معترضه مطرح شده است.
دليل آن را نمي دانيم و خدا و رسول مي دانند. جايگاه آيات را رسول به امر خدا تعيين مي كرد . بارها اتفاق مي افتاد كه آيه اي نازل مي شد و پيامبر مي فرمود: اين آيه را در فلان موضع از فلان سوره قرار دهيد . همه امت اسلام قبول دارند كه ترتيب فعلي به دستور رسول خداست و با ترتيب نزول يكي نيست.
در مورد همين آيات اهل سنت نقل كرده اند:
هرگاه آياتي بر پيامبر نازل مي شد( از جمله آيه اليوم اكملت لكم ...) كه سبب اعجاب و تحسين ايشان مي گرديد، دستور مي داد آن آيه را در صدر سوره (اي كه نازل شده بود و در اين جا يعني مائده) قرار دهند.(4)
بنا بر اين ترتيب فعلي عين ترتيب نزول نيست. اگر آيه اي اول آمده و آيه اي بعد قرار دارد، نشان از آن نيست كه حتما آيه اول زودتر و آيه بعد ديرتر نازل شده است. اگر عبارت " اليوم يئس الذين كفروا..." در ضمن آيه اي است كه به بيان محرمات مي پردازد، دليل نيست كه هنگام نزول هم همين جا بوده و ناظر به اين عبارات است .
اين كه اين جمله يك جمله معترضه است كه با صدر و ذيل آيه چندان ارتباط ندارد و اگر آن را حذف كنيم، به استحكام آيه لطمه اي نمي خورد، نشان از اين است كه هنگام نزول در اين جا نبوده و ناظر به محتواي اين آيه نيست ،بلكه ناظر به مطلب ديگري است .پيامبر به امر خدا به خاطر مصالحي كه نمي دانيم [يا يقين نداريم]، دستور داده آن را اين جا قرار دهند.
با توجه به اين توضيح معلوم شد كه به احتمال قوي حكم نصب امام علي به جانشيني در ضمن احكام ديگر سوره مائده در روز عرفه سال دهم نازل شده، ولي پيامبر انتصاب امام و تلاوت آيه اكمال را در آن روز انجام نداد . با نزول آيه67 كه از جهتي تهديدآميز و از جهت ديگر تامين دهنده بود،انتصاب را انجام داد و بعد از آن آيه اكمال را تلاوت نمود.
اين آيه هم در روز عرفه سال هشتم نازل شده ، اليوم روز نزول حكم ولايت است كه روز نهم عرفه بوده، گرچه ابلاغ آن به دلايلي در روز 18 انجام شده، با توجه به ابلاغ عملي رسول خدا آن را با روز هيجدهم تطبيق مي كنيم . با توجه به نزول حكم، روز نهم و همان روزي است كه "اليوم" در آيه 5 بدان اشاره دارد ،يعني روز نزول اين احكام و حكم ولايت.
اهل سنت با استناد به كلمه" اليوم " در آيه 5 كه مربوط به روز نزول احكام آن آيه است،و هم سياقي آن با "اليوم "هاي آيه سوم مي خواهند اثبات كنيد كه اين همه به يك روز معين ناظر است، يعني همان روز نهم ذي حجه كه اين احكام نازل شده و ما هم قبول كرديم و فقط گفتيم كه تلاوت آن قسمت از آيه 3 مائده و ابلاغ حكم ولايت كه در روز نهم نازل شده بودند، در روز هجدهم انجام شده است.
تنها دليل اهل سنت بر اين كه اين آيه ناظر به احكام آيه 3 و آيات قبل و بعد سوره مائده است، سياق و قرار گرفتن اين عبارت در ضمن آيه سوم است. گفتيم كه سياق فعلي مربوط به چيدمان است . معلوم نيست كه اين عبارت ضمن اين آيه و ناظر به اين احكام باشد بلكه همان طور كه روايات هم دلالت داشت، وجود فعلي اش در اين جا دليل بر نزولش در اين جا نيست بلكه به استناد دستور رسول خداست كه به مصالحي دستور داده آن را اين جا قرار دهند.
گفته اند اگر حكم ماكولات قبل نازل شده و نمي تواند منظور از "بلغ ما انزل ..." اين احكام باشد،، حكم ولايت هم قبلا نازل شده، پس آن هم نمي تواند منظور باشد!
مي گوييم گر چه حكم ولايت قبلا به اجمال نازل شده بود ، ولي در اين جا رسول خدا موظف شد امام علي را به نام و مشخص و معين در جمع عمومي مسلمانان به جانشيني و ولايت منصوب كند. برايش بيعت بگيرد . بعد از انجام اين كار، آيه اكمال نازل شد . چنين كاري قبلاً در جمع عمومي مسلمانان ابلاغ و انجام نشده بود. قبلا در جمع هاي محدود جانشيني امام علي اعلام شده بود ، ولي ابلاغ رسمي و انتصاب جانشين و حاكم بعدي به طور طبيعي بايد در اواخر عمر صورت گيرد . خداوند به رسولش دستور داد اين كار را روز نهم ذيحجه انجام دهد . چون نتوانست يا مصلحت سنجي كرد ، روز هيجدهم دستور همراه با تهديد بر انجام آن نازل شد.
پيش از غدير، اين مسئله به طور ضمني بيان شد .در روز غدير به طور علني و صريح عنوان شد . اين موضوع در برخي موارد ديگر در قرآن نمونه دارد.
موضوع در اين جا اكمال دين بعد از مسئله و حكم مورد نظر است . پس از يك حكم شرعي در مورد گوشت و مأكولات بحث از اكمال دين معنا ندارد.
گفته اند گر چه در آيات 173 بقره،145انعام و 115 نحل حكم خوردني هاي حرام بيان شده، ولي در آيه 3 مائده با تفصيل اين احكام آمده ، با توجه به اين تفصيل اكمال معنا مي يابد و نمي توان گفت اين احكام قبلا نازل شده است.
ما منكر نيستيم كه اين آيه تفصيلي دارد كه در آيات قبل نيست و با توجه به آن تكرار نمي باشد، ولي دو مطلب را در نظر داريم:
1- آيات نامبرده در سوره هاي ديگر نشان مي دهد كه صدر و ذيل آيه 3 مائده به هم پيوسته است . عبارت "اليوم يئس الذين..." جمله معترضه اي است كه ربطي به احكام اين آيه ندارد يا خدا به مصالحي آن را اين جا نازل كرده يا رسول خدا به مصالحي دستور داده آن را اين جا قرار دهند.
رواياتي از اهل سنت نيز همين معنا را تأييد مي كند . به صراحت آيه سوم مائده را به روز غدير خم مربوط مي دانند و اين كه نزول آن به دنبال ابلاغ ولايت علي(عليه السلام) بوده است:
1. دانشمند سنّي معروف به "ابن جرير طبري" در كتاب ولايت از "زيد بن ارقم" صحابي معروف نقل مي كند كه اين آيه در روز غدير خم درباره علي(ع) نازل گرديد.
2. حافظ ابونعيم اصفهاني در كتاب "ما نزل من القرآن في علي(ع)" از "ابوسعيد خدري" (صحابي معروف) نقل كرده است كه پيامبر در غدير خم، علي(ع) را به عنوان "ولايت" به مردم معرفي كرد. مردم متفرق نشده بودند تا اين كه آيه "اليوم اكملت لكم..." نازل شد، در اين موقع پيامبر فرمود: "اللّه اكبر بر تكميل دين و اتمام نعمت پروردگار و خشنودي خدا از رسالت من و ولايت علي بعد از من" سپس فرمود:
"هركس من مولاي اويم ،علي مولاي اوست، خداوندا! آن كس كه او را دوست بدارد، دوست بدار. آن كس كه او را دشمن دارد، دشمن بدار. هركس او را ياري كند، ياري كن . هركس دست از ياري او بردارد، دست از ياري او بردار."
3. خطيب بغدادي در تاريخ خود از "ابوهريره" از پيامبر نقل كرده كه پس از جريان غدير خم و پيمان ولايت علي(ع) و گفتار عمر بن الخطاب (بخّ بخّ يابن ابي طالب اصبحت مولاي و مولا كل مسلم; تبريك يا علي كه سرپرست من و هر مسلماني شدي.) ـ بعد از اين ـ آيه "اليوم اكملت لكم دينكم" نازل گرديد. مرحوم علامه اميني افزون بر اين سه روايت فوق، سيزده روايت ديگر را نيز در اين زمينه نقل مي كند. (5)
2.ما مي گوييم اين احكام و احكام نامبرده در آيات ديگر سوره مائده(جز حكم ولايت) كه در نهم عرفه و در اواخر عمر رسول خدا نازل شده اند، مشابه احكامي است كه قبل از آن نازل شده بودند . چندان مهم نبودند كه باعث ياس كافران و امنيت مسلمانان از در امان ماندن دين از توطئه هاي آنان و كامل شدن دين و تمام شدن نعمت و مرضي شدن دين در نزد خدا گردند. مشابه اين احكام قبلا نازل شده بود، با اين وجود كافران اميد داشتند با مرگ رسول خدا دين را تحريف و كتمان كنند و احكام جديد جعل نمايند و دين را از مسير اصلي خارج ساخته، به قهقرا برگردانند. در آن روز(نهم ذي حجه كه روز نزول بوده و هيجدهم ذي حجه كه روز ابلاغ بوده) حكمي نازل شده كه با توجه به آن حكم كافران مايوس شده و دين تضمين گشته و...، اين جز نصب جانشين و خليفه نمي تواند باشد.
مي گويند اگر حكم ولايت و خلافت و جانشيني اين قدر مهم است، پس چرا تاخير انداخته شد، زيرا معمول اين است كه احكام مهم و اصلي را ابتدا و احكام جزيي و فرعي را بعد مي گويند.
مي گوييم كليت حرف شما درست است، ولي در مورد جانشيني با وجود مهم بودنش، درست نيست. معمول نيست زماني كه كسي خودش در مصدر كار است و كار را به خوبي پيش مي برد، جانشين براي بعد از خودش تعيين كند، زيرا تعيين جانشين به نوعي اعلام رفتن خودش است و اين ذهن جامعه را مغشوش مي كند . دشمنان را گستاخ و دوستان را مهموم و مغموم مي سازد . معمولا تعيين رسمي جانشين و ابلاغ حكم او در اواخر عمر كه فرد احساس رفتن مي كند ، انجام مي گيرد.
مشركان و كافران و منافقان به طور طبيعي به مرگ پيامبر چشم دوخته بودند و گمان نمي كردند يا اجازه نمي دادند شرايط براي تعيين جانشين و ابلاغ حكم او فراهم شود . رسول هم با توجه به توطئه ها و قدرت آن ها در انجام اين مهم مدارا مي كرد. آن را به تاخير مي انداخت تا شايد فرصت مناسب تري بيابد كه به ناگاه با تهديد و تامين خدا مواجه شد. در اجراي دستور صريح و تهديد آميز الهي، بدون مقدمه و اطلاع قبلي و به سرعت در بيابان بين راه، مسلمانان را جمع كرد . حكم را ابلاغ نمود .براي خليفه بعد از خودش بيعت گرفت . با انجام ناگهاني و سريع اين كار، مشركان و كافران و منافقان ناگهان در مقابل كار انجام يافته قرار گرفتند و رشته هايشان پنبه شد.
به طور طبيعي، تعيين و معرفي جانشين بعد از خود در آخر عمر صورت مي گيرد، همان طور كه ابوبكر، عمر را در آخر عمر تعيين كرد . عمر در آخر عمر شورايي را براي تعيين خليفه بعدي تعيين كرد و عموم خلفا نيز چنين كردند.
گفته اند آخرين احكام و آخرين اجزا به طور طبيعي اتمام و تكميل كننده هستند و نياز نيست با اهميت تر از بقيه اجزا باشند.
اين حرف هم در كليت خود درست است اما در اين جا درست نيست. زيرا اجزا تكميل كنند هستند، اگر خصوصيت ويژه و با اهميتي نداشته باشند. به قول شما فقط تكميل كننده و تمام كننده هستند. اما دليلي ندارد كه باعث ياس مشركان و كافران و منافقان گردند. دليل ندارد كه خدا در باره ابلاغ آن ها تهديد كند و عدم ابلاغ آن ها را به منزله انجام ندادن اصل رسالت بشمرد.
بله همه احكام لازم است ابلاغ شوند، ولي آيا هر حكمي در درجه اي از اهميت هست كه رسولش را به خاطر ابلاغ آن تهديد كند؟آيا هر حكمي آن قدر مهم است كه براي ابلاغش رسول همه مسلمانان همراه را در بيابان جمع كند و در آن جا اجتماع عمومي تشكيل دهد ؟ آيا ابلاغ هر حكمي براي دشمنان ياس آور است؟
پي نوشت ها:
1. تفسير الميزان، ج 5، ص 196.
2. تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)، ج3، ص 25.
3. شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج1، ص 201.
4. شأن نزول آيات، ترجمه دكتر محمد جعفر اسلامي، ص 216 ـ 234 نشر دنيا.
5. الغدير، ج 1، ص 230-238.