فلسفه ی اصلی قیامت چیست؟
قيامت تجلّيگاه رحمت، حكمت و عدل الهي است. قرآن كريم در اين باره ميفرمايد:
«كتب علي نفسه الرّحمة ليجمعنّكم الي يوم القيامة لا ريب فيه» (1) خداوند رحمت را بر خود لازم نموده است، به تحقيق در روز قيامت كه ترديدي در آن نيست، شما را جمع خواهد نمود.
رحمت از صفات كمال الهي است و مفاد آن اين است كه خداوند بر آورندهي نياز موجودات است، و هر يك از آنها را به سوي كمال كه شايستگي آن را دارد هدايت كرده و به آن نايل ميسازد.(2) آفرينش انسان با ويژگيهايي كه دارد به روشني بر شايستگي انسان نسبت به حيات ابدي دلالت ميكند. پس بايد سراي ديگري وجود داشته باشد كه حيات ابدي، انسان در آن تحقق يابد.
قيامت مقتضاي حكمت الهي نيز هست، زيرا اگر جهان طبيعت كه ملازم با تغيير و حركت است، به نقطهاي نرسد كه قرار و ثبات بر آن حكم فرماست، جهان به غايت خود نخواهد رسيد، و فعل بدون غايت از خداوندي كه حق مطلق و حكيم است، محال است. چنان كه ميفرمايد: «أفحسبتم أنّما خلقنا كم عبثا و انّكم الينا لا ترجعون؛ آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريدهايم، و بسوي ما باز نميگرديد؟(3)»
در جاي ديگر، پس از بيان اين كه خداوند آسمانها و زمين و آنچه در آنها است را بيهوده نيافريده است، از قيامت سخن گفته و فرموده است «انّ يوم الفصل كان ميقاتهم اجمعين؛ روز جدايي (حق از باطل) وعدهگاه همه آنهاست!».(4)
فلسفهي ديگر قيامت اين است كه عدل الهي در مورد نيكوكاران و بدكاران و مؤمنان و كافران به طوركامل تحقق يابد، چرا كه در هم آميختگي و به هم پيوستگي زندگي افراد بشر در دنيا مانع از تحقق كامل عدل الهي در مقام جزا و مكافات است، از اين روي، لازم است سراي ديگر باشد، كه زمينهي تحقّق عدل جزايي و كيفري الهي به طور كامل فراهم گردد. قرآن كريم در اين باره ميفرمايد:
«ام نجعل الّذين آمنوا و عملوا الصّالحات كالمفسدين في الأرض، ام نجعل المتّقين كالفجّار»(5) آيا مؤمنان و صالحان را با مفسدان در زمين، و پرهيزگاران را با تبهكاران يكسان قرار خواهيم داد؟ نيز ميفرمايد: «أفنجعل المسلمين كالمجرمين مالكم كيف تحكمون»(6) آيا تسليم شوندگان در برابر فرامين الهي را چون مجرمان قرار خواهيم داد، چگونه داوري ميكنيد؟
بنابراین می توان گفت كه از آن جایی كه دنیا قابلیت و شأنیت امور برشمرده شده در بالا را ندارد و شرایط برای تحقق آن كافی نیست، قیامت تحقق می یابد تا به این امور به طور كامل رسیدگی شده و حق مطلب چنان كه شایسته و بایسته است ادا شد.
پينوشتها:
1. انعام(6) آیه١٢.
2. علامه طباطبایی، سيدمحمدحسين، تفسیر المیزان، دارالكتب الاسلاميه،1379ق، ج٧،ص25.
3. مؤمنون(23)آیه ١١٥.
4. دخان(44)آیه ٤٠.
5. ص(38) آیه ٢٨.
6. قلم(68) آیه ٣٥-٣٦