آيا اخلاق از دين گرفته شده يا انسان ها در طي چندين هزار سال زندگي در كنار يكديگر دريافتند براي زندگي مسالمت آميز در كنار هم بايد اصولي را رعايت كنند و اينها برگشت يافته و روز به روز فني تر و دقيق تر شده است؟
دين و اخلاق از مسائلي است كه از ابتداي خلقت انسان وجود داشته يعني از همان ابتدا وقتي به انسان نگريسته مي شود ديده مي شود كه داراي دين و اصول اخلاقي بوده؛ موضوع رابطه دين و اخلاق نخستين بار در آثار دانشمندان غرب مورد بحث واقع شده، هر چند كه موضوعات آن به طور غير منسجم نظير بحث حسن و قبح عقلي در آثار دانشمندان مسلمان نيز وجود داشت، ولي به طور منسجم تحت عنوان رابطه دين و اخلاق در نيم قرن اخير مطرح شده است.
درباره رابطه دين و اخلاق نظريه هاي متفاوتي بيان شده مانند: استقلال دين و اخلاق از يكديگر، تباين دين و اخلاق، نظريه استنتاج اخلاق از دين؛ اما رابطۀ دين و اخلاق از جمله مسائلي است كه در گفتمان اخلاقي فيلسوفان عصر حاضر سهم ويژه اي را به خود اختصاص داده است.
در دورۀ جديد تاريخ فلسفۀ غرب و با شيوع تفكّر اومانسيتي و انسان محورانه بر تفكر فلاسفۀ آن، تلاش بر آن شد تا اخلاق از انحصار اديان خارج شده و مباني و اصولي كاملاً بشري براي آن دست و پا شود.
شايد بتوان گفت رايج ترين تصور در ارتباط دين و اخلاق اين است كه: اخلاق جزء انفكاك ناپذير دين است.
دين اسلام به عنوان مجموعهاي كه دربرداندۀ برنامۀ كامل و جامعۀ زندگي بشر براي رسيدن به سعادت است، متشكّل از سه حوزۀ كلي احكام، عقايد و اخلاق مي باشد. يعني از سوئي حقايق موجود در عالم پرده بر مي دارد و انسان را از وقايع كه در پيرامونش وجود دارد و يا در آينده با آن مواجه خواهد شد آگاه مي سازد و از سوي ديگر متناسب با اين هست ها و حقايق، قوانين و احكامي را براي رفتار و عمل فردي و اجتماعي انسان وضع مي كند و در حوزۀ اخلاق و صفات نفساني نيز دستورالعمل هاي اخلاقي را ارائه مي دهد.
در مورد مسيحيّت و يهوديّت عقيده بر اين است كه چنين نسبتي بين اخلاق و دين برقرار است. «ده فرمان» و «قاعدۀ ذرين» كه به عنوان دو منشور كلّي احكام و قوانين در اين دو دين شمرده مي شود حاوي بندهايي است كه همگي دستورات و قواعدي اخلاقي شمرده مي شود.از اينرو مي توان گفت كه «دين و اخلاق يك نوع اتحاد دارند و يا يك نوع وحدت بين آنها برقرار است و يا به تعبير امروز يك رابطهي ارگانيك بين آنها وجود دارد...
دين مجموعهاي از عقايد، احكام و اخلاق است، پس طبعاً اخلاق جزئي از مجموعهي دين ميشود و رابطهاش با دين رابطهي يك جزء با كل است مثل رابطهي سر با كل پيكر انسان. اگر دين را به يك درخت تشبيه كنيم، اين درخت داراي ريشهها و تنه و شاخه است. عقايد ريشههاست و اخلاق تنهي درخت است و شاخه وبرگ و ميوهي درخت نيز همان احكام است. رابطهي تنه با خود درخت رابطهي دو شيئ نيست، بلكه تنه هم خود جزء درخت است(1) ظرافتي كه در اين تشبيه وجود دارد اين است كه علاوه بر نشان دادن رابطۀ هر جزء با كل دين، رابطۀ هر يك از اجزاء با يكديگر را نيز به نمايش گذاشته است. توضيح اينكه هر چند هر يك از بخشهاي دين از جمله اخلاق، جزئي از مجموعۀ كلي دين را تشكيل ميدهند امّا اينگونه نيست كه اين اجزاء كاملاً از يكديگر بيگانه بوده و با هم هيچ ارتباطي نداشته باشند. به عكس نظام ديني يك نظام در هم تنيده ايست كه همۀ بخشهاي آن اعم از احكام و اخلاق با يكديگر مرتبط بوده و بر يكديگر استوارند. كما اينكه اخلاق ديني نيز كاملاً مبتني بر جهانبيني آن استوار بوده و در حوزههاي مختلفي نيازمند آن است.
-توصيه مي كنيم براي اطلاع كافي و وافي به مقالاتي كه در ذيل آورده شده مراجعه فرماييد:
1. رابطۀ دين و اخلاق؛ جعفر سبحاني،نشريه: فلسفه، كلام و عرفان « كلام اسلامي » بهار 1378 - شماره 29،(از ص 4 تا 15)
2. رابطۀ دين و اخلاق؛ نويسنده: كيا،علي
نشريه: فلسفه، كلام و عرفان «درسهايي از مكتب اسلام » مرداد 1343، سال پنجم - شماره 11، (از صفحۀ 33 تا 36)
3. رابطۀ اخلاق و دين؛ نويسنده: محمدنژادعمران، مرتضي
نشريه: فلسفه، كلام و عرفان » كلام اسلامي » پاييز 1387 - شماره 67، (از ص 19 تا 34)
4. دين و اخلاق
نويسنده: جي.مو،ريچارد مترجم امين، محمد رضا
نشريه: علوم انساني «معرفت » اسفند 1381 - شماره 63، (از ص 30 تا 37)
5. دين و اخلاق
نويسنده: ايان مارخام مترجم: بوروني،علي
نشريه: فلسفه، كلام و عرفان «حوزه اصفهان» زمستان 1383 - شماره 14، (از ص 128 تا 155)
6. رابطه دين و اخلاق از ديدگاه امام خميني ؛
پايگاه اطلاع رساني حوزه، http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/4385/6085/63791
7. رابطه دين و اخلاق از نظر علامه طباطبايي (ره)
نويسنده: اميد،مسعود
نشريه: زبان و ادبيات « دانشكده ادبيات و علوم انساني تبريز » تابستان 1374 - شماره 155،(از ص1 تا 16)
پي نوشت:
1. مصباح يزدي، محمد تقي، دروس فلسفه ي اخلاق، تهران انتشارات اطلاعات، 1367، ص 197- 199