اين حديثي را كه شما ذكر نموديد جزء احاديثي است كه معركه آراء است. لذا بايد ديد نظر علماي اهل سنت و تشيع در اين زمينه چيست و اصل حديث چه مي باشد و در جمع بين آنها چه بايد كرد:
اهل سنّت بر اين اعتقادند كه خداي سبحان و رسول گرامي او، اصحاب را تزكيه و پاك گردانده و همه آنها را عادل قرار داده اند و بايد بر همين مبنا حركت كرد و هر آنچه را كه صحابه مخالف و منافي نصوص صريح قرآن و سنّت انجام داده اند، به تأويل برد و توجيه كرد. آنان در اين ادعا، به آياتي از قرآن كريم و رواياتي كه در كتب خود از رسول اكرم (ص) در فضيلت صحابه نقل كرده اند، استناد جسته اند و يكي از معروفترين احاديثي كه بدان متمسك شده اند، حديث «اصحابي كالنجوم، بايّهم اقتديتم اهتديتم» است.
با تحقيق و ژرف نگري مشخص مي شود كه متن اين حديث [اصحابي كالنجوم]، توسط ايادي مرموزي دچار تحريف شده است. در حالي كه اصل آن اين بوده است: «النجوم امانٌ لأهل السماء... و اهل بيتي أمان لأمتي، فاذا ذهب اهل بيتي أتي امتي ما يوعدون» و كلمه «اصحابي» به جاي «اهل بيتي» نهاده شده است.
جهت اطلاع حضرتعالي،حديث مذكور را به طور مفصل از «مستدرك» نقل مي كنيم، تا هر چه بيشتر به وجوه تحريف آن آشنا شويم:
«حدثنا ابوالقاسم عبدالرحمن بن الحسن القاضي بهمدان من اصل كتابه، ثنا محمد بن المغيرة الشكري، ثنا القاسم بن الحكيم [الحكم] العرني، ثنا عبدالله بن عمرو بن مرة، حدثني محمد بن سوقة عن محمد بن المنكدر عن ابيه عن النبي( ص)، انه خرج ذات ليلة وقد أخرت صلاة العشاء، حتي ذهب من الليل هَنيهةً اوساعة والناس ينتظرون في المسجد، فقال [ص]: ما تنتظرون؟ قالوا: ننتظر الصلاة، فقال [ص]: إنكم لن تزالوا في صلاة انتظرتموها ثمّ قال: أما انها صلاة لم يصلها احد ممن قبلكم من الامم؛ ثم رفع رأسه الي السماء فقال: النجوم أمان لأهل السماء فان طمست النجوم، أتي السماء ما يوعدون، و أنا امان لأصحابي، فاذا قبضتُ، أتي اصحابي مايوعدون، و اهل بيتي أمان لأمتي، فاذا ذهب اهل بيتي أتي امتي مايوعدون»(1) [
دلايلي بر بطلان حديث «اصحابي كالنجوم»:
با يادآوري اصل حديث، اينك دلائلي را كه بر بطلان حديث [اصحابي كالنجوم] از حيث متن و دلالت، مي توان اقامه كرد، از نظر گراميتان مي گذرانيم:
-نخستين دليل بر بطلان حديث «نجوم»، مخالفت آن با اجماع و ضرورت است؛ گفته اند: حديث مزبور، دلالت بر صلاحيت تمام اصحاب رسول خدا (ص) دارد، و اين مطلب به اجماع باطل است. و نيز دلالت دارد بر اين كه همه آنان (صحابه) راهنمايان امت اند، كه اين نيز باطل است؛ زيرا عده بسياري از صحابه، مردم را به گمراهي كشاندند. همچنين گفته اند: دلالت بر اين دارد كه همه صحابه سزاوارند كه امّت به آنها اقتدا كنند، و اين نيز ظاهر البطلان است؛ زيرا بسياري از صحابه، بلكه بيشتر آنها، شايستگي چنين مرتبه اي را ندارند.
-دومين دليل بر عدم صحت حديث «نجوم»، اين است كه برخي صحابه، گناهان بزرگي مانند زنا، قتل نفس محترمه، فروش و شرب خمر، و شهادت دروغ و امثال آن را مرتكب شده اند. براي كسي كه در حالات آنان دقت كند، اين واقعيات به خوبي روشن است. بنابراين آيا معقول است كه رسول خدا (ص) هر يك از آنان را به عنوان رهبر و هدايت كننده امت معرّفي فرمايد؟!
-سومين دليل اينكه آيات بسياري از قرآن كريم، از جمله آياتي از سوره بقره (آيه 187 و..) ، آل عمران ( آيه 154و..) ،انفال، و سوره برائت( آيات 101 ، 47و...)، و سوره احزاب، سوره حجرات ( آيه 6) و سوره جمعه، و سوره منافقين، در مذمت و نكوهش عده اي از صحابه وارد شده است؛ آيا پذيرفتني است كه پيامبر گرامي اسلام، چنين صحابه اي را به رهبري امت خويش، منصوب نموده باشد؟!
- چهارمين دليل بر بطلان اين حديث، مخالفتِ آن حديث با ديگر روايات است. چه اين كه روايات بسياري از رسول خدا (ص) در نكوهش صحابه رسيده كه مي توان آنها را در صحاح و مسانيد معتبره اهل سنت يافت و ديگر روايات و احاديثي كه در مذمت و نكوهش صحابه وارد شده، كه قابل شمارش نيست، و اين احاديث با حديث «نجوم»، آن هم اگر صحيح باشد، تعارض دارند. بنابراين، عملِ به اين حديث، صحيح نيست.
- دليل پنجم اين كه مي دانيم به دليل آيه تطهير و حديث ثقلين و ديگر آيات و روايات، در عصمت ائمه اهل بيت عليهم السلام از خطا و اشتباه، ترديدي نيست. بنابراين، با وجود اين بزرگواران، با عقل سازگار نيست كه رسول خدا ص خطاكاران را به منزله ستارگان آسمان قرار دهد... با اينكه برخي از همان صحابه، تالي تلو مقام ائمه بوده اند؛ مانند: ابوذر، سلمان، مقداد، و عمار..
-دليل ششم: راوياني كه در سند حديث آمده است يا ضعيفند و يا مجهول و يا در وثاقت آنها چيزي ذكر نشده است. لذا اين قبيل احاديث قابل استناد نيست.
-دليل آخر: اما اصل حديثي كه اشاره به اهل بيت دارد و هم در منبع سني و هم شيعه وجود دارد اشاره مي كنيم :
- فِي مُسْنَدِ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ فَإِذَا ذَهَبَتْ ذَهَبُوا وَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِلْأَرْضِ فَإِذَا ذَهَبَ أَهْلُ بَيْتِي ذَهَبَ أَهْلُ الْأَرْضِ(2 )ستاره ها امان و آرامش براي اهل آسمان هستند پس زمانيكه ستاره برود اهل آسمان هم خواهند رفت و اهل بيت من امان و آرامش براي اهل زمين هستند كه اگر اهل بيتم بروند اهل زمين از بين خواهند رفت.
- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الشَّيْبَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَي بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْفَضْلُ بْنُ صَقْرٍ الْعَبْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ الْأَعْمَشِ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (ع) قَالَ نَحْنُ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَي الْعَالَمِينَ وَ سَادَةُ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَادَةُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ مَوَالِي الْمُؤْمِنِينَ وَ نَحْنُ أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ كَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا يُمْسِكُ اللَّهُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَي الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِنَا يُمْسِكُ الْأَرْضَ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا وَ بِنَا يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ تُنْشَرُ الرَّحْمَةُ وَ تَخْرُجُ بَرَكَاتُ الْأَرْضِ وَ لَوْ لَا مَا فِي الْأَرْضِ مِنَّا لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا...؛ (3 )امام چهارم فرمود ما امامان مسلمانانيم و حجتهاي بر عالميان و آقاي مؤمنان و قائد دست و رو سفيدان و مولاي اهل ايمان، ما امان اهل زمين هستيم. چنانچه ستارگان امان اهل آسمانند مائيم كه خداوند بما آسمان را نگهداشته تا بر زمين نيفتد مگر باذن او و بما زمين را نگهداشته كه اهلش را نلرزاند بما باران فرو فرستد و رحمت منتشر سازد و بركات زمين را بيرون آورد و اگر حجت ما بر زمين نباشد اهلش را فرو برد.
آيات كريمه قرآن و احاديث نبوي و كتبِ تاريخ و فقه، شاهد و گواه بر بطلان اصحابي كالنجوم است و نيز دلالت دارند كه رسول خدا (ص) به صِرف اين كه صحابه با او همراهي كرده است، به ما اجازه پيروي و اقتداي به وي را نمي دهد؛ زيرا آن گونه كه ملاحظه كرديد، در ميان صحابه، افرادي منافق، فاسق و مجرم نيز وجود داشته اند.
بنابراين، معناي اين حديث خود دليل ديگري است بر اين كه اين روايت، جعلي و ساخته و پرداخته دست واضعان است. به علاوه ضعف همه راويان و طُرُق نقل اين حديث كه از نظر شريفتان گذشت.(4 )
البته با تمام آن چه كه در بالا گفته شده است. ولي مي بينيم كه از امامان شيعه هم احاديثي وارد شده است كه به اين احاديث اشاره نمودند كه از جمله در مقام جمع بايد به اين حديث از امام هشتم اشاره نمود و گفت كه اگر هم آن روايات از جهت سند درست نباشد ازجهت محتوا و متن قابل توجيه و تقيييد است كه مراد از اصحابي در كلام رسول الله (ص) همه اصحاب ايشان نيستند. بلكه مراد كساني هستند كه تا آخر پيرو عملي دستورات ايشان باشند و در دين تغيير و تبديل انجام ندهند و بدعت در دين انجام ندهند و عهد وپيمان هاي خويش را نشكنند حتي بالاتر در دلايلي مثل دليل:
حدّثنا الحاكم أبو علي الحسين بن حامد البيهقيّ، قال:حدّثني محمّد بن يحيي الصولي؛ قال حدّثني محمّد بن موسي بن نصر الرازي، قال: حدّثني أبي؛ قال سئل الرضا عليه السّلام، عن قول النبي(ص)، أصحابي كالنجوم بأيّهم اقتديتم اهتديتم، و عن قوله عليه السّلام،: دعوا لي أصحابي. فقال عليه السّلام: هذا صحيح يريد من لم يغيّر، و لم يبدل.
قيل: و كيف يعلم أنهم قد غيّروا أو بدّلوا؟ قال: لما يروونه من أنه (ص)، قال: ليذادنّ برجال من أصحابي فيقال لي: إنك لا تدري ما أحدثوا بعدك؛ فيؤخذ بهم ذات الشمال، فأقول: بعدا لهم و سحقا لهم أفتري هذا لمن لم يغيّر و لم يبدّلموسي بن نصر رازي گويد: از حضرت رضا عليه السلام در مورد حديث «أصحابي كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم» سؤال شد، و هم چنين از حديث «دعوا لي أصحابي».(5)
از امام رضا از اين حديث« عن قول النبي(ص)، أصحابي كالنجوم بأيّهم اقتديتم اهتديتم»سوال شد امام فرمود: اين حديث درست است. مقصود آن اصحاب و ياراني هستند كه دين را تغيير و تبديل نداده باشند، سؤال شد از كجا بدانيم كه اصحاب آن حضرت در دين تغيير و تبديل ندادهاند؟!.
فرمود: آنها روايت مي كنند كه گروهي از ياران و اصحاب آن حضرت را به حوض كوثر راه نمي دهند، و به آن جناب مي گويند: تو نمي داني آنها بعد از تو در دنيا بدعتها ايجاد كردند و دين را تغيير و تبديل نمودند، بعد آنها را بطرف شمال مي برند و من در آن هنگام مي گويم، دور باشند اين اصحاب و نزديك من نباشند.
پس معلوم شد كه مقصود از اين اصحاب كساني هستند كه در دين بدعت ننهاده باشند.
پي نوشت:
1.محدث نوري ميرزا حسين،مستدرك الوسائل، ناشرمؤسسه آل البيت،1408ق،نوبت اول،بيروت،ج 3، ص 457.
2. علامه حلي نهج الحق و كشف الصدق،ناشر دار الكتاب اللبناني،بيروت،سال 1982 م،نوبت اول،ص 230.
3. شيخ صدوق،كمال الدين و تمام النعمة ناشر اسلاميه،چاپ تهران چاپ 1395 ق،چاپ دوم،ج1ص207 ؛ ج2،ص 485.
4. فصلنامه علوم حديث،شماره 1، ( مقاله از عباس جلالي با نام نقدي برحديث «اصحابي كالنجوم» ).
5. عطاردي عزيز الله،مسند الإمام الرضا(ع) ،ناشر آستان قدس( كنگره)،مشهد،سال 1406 ق،نوبت اول،ج2،ص 497 .