حديث قدسي كلامي است كه پيامبر از زبان خدا نقل مي كند و آن را يا خداوند در معراج، در آن تشرف اختصاصي به قلب او القا كرده يا جبرئيل يا ملكي ديگر به او ابلاغ كرده است و پيامبر آن مطالب را از قول خدا نقل مي كند؛ مثل اين كلام رسول خدا كه مي فرمايد:
«سمعت جبرئيل يقول: سمعت الله جل جلاله يقول : لا إله إلا الله حصني فمن دخل أمن من عذابي؛ (1) از جبرئيل شنيدم كه خداوند مي فرمود: "لا اله الاّ الله" دژ استوار من است و هر كس در آن وارد شود، از عذاب من در امان است».
اين معاني بر قلب پيامبر نازل مي شد و پيامبر اين معاني را با الفاظ خود بر مردم ابلاغ مي كرد و اين سخنان پيامبر كه به خدا منسوب مي كرد؛ مانند بقيه سخنان ايشان، توسط ديگران شنيده مي شد و نقل مي گرديد و همچنان كه سخناني جعل كرده و به ايشان منسوب مي كردند ، به همين صورت هم سخناني به عنوان حديث قدسي نقل مي كردند و به ايشان منسوب مي نمودند. از اين رو احاديث چه قدسي و چه غير قدسي بايد با موازين تطبيق داده شود و در صورت همراستايي قبول گردد.
قرآن وحي خاص خدا و كتاب نهايي هدايتگر بشر است كه اراده خدا بر اين قرار گرفته كه تا آخر عمر بشر سالم از تحريف در جامعه بماند تا حجت بر بندگان تمام باشد و چون حجت خداست بايد هميشه سالم از تحريف باشد. از اين رو خداوند عوامل مختلف عادي و غير عادي بر انگيخته تا بدان ها اراده اش را محقق سازد و حجتش را حفظ كند. ولي احاديث قدسي مانند ديگر احاديث پيامبر شرح و تبيين و تفصيل قرآن است و اگر تحريف هم شوند، با وجود قرآن، دين ضربه اي نمي خورد.
پي نوشت ها:
1. شيخ صدوق، توحيد، قم ، انتشارات اسلامي، ص 25.