پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
قرآن اصالت و واقعيت دارد و در جاي خود- با دلايل متقن - اثبات شده است

 قرآن اصالت و واقعيت دارد .در جاي خود- با دلايل متقن - اثبات شده است كه قرآن كلام خدا  و محتواي مطابق با واقع مي باشد ، از اين رو است كه يكي از منابع مهم احكام، دستورات و قوانين الهي قرآن مي باشد. نكته قابل دقت اينكه در برخي آيات از قصه هاي قرآني به عنوان" حق" ياد شده كه به معناي واقعيت است.در قرآن مسايل افسانه اي وجود ندارد. قرآن در آيات متعددي ضمن بيان داستان‌ها، روي اين موضوع تأكيد مي‌كند كه اين داستان‌ها حقايقي است كه براي شما بيان مي‌شود:

 إنّ هذا لهو القصص الحقّ (1) ؛ اين داستان حقيقت است.

نحن نقص نبأهم عليك بالحقّ (2) ؛ داستان آنان را كه حقيقت دارد ، براي تو نقل كرديم.

نتلو عليك من نبأ موسي وفرعون بالحقّ؛(3) داستان موسي و فرعون كه حقيقت دارد ، براي تو بيان كرديم.

 قرآن پژوهان نيز يكي از ويژگي‌هاي داستان‌هاي قرآن را حق و راستين بودن آن ها دانسته‌اند، در حالي كه تمامي قصه‌هاي ديگر عالم، آميخته با خيال و دروغ و افسانه است، چون اگر چنين نباشد، زيبايي خود را از دست مي‌دهند، ولي زيبايي قصه‌هاي قرآن به جهت حقانيت و اعجاز آن هاست.(4)، مهم تر از همه اينكه قـرآن تـصـريـح دارد الفاظ و عبارات قرآن و ساختار آن ، از آن خدا است و با دست وحي انجام گـرفـتـه است .عـلاوه بر آن در قرآن از كتاب الهي به عنوان كلام اللّه  ياد شده :

و ان احد من المشركين استجارك فاجره حـتي يسمع كلام اللّه .

 يريدون ان يبدلوا كلام اللّه .

 در حديثي نيز آمده : هو كلام اللّه. (5)

 همين طور احاديث و مسايل تاريخي واقعيت و اصالت دارند ، به عبارت ديگر خيلي از مسايل تاريخي از طريق تواتر به ما رسيده و از مسلمات هستند و اين مطالب در منابع معتبر آمده اند ، البته برخي از موضوعات تاريخي تحريف شده و برخي نيز واقعيت ندارند ، اما بدان معنا نيست كه همه مسايل تاريخي واقعيت و اصالت ندارند . اگر اين طور بود ، تدوين ده ها كتاب در باره تاريخ انبيا، اقوام وملل ، و امامان معنا نداشت.

 احاديث نيز واقعيت دارند ، بدين معنا كه آنچه را معصومان گفته اند ،مطابق با واقع هستند، از اين رو است كه يكي از منابع مهم احكام ،روايات مي باشند.اگر  احاديث واقعيت نداشتند ، استباط احكام از روايات معنا نداشت . فقها نمي توانستند از آن ها احكام را استنباط نمايند. از همه مهم تر اين كه خود معصومان سفارش نمودند كه كلام و گفتار ما براي شما حجت است و آن ها را الگوي زندگي خود قرار دهيد. اين امر مبتني بر واقع بودن روايات مي باشد . همچنين براي روايات تقسم بندي هايي وجود دارد - از جمله روايات صحيح و مجعول ، روايت قوي و ضعيف  (6) . تقسيم بندي نشان از واقعي بودن بعضي روايات دارد. به خاطر تقسيم بندي روايات است كه در علم رجال معيارهايي براي تشخييص روايت ضعيف از غير ضعيف و نادرست از درست وجود دارد. اگر روايات واقعيت نداشت ،وجود معيارها بي معنا بود،  وجود اختلاف در روايات معنايش اين نيست كه احاديث واقعيت و اصالت ندارد. علل اختلاف روايات را بايد در عوامل ديگر جستجو نمود . البته يكي از علل اختلاف وجود روايات مجعول است ، اما بدان معنا نيست كه همه آيات و روايات واقعيت ندارند . براي آگاهي بيش تر به كتاب علم حديث از زين العابدين قرباني مراجعه نمائيد .

پي‌نوشت‌ها:

1. آل عمران (3) آيه 62.

2. كهف (18) آيه 13.

3. قصص (28) آيه 3.

4. دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي، خرمشاهي، ج 2، ص 1767.

5.محمد هادي معرفت ، علوم قر آني ، ص47 ، قم ،موسسه فر هنگي  التمهيد،1384، چاپ ششم

6. زين العابدين قرباني، علم الحديث ، ص 109،قم،انتشارات انصاريان،1424ه ؛

كاظم مدير شانه چي، علم الحديث ، ص 179به بعد ، قم، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين، چاپ شانزدهم