با اين كه امام زمانِ زيد بن علي به او فرموده بود كه قيام شما بدون نتيجه است و او را از قيام بازداشته بود، چرا اين قيام را انجام داد و آیا اين كار او، مخالفت با امر امام خود بوده است؟
امام صادق (ع) زيد را از قيام نهي نكرد، بلكه پيشگويي كرد كه شكست مي خوري و كشته مي شوي. اين مساله اختصاص به زيد ندارد، بلكه امام صادق (ع) و امام كاظم (ع) در برابر تعدادي از سادات حسيني و حسني كه قصد قيام داشتند موضع ظريفي گرفتند. آن ها پيشگويي مي كردند كه شما كشته مي شويد. بعضي از وقت ها نيز بخاطر نداشتن نيروي كافي و يا مكتبي نبودن نيروها پيشاپيش معلوم بود كه شكست مي خورند و حركت آنها نوعي حركت انتحاري بود. البته اين امامان، آن ها را نهي هم نمي كردند؛ زيرا در برابر منكر قيام مي كردند و به حكومت غاصب ضربه مي زدند.
زيد هم همينطور بود ولي تفاوت او با ديگران اين است كه او معتقد به امامت امام صادق (ع) بود. وقتي زيد محضر امام صادق (ع) رسيد و قضيه را در ميان گذاشت و حضرت پيشگويي كرد. امام كاظم (ع) از پدرشان نقل كرده اند كه بعدها مي فرمود كه زيد براي قيامش با من مشورت كرد. من هم به او گفتم: عموجان! اگر دوست داري كه شخص بدار آويخته در كناسه كوفه باشي، راه تو همين است. هنگامي كه زيد از حضور امام صادق (ع) بيرون رفت. امام فرمود: واي به حال كسي كه نداي او را بشنود و به ياريش نشتابد. و وقتي خبر شهادت زيد را شنيد بسيار ناراحت شد.
زيد قيام نكرد، بلكه چنان او را در تنگنا قرار دادند كه وادار به عكس العمل شد. بني اميه و بني عباس، اين قدر سادات را در فشار قرار دادند كه كار به حد انفجار رسيد. هشام بن عبدالملك، زيد را به دمشق احضار كرد. زيد مرد بزرگي در علم و تقوا و عبادت بود. هشام به درباريان دستور داد زماني كه زيد وارد مي شود براي او جا باز نكنيد تا سر پا بماند و تحقير شود. در ادامه، هشام به او گفت كه تو را چه رسد كه در هواي خلافت باشي، تو كه مادرت كنيز بود. زيد گفت: اين ها پيش از اسلام بود و اسلام كه آمد اين مسايل نيست. اسماعيل پيامبر نيز مادرش كنيز بود و از مقامش چيزي كم نمي كند.
هشام گفت: تو زماني كه دركوفه بودي از حاكم كوفه ششصد هزار دينار قرض گرفته اي و بايد همين الان بدهي. گفت: اين دروغ است. هشام اصرار كرد و زيد را تحت الحفظ به كوفه بردند تا قرض نگرفته را پس بدهد. حاكم سابق را احضار كردند و او گفت كه من قرضي ندادم. در اين حالت كه زيد در اين راه طولاني و تحت الحفظ آورده اند به او گفتند كه همين الان بايد از كوفه بيرون بروي. مردم كوفه هم خبر دار شدند و زيد طرفداراني پيدا كرد و بيرون كوفه لشكري فراهم كرد و كار به درگيري كشيد.
۱۳۹۵/۰۹/۱۹ ۱۷:۱۰
شناسه مطلب: 95110
حجت الاسلام والمسلمین مهدی پیشوایی